مقالات دیج ایمیج



هیچکس نویز را دوست ندارد. اصولا وجود نویز در عکس ها آنقدر آزار دهنده است که بخش مهمی از روند ویرایش عکس‌ها در کامپیوتر، به حذف و کاهش نویز اختصاص دارد و نرم‌افزارهای مختلف مانند فتوشاپ و لایتروم، امکانات و قابلیت‌های پیشرفته ای برای حذف این اشکال دارند. اما اگر وجود نویز در عکس‌های دیجیتال اینقدر بد است، چرا خیلی از پریست‌های لایتروم، به عکس‌ها نویز می‌دهند؟ چرا در خیلی از عکس‌های مدرن امروزی که در صفحات مجازی عکاسان مشهور می‌بینیم، اینقدر نویز دیده می‌شود؟ آیا آن‌ها نمی‌توانند نویز عکس‌هایشان را بگیرند یا با دوربین‌هایی عکاسی می‌کنند که کیفیت پایین و نویز زیادی دارد؟ یا شاید ما اشتباه می‌کنیم و آنچه که در عکس‌ها می‌بینیم نویز نیست. شاید اسم دیگری دارد. مثلاً نام آن‌ها گرین (Grain) است. تفاوت نویز و گرین در لایتروم چیست؟

دانه‌بندی فیلم‌های نگاتیوی را گرین می‌نامیدند. در آن روز‌ها نام نویز چندان به گوش عکاسان آشنا نبود. هنوز هم اگر با عکاسان قدیمی‌تر صحبت کنیم، وقتی درباره دانه‌های آزاردهنده روی عکس صحبت می‌کنند، واژه گرین را به کار می‌برند. آن‌ها معتقدند که گرین در عکس‌های آنالوگ حال و هوای دیگری داشتند و نه تنها اصلاً با نویزی که در دوربین‌های بی‌کیفیت و موبایل‌ها می‌بینیم قابل مقایسه نیستند، بلکه در برخی مواقع باعث زیباتر شدن عکس‌ها می‌شدند. در این مقاله می‌خواهم درباره گرین توضیح دهم تا ببینیم که تفاوت آن با نویز چیست و چرا در نرم‌افزار لایتروم،

نویز را حذف می‌کنند، اما اضافه کردن گرین” را به عنوان یک قابلیت یا جلوه جالب به شمار می‌آورند. همچنین می‌بینیم که چرا

پریست‌های لایتروم معمولا همراه با گرین هستند و چطور می‌توانیم در صورت نیاز مقدار آن را تغییر دهیم یا اصولا گرین را از روی پریست‌ها حذف کنیم؟

من گرین هستم … نه نویز!

تفاوت مهم میان نویز دیجیتال یا همان چیزی که نتیجه نویز حسگر دوربین‌های دیجیتال است و گرین که در عکس‌های قدیمی‌تر می‌دیدیم، به ماهیت تولید آن‌ها و مشخصات صفحه حساس به نور در این دو نوع عکاسی برمی‌گردد. حسگر‌های دیجیتال، با استفاده از ردیفی از سلول‌ها یا فتو دیود‌های حساس به نور، فتون‌های نور را به جریان‌های الکتریکی تبدیل می‌کنند. این سلول‌ها همان چیزی هستند که در سخت افزار دوربین‌ها به نام Pixels یا Picture Elements شناخته می‌شوند. اینکه پیکسل‌ها، چقدر نویز ایجاد کنند، بسته به عواملی مانند اندازه حسگر یا سنسور (و بالطبع، اندازه هر دانه از پیکسل‌ها) ، دمای حسگر و تنظیمات حساسیت دوربین یا ISO بستگی دارد.

اما در سوی دیگر، فیلم‌های نگاتیوی را داریم که سطح آن‌ها از کریستال‌های نقره حساس به نور پوشیده شده است. این کریستال‌ها وقتی در معرض نور قرار می‌گیرند، به طور شیمیایی تغییر می کنند و پس از اینکه آن‌ها را در داروهای مخصوص می‌گذارند، تغییر آن‌ها ثابت می‌شود. مراحل کار را می‌توانیم این‌طور تصور کنیم که سطح فیلم، برای چند لحظه در معرض نور قرار می‌گیرد و تغییر شکل می‌دهد، اما برای اینکه این تغییر شکل، همیشگی شود و دیگر برای همیشه به همان صورت باقی بماند، آن را در داروی مخصوص ظهور عکس می‌گذارند و تغییرات تا آن لحظه را فریز می‌کنند. این کریستال‌ها همان چیزی هستند که بعداً هنگام چاپ عکس، باعث ایجاد گرین می‌شوند. هرچقدر فیلمی که استفاده می‌کنیم حساسیت بالاتری داشته باشد، کریستال‌های بیشتر و بزرگ‌تری دارد و طبیعتاً گرین بیشتری هم تولید می‌کند.

گرین، یک ویژگی جدانشدنی فیلم‌ها محسوب می‌شدند. یعنی دقیقاً مانند اثر انگشت دوران فیلم‌های نگاتیوی هستند و تقریباً در همه فیلم‌های قدیمی، حتی آنهایی که دارای حساسیت پایین بودند هم وجود داشتند. به همین علت هم غیر ممکن است عکسی قدیمی را ببینیم که با کریستال‌های نقره ثبت شده، اما تأثیر کریستال‌های نقره‌ای یعنی گرین در آن وجود نداشته باشد. امروز هم وقتی عکاسان می‌خواهند عکس‌ها یا فیلم‌های ویدئویی را قدیمی کنند، سعی می‌کنند سطح عکس را با گرین بپوشانند تا ظاهری شبیه به عکس‌ها و فیلم‌های قدیمی پیدا کند.

شرکت ادوبی هم در برنامه لایتروم، در کنار امکاناتی مانند تغییر رنگ سیاه و سفید یا افزودن رنگ‌های خاص به عکس‌های مدرن، قابلیتی برای افزودن گرین به عکس‌ها را در اختیار ما گذاشته تا بتوانیم حال و هوای عکس‌هایمان را قدیمی کنیم. به همین دلیل، اگر وقتی رنگ‌های خاص به عکس‌ها می‌دهیم و مثلاً عکس ها را رنگ پریده یا پر کنتراست می‌کنیم، با افزودن گرین به عکس‌ها می‌توانیم تأثیر قدیمی شدن یا Aging آن را افزایش دهیم. نکته مهم اینکه اگر با روش‌های مختلفی می‌توان این کار را در فتوشاپ انجام داد، اما ابزار مخصوصی برای آن وجود ندارد و جالب‌تر اینکه لایتروم می‌تواند این کار را روی تعداد زیادی از عکس‌ها به صورت همزمان انجام دهد. در آموزش را به صورت گام به گام از ابتدا تا انتها ادامه می‌دهیم.

افزودن گرین به عکس‌ها با استفاده از پنل Effects در لایتروم

پنل Effects در ماژول Develop لایتروم قرار دارد. زیرا این جلوه‌ها جزو ویرایش‌های عکس محسوب می‌شوند و بنابراین باید برای استفاده از آن، از ماژول کتابخانه  با زدن دکمه D به Develop بروید. البته در پنل Effects چند اسلایدر و قابلیت دیگر هم می‌بینید، اما ما در این آموزش کاری با باقی اسلایدرها داریم و مستقیماً به سراغ بخش Grain می‌رویم. در اینجا، سه اسلایدر مختلف می‌بینید که به ترتیب amount، size و roughness نام دارند. ما با همین سه اسلایدر، کریستال‌های نقره را روی عکس‌های دیجیتال، شبیه‌سازی می‌کنیم.

ویرایش گرین در لایتروم

نکته مهم: بهتر است جلوه گرین هم مانند دیگر جلوه‌هایی که روی عکس‌ها اضافه می‌کنید، در آخرین مرحله و بعد از رتوش عکس و ویرایش‌های دیگر، اضافه شود. زیرا طبیعتاً این افکت می‌تواند تا حدودی روی کیفیت عکس تأثیر بگذارد و ویرایش عکس بعد از آن، بسیار مشکل می‌شود.

Amount یا مقدار گرین

مقدار گرین همان‌طور که از نام آن برمی‌آید، حجم نویز‌ها یا دانه‌هایی که ایجاد می‌شوند را کنترل می‌کند. این گزینه را به عنوان تعداد کریستال‌های نقره در نظر بگیرید. طبیعتاً هر چقدر مقدار Amount را بیشتر کنیم، مقدار یا حجم دانه‌ها بیشتر می‌شود و احتمالاً از یک جایی به بعد، تمام جزئیات عکس را از بین می‌برد. بالا بردن تعداد کریستال‌ها، عکس را بیشتر به فیلم‌های حساسیت بالا شبیه می‌کند. در زیر می‌توانید تأثیر مقدار +40 را بر روی یک عکس که با ایزوی گرفته شده است ببینید. یک روش خوب برای افزایش گرین این است که ابتدا مقدار اسلایدر Amount را خیلی زیاد کنید تا بتوانید به خوبی دو گزینه دیگر را بررسی کنید. بعد دو اسلایدر بعدی را به مقدار دلخواه قرار دهید و پس از آن، مقدار اسلایدر Amount را به اندازه کافی برگردانید.
(اسلایدر را به چپ و راست بکشید)

اندازه دانه‌ها

اسلایدر Size یا اندازه، نقش مهمی در آنچه که در تصویر نهایی ما دیده می‌شود دارد. کریستال‌هایی که اندازه بزرگی دارند، حتی اگر تعداد آن‌ها هم زیاد نباشد، حتی در عکس‌هایی با سایز کوچک هم کاملاً به چشم می‌آیند. این دقیقاً شبیه همان چیزی است که روی کاغذ‌های بافت‌دار می‌بینیم. درواقع دانه‌بندی عکس نهایی، بیشتر از اینکه تحت کنترل مقدار گرین‌ها باشد، تحت کنترل اندازه یا بزرگی آن‌هاست. در پایین، دو عکس را کنار هم می‌بینید که اگرچه اندازه یا مقدار Amount نویز‌های آن‌ها یکسان است، اما در یکی از آن‌ها، ابعاد کریستال‌ها یا همان Size آن‌ها را تا دو برابر بالا بردیم و در دیگری سایز آن‌ها همان مقدار قبلی است.
نکته: توجه داشته باشید که افزایش اندازه کریستال‌ها به شدت روی کیفیت عکس تأثیر می‌گذارد. در اندازه‌های بزرگ، جزئیات را از بین می‌برد و در اندازه‌های کوچک باعث می‌شود تا عکس، محو شده به نظر برسد.

Roughness یا سختی گرین‌ها

سختی گرین‌ها رابطه مستقیم با سایز آن‌ها دارد. سختی، در واقع نوع شکل یا ترکیب دانه‌بندی گرین‌ها است. هر چقدر این مقدار را بیشتر کنیم، شکل دانه‌های از لبه‌های ساده و منظم، به سوی لبه‌های نامنظم و زمخت‌تر می‌رود. بهتر است از این گزینه در زمانی که می‌خواهید عکستان را چاپ کنید، زیاد استفاده نکنید. خصوصاً در چاپ‌هایی مانند براق یا متالیک. این گزینه، بیشتر برای قدیمی کردن عکس‌های دیجیتال کاربرد دارد . بنابراین وقتی آن را زیاد می‌کنید، دانه‌ها از حالت منظم خارج شده و جلوه طبیعی‌تر و زیباتری به خود می‌گیرند. در تصویر زیر می‌توانید نتیجه افزایش مقدار Roughness به +80 را ببینید.

چطور در پریست‌های لایتروم، گرین را تغییر دهیم

همان‌طور که گفتم، اغلب پریست‌های

لایتروم ، از جلوه Grain برای زیباتر شدن جلوه عکس استفاده می‌کنند. به همین دلیل اگر از پریست‌های خارجی که دانلود کرده‌اید استفاده می‌کنید، احتمالاً باید مقدار Grain را مطابق سلیقه خودتان تغییر دهید. یعنی بعد از اینکه در پنل Presets روی پریست مورد نظرتان کلیک کردید و جلوه مورد نظر را گرفت، دوباره باید روی پنل Effects برگردید و مقادیر مورد نظرتان را انتخاب کنید. بعد روی علامت + در بالای پنل Presets کلیک کنید و جلوه فعلی را با مقدار گرین مورد نظرتان ذخیره کنید. از حالا به بعد می‌توانید از همان پریست قبلی به راحتی استفاده کنید.

نتیجه‌گیری درباره تفاوت نویز و گرین در لایتروم

فراموش نکنید که بحث نویز از گرین جداست. نباید از گرین طوری استفاده کنید که شبیه به نویز به نظر برسد. یعنی اگرچه می‌توانید مقدار و اندازه و شکل آن را کنترل کنید، اما وقتی می خواهید آن را روی عکس ایجاد کنید، یا مقدار آن را آنقدر زیاد کنید که دیده شود، یا اصلاً استفاده نکنید. گرین را می‌توان امضای دوران فیلم‌ها و نگاتیو‌های قدیمی در نظر گرفت، اما نویز یک مشکل است که دقیقاً به دوران دیجیتال ربط دارد. وقتی گرین را به مقدار مناسب استفاده می‌کنید کاملاً مشخص است که می‌خواستید تا جلوه‌ای شبیه به سال‌ها پیش را بازسازی کنید، اما گرین به مقدار کم، به راحتی با بی‌کیفیت بودن عکس اشتباه گرفته می‌شود. امیدوارم از این آموزش استفاده کرده باشید. اگر در رابطه با تفاوت نویز و گرین در لایتروم و روش‌های ویرایش و تغییر آن‌ها، مشکلی دارید از طریق باکس کامنت‌ها با ما در ارتباط باشید.


تقریباً همه ما با اشکالاتی که استفاده از حساسیت بالا در دوربین‌های دیجیتال پدید می‌آورند آشنا هستیم. می‌دانیم که افزایش حساسیت دوربین، می‌تواند به افزایش نویز منجر شود و این مشکل، تأثیر بدی روی خروجی عکس می‌گذارد. بسیاری از عکاسان سعی می‌کنند با استفاده از فیلتر‌های فتوشاپ یا نرم‌افزارهای جانبی این برنامه مانند Nik Define این اشکال را تا حدودی کاهش دهند. اما اشکالی که اغلب این برنامه‌ها دارند این است که استفاده از آن‌ها روی دسته بزرگی از عکس‌ها، به راحتی امکان پذیر نیست و می‌بایست به صورت تک به تک روی عکس‌ها استفاده شود. یکی از امکانات برنامه لایتروم، امکان استفاده از فیلتر‌های کاهش نویز به صورت دسته‌ای است. یعنی می‌توانید قابلیت کاهش نویز آن را روی تعداد زیادی عکس، به صورت هم‌زمان اجرا کنید و نویز همه آن‌ها را هم‌زمان کاهش دهید. در این مقاله نگاهی داریم به قابلیت کاهش نویز در لایتروم کلاسیک CC.

کاهش نویز یا کاهش کیفیت

قبل از اینکه شروع به کار کنیم، توجه به دو نکته بسیار ضروری است. باید توجه داشته باشیم که اصولاً مفهومی به نام کاهش نویز، در عکس‌های دیجیتالی وجود ندارد. چون اگر امکان کاهش نویز وجود داشته باشد، خود دوربین‌ها این کار را انجام می‌دهند و این یک پدیده وابسته به حسگر دوربین است. شرکت‌های دوربین‌سازی هر سال، هزینه‌های گزافی را برای بهبود کارآیی پردازشگر و حسگر دوربین‌ها می‌کنند تا بتواند نویز ایجاد شده را در همان مرحله ورود نور به دوربین، کاهش دهند. نتیجه این تحقیقات و بهبود‌ها نیز بسته به حسگر دوربین‌ها، در طی این سال‌ها آرام آرام تغییر کرده و امروز با دوربین‌هایی روبرو هستیم که نسبت به نسل‌های قبلی خود، نویز کمتری ایجاد می‌کنند. به همین دلیل هم هست که عکاسان حرفه‌ای که مجبورند در نور کم عکاسی کنند، مدام در پی تغییر و ارتقا دوربین‌های خودشان هستند.

 

آموزش لایتروم، از صفر تا صد ، ویدئویی فارسی و رایگان 

اما چرا اصولاً کاهش نویز را هم رده کاهش کیفیت عکس می‌دانیم؟ در واقع کاهش نویز نرم‌افزاری چیزی نیست جز محو کردن پیکسل‌های تصویر. می‌دانیم که نویز تصویر، جایگزین پیکسل‌های رنگی واقعی می‌شود و وقتی می‌خواهیم آن‌ها را محو کنیم، مجبوریم بخشی از پیکسل‌های تصویر که هم جوار آن‌ها هستند را هم حذف کنیم. به همین دلیل استفاده بیش از حد از فیلتر‌های نرم‌افزاری حذف نویز، منجر به افت کیفیت می‌شود. اتفاقاً دلیلی که باعث می‌شود تا عکاسان حرفه‌ای، کاهش نویز در لایتروم را آموزش ببینند، این است که بتوانند با کمترین افت کیفیت، نویز‌ها را تا حدودی محو کنند.

نکته دیگری که در اینجا قابل توجه است، کاهش نویز عمومی تصویر است. می‌دانیم که نویز عکس، به طور کلی در تمام سطح عکس پراکنده می‌شود و اینطور نیست که بخشی از تصویر نویز کمتر یا بیشتر داشته باشد. فقط اینکه نویز‌ها که معمولاً پیکسل‌های روشن هستند، عموماً در مناطق تیره بیشتر دیده می‌شوند (یعنی مثلاً عکس‌های شب، حتی در حساسیت برابر هم بیشتر از عکس‌های روز، نویز خود را نشان می‌دهند). بنابراین فیلتر‌های کاهش نویز را نمی‌توان تنها به بخش‌های محدودی از عکس اعمال کرد. در لایتروم هم برخلاف فتوشاپ، امکان لایه‌بندی عکس وجود ندارد و کاهش نویز را روی همه عکس اعمال می‌کنیم. اگرچه قلم تنظیمات منطقه‌ای یا Local Adjustment در لایتروم، یک اسلایدر نویز هم دارد و می‌تواند به شکل محدود، نویز را در مناطق خاصی از تصویر کاهش دهد، اما فیلتر اصلی کاهش نویز در لایتروم به عنوان یک پنل جداگانه، عملکرد مستقلی دارد و روی همه عکس تأثیر می‌گذارد.
به بیان ساده‌تر اینکه، اگر می‌خواهید نویز تصویر را در منطقه خاصی کم کنید، می‌توانید از ابزار قلم استفاده کنید که البته امکانات چندان زیادی ندارد. اما اگر می‌خواهید تنظیمات پیشرفته کاهش نویز در لایتروم را استفاده کنید، باید از پنل مخصوص آن استفاده کنید که برای کار روی همه عکس استفاده می‌شود.

یک روش دیگر هم این است که عکس‌هایی که کاهش نویز با لایتروم را روی آن‌ها انجام دادیم، به صورت لایه‌بندی شده در داخل فتوشاپ، با لایه عکس اصلی روی هم قرار دهیم و نقاطی که نمی‌خواهیم کاهش نویز روی آن‌ها اتفاق بیفتد را ماسک کنیم. البته طبیعتاً این روش، نیازمند صرف وقت بیشتری است. اما در هرحال، روشی که در این مقاله به آن اشاره می‌کنم، برای اغلب عکس‌ها و نیاز عمومی عکاسان، کاملاً مناسب و کافی است.

نویز را بهتر بشناسیم

نویز در عکس‌های دیجیتال معمولاً به دو صورت دیده می‌شود. نویز‌های نورانی و نویز‌های رنگی که آن‌ها را با نام luminance noise و color noise می‌شناسیم. نویز‌های رنگی، معمولاً پیکسل‌هایی با رنگ‌های مختلف در مناطقی هستند که اصولاً باید به رنگی دیگر باشند.  به عنوان مثال در تصویر زیر می‌بینید که پیکسل‌هایی از رنگ‌های قرمز و زرد و آبی، در زمینه‌ای که اصولاً باید به رنگ ثابت و یکدست سبز باشد دیده می‌شوند.

کاهش نویز در لایتروم

نویز نورانی بیشتر ظاهری شبیه به Grain یا دانه‌بندی عکس‌های آنالوگ دارد. یعنی ظاهر پراکنده و نورانی آن‌ها در زمینه‌های تیره‌ رنگ را می‌توان با Grain در فیلم‌های آنالوگ که دارای حساسیت بالا بودند مقایسه کرد. این همان نویزی است که با افزایش حساسیت در دوربین‌های دیجیتال هم بیشتر دیده می‌شود.

کاهش نویز در لایتروم

نسخه‌های پردازش تصویر در لایتروم

نسخه‌های پردازش تصویر در لایتروم، نحوه رفتار و تفسیر این برنامه از آنچه که پیکسل تصویر است و تفاوت آن با نویز را تعیین می‌کند. یعنی لایتروم از یک موتور پردازشی برای تفسیر عکس استفاده می‌کند که معمولاً هر سال نسبت به قبل بهبود پیدا می‌کند. بنابراین هرچقدر از برنامه لایتروم جدیدتری استفاده کنید، احتمالاً شناخت برنامه از آنچه که در تصویر نویز خوانده می‌شود بهتر می‌شود. به عنوان مثال روشی که در

آموزش ویدئویی لایتروم نسخه 4 و کاهش نویز در این برنامه توضیح دادم، از نسخه پردازشی 2012 استفاده می‌شد، در حالی که نسخه‌های اخیر لایتروم از نسخه‌های پردازشی بسیار قوی تری استفاده می‌کنند.
اگر می‌خواهید بدانید نسخه پردازشی لایتروم شما چیست، می‌توانید پنل Camera Calibration در ماژول Develop را باز کنید و زیر عبارت پنل، نام نسخه پردازشی را ببینید.به عنوان مثال،  لایتروم کلاسیک CC نسخه 2018، از نسخه پردازشی Version 5 استفاده می‌کند که در حال حاضر بهترین نسخه پردازشی است.

کاهش نویز در لایتروم

نکته جالب‌تر اینکه وقتی لایتروم خود را به روز می‌کنید و عکس‌های قدیمی که با نسخه‌های قدیمی‌تر پردازش کرده‌اید را دوباره باز می‌کنید، لایتروم به شما پیشنهاد می‌دهد که آیا می‌خواهید با نسخه پردازشی جدید‌تر، دوباره همان فایل قدیمی را پردازش کنید. بهتر است این پیشنهاد را بپذیرید، چون معمولاً نتیجه بهتری به شما می‌دهد و به این ترتیب، نویز عکس را بهتر تشخیص می‌دهد. اگر می‌خواهید درباره نسخه‌های پردازشی بیشتر بدانید مقاله

Lightroom Process Version را مطالعه کنید.

کاهش نویز در لایتروم

برای اینکه نویز یک عکس را در لایتروم کاهش دهید، باید آن را انتخاب کرده و وارد ماژول Develop شوید. در اینجا می‌توانید اسلایدر‌های کاهش نویز را ببینید. همان‌طور که گفتیم، نویز موجود در عکس‌ها متفاوت است و در اینجا هم کنترل‌های متفاوتی برای کاهش نویز نورانی یا رنگی می‌بینید. از آنجا که اصولاً نویز رنگی هیچ‌وقت و در هیچ عکسی مورد استفاده نیست، وقتی عکس را به داخل برنامه Import می‌کنید، لایتروم به صورت پیش فرض برای همه عکس‌های RAW، اسلایدر Color Noise Reduction را روی 25 و Detail و Smoothness  را هم روی 50 قرار می‌دهد.
اما مقدار اسلایدر کاهش نویز نورانی روی صفر قرار دارد و به همین دلیل هم اسلایدر بعدی که Detail است و روی مقدار 50 قرار گرفته، هیچ تأثیری روی عکس نمی‌گذارد.

توجه داشته باشید که برای اینکه کنترل‌های زیر شاخه یکی از این دو نوع نویز عمل کند، حتماً باید ابتدا اسلایدرهای Luminance و Color را از صفر بالاتر ببرید. بنابراین وقتی اسلایدر Luminance روی مقدار صفر قرار دارد، اسلایدر‌های زیرین آن هم خاموش می‌شوند.

اگر نمی‌دانید که نویزی که در تصویر می‌بینید، دقیقاً از کدامیک است، ابتدا اسلایدر‌های نور یا رنگ را تا انتها زیاد کنید و ببینید که چه تأثیری روی عکس می‌گذارد و کدام نویز‌ها حذف می‌شوند. به این ترتیب می‌توانید نوع نویز را تشخیص داده و بعد دوباره مقدار آن اسلایدر را کم کنید و جزئیات دیگر را با اسلایدر‌های زیر آن تغییر دهید.
اگرچه در اغلب موارد، هر دو نویز در عکس‌ها وجود دارند، اما معمولاً نویز رنگی در عکس‌های موبایلی و دوربین‌های کامپکت بیشتر دیده می‌شوند و در دوربین‌های DSLR و دوربین‌هایی که دارای حسگر بزرگ هستند، بیشتر با نویز نورانی مواجه هستید.

وقتی فهمیدید که کدام نویز را می‌خواهید حذف کنید، مقدار اسلایدر را ابتدا روی صفر قرار دهید. بعد روی یک قسمتی از عکس که دارای جزئیات بیشتری هست زوم کنید (این نکته خیلی مهم است، چون باید بتوانید هم‌زمان که نویز را کاهش می‌دهید، تأثیر آن روی جزئیات عکس را هم مقایسه کنید). بعد آرام آرام، اسلایدر نویز را به سمت راست ببرید. اصلاً در کاهش نویز زیاده‌روی نکنید و هر کجا احساس کردید که نویز تا میزان مناسب کم شده است، دست نگه دارید. فراموش نکنید که شما در حال دیدن عکس را بزرگنمایی 1:1 و در واقع روی بزرگ‌ترین حجم نمایش نویز هستید. خیلی اوقات لازم نیست عکس‌ها را با این ابعاد ببینید، خصوصاً زمانی که قرار است عکس را روی شبکه‌های اجتماعی یا اینترنت منتشر کنید نباید چندان نگران کاهش نویز تصویر باشید.
وقتی  Luminance Noiseرا افزایش دادید و به مقدار مناسب رسیدید، سپس به سراغ اسلایدر‌های Detail و Contrast بروید. مقدار Detail آستانه نویز را کنترل می‌کند. یعنی هرچقدر بالاتر باشد، جزئیات عکس را بیشتر حفظ می‌کند. اما طبیعتاً هرچقدر هم بیشتر بخواهد جزئیات را حفظ کند، نویزی که در زیر این مقدار باقی می‌ماند، بیشتر در تصویر رسوب می‌کند و حفظ می‌شود. خود لایتروم این مقدار را به صورت پیش‌فرض روی 50 قرار می‌دهد و برای شروع بد نیست. بهتر است شما این مقدار را در همین حوالی قرار دهید.
اما گزینه بعدی Contrast نام دارد که احتمالاً با مفهوم آن بیشتر آشنا هستیم. با افزایش این گزینه، لایتروم سعی می‌کند در مناطقی که به رنگ‌های یکدست و یکنواخت رسیده‌ است بیشتر دنبال کنتراست بگردد و تفاوت‌های رنگ و نور را بیشتر آشکار کند. کاهش این گزینه باعث می‌شود تا تصویری یکدست‌تر داشته باشید و احتمالاً برای ویرایش‌های بعدی نیاز زیادی به شارپ‌سازی و تغییر کنتراست لبه‌ها خواهد داشت.

برای کاهش نویز‌های رنگی، سه اسلایدر دیگر داریم که درباره یکی از آن‌ها قبلاً توضیح دادیم. در واقع همه کنترل نویز‌های رنگی، ابتدا مستم تغییر اسلایدر Color است تا دیگر اسلایدر‌های در این بخش فعال شوند. اسلایدر Color دقیقاً همان کار اسلایدر Luminance را برای نویز‌های نورانی انجام می‌دهد. یعنی میزان تأثیر روی نویز‌های رنگی را کنترل می‌کند.
اسلایدر بعدی Detail است. این گزینه هم آستانه تغییر رنگ را در جزئیات کوچک تصویر کنترل می‌کند و هر چقدر بالاتر برود، جزئیات رنگی عکس بیشتر حفظ می‌شود. به عنوان مثال در عکس زیر می‌بینید که با افزایش Detail در این بخش، بازتاب نور‌های رنگی موجود در محیط روی سطح شیشه‌ای بطری‌ها، باقی می‌مانند، اما وقتی آن را کم می‌کنیم، این بازتاب‌ها هم به عنوان نویز رنگی حذف می‌شوند.

نهایتاً گزینه Smoothness میزان تأثیرپذیری رنگ نویز‌های حذف شده از پیکسل‌های کناری خودش را تعیین می‌کند و هرچقدر این مقدار را بیشتر کنیم، رنگ نویز‌های حذف شده، از ترکیب پیکسل‌های بیشتری از رنگ‌های کناری دریافت می‌شود. به زبان ساده‌تر، اگر نمی‌خواهید نویز‌های رنگی، هیچ تأثیری از رنگ‌های اطراف بگیرند، این گزینه را خیلی زیاد کنید، اما کم کردن این گزینه، باعث می‌شود تا رنگ‌های پراکنده‌ای که در محیط هستند، تأثیر خود را نگه دارند.

در تصویر زیر می‌بینید که چطور نویز‌های رنگی داخل عکس حذف شده‌اند:

کاهش نویز در لایتروم

و می‌بینید که چطور بعد از حذف نویز‌های رنگی، نویز‌های نورانی را هم حذف کرده‌ایم. دقت داشته باشید که همواره بهتر است نویز‌های نورانی را بعد از نویز‌های رنگی حذف کنید تا نتیجه بهتری بدهد.

کاهش نویز در لایتروم

حذف نویز دسته‌ای عکس‌ها

خبر خوب اینکه لازم نیست همه این زحمات را برای تک تک عکس‌ها متحمل شوید. یعنی اگر تعداد زیادی عکس را در شرایط یکسانی گرفته‌اید (دوربین و لنز و حساسیت یکسان بوده و سوژه‌ها هم در یک محیط رنگ و نور قرار دارند) می‌توانید همه این تنظیماتی که تا اینجا انجام دادید را روی باقی عکس‌ها اجرا کنید.
برای این کار کافیست در ماژول کتابخانه عکسی که نویز آن را گرفته‌اید را انتخاب کنید و بعد با نگه داشتن دکمه Ctrl عکس‌های دیگری که همان شرایط را دارند هم به انتخاب اضافه کنید. بعد روی عکس اول کلیک راست کرده و از منوی Develop Setting گزینه Sync Setting را بزنید.

کاهش نویز در لایتروم

در پنجره‌ای که باز می‌شود گزینه‌های دیگر به جز Noise Reduction را بردارید و Synchronize را بزنید. حالا اگر عکس‌ها دیگر را باز کنید و ببینید، متوجه می‌شوید که همه این تغییرات روی آن‌ها هم ایجاد شده است.

کاهش نویز در لایتروم

کاهش نویز در

لایتروم به صورت منطقه‌ای

همان‌طور که گفتم می‌توانید نویز را با قلم موی لایتروم هم حذف کنید. اگرچه این ابزار به اندازه پنل اصلی رفع نویز، امکانات و دقت ندارد، اما برای کاهش سریع نویز در یک محدوده کوچک مناسب است.
برای این کار باید در همان ماژول Develop روی قلم موی تغییرات منطقه‌ای یا Local Adjustments کلیک کنید. با فعال کردن این قلم مو، تمامی اسلایدر‌هایی که می‌تواند بخش‌های مختلف تنظیم را کنترل کنند، پدیدار می‌شود.
توجه داشته باشید که اگر نمی‌خواهید به جز نویز، تغییر دیگری روی عکس اتفاق بیفتد، همه مقادیر را روی تغییر صفر قرار دهید و صرفاً مقدار نویز را افزایش دهید.

کاهش نویز در لایتروم

پس از انتخاب مقدار مناسب، می‌توانید آن را روی عکس بکشید تا نویز تصویر را حذف کند.

کاهش نویز در لایتروم

همان‌طور که می‌بینید هیچ تنظیماتی برای کاهش نویز‌های رنگی یا نورانی به صورت جداگانه وجود ندارد و امکان کنترل جزئیات و آستانه تأثیر فیلتر کاهش نویز نیست. بنابراین این روش برای عکس‌هایی مختلف مناسب نیست و نکته جالب‌تر اینکه اگر مقدار این گزینه را از صفر کمتر کرده و رو به مقادیر منفی بروید، باعث ایجاد و افزایش نویز در آن منطقه نیز می‌شود. شاید برایتان جالب باشد که چرا ممکن است کسی بخواهد نویز عکس را افزایش دهد. در مقاله‌ای دیگر به این موضوع خواهم پرداخت.
اگر درباره این مطلب سؤالی دارید، می‌توانید از بخش کامنت‌ها درباره آن بپرسید.


یکی از سؤالاتی که همیشه ذهن عکاسان عروسی تازه‌کار را به خود مشغول می‌کند این است که بهترین تنظیمات دوربین برای

عکاسی عروسی چیست. اصلاً فرقی نمی‌کند که شما از دوربین‌های DSLR حرفه‌ای استفاده کنید یا از دوربین‌های بدون آینه یا Mirrorless. به‌هرحال تنظیم درست سرعت و دیافراگم و حساسیت دوربین در کنار فو خودکار صحیح می‌تواند یک فایل خام مناسب و با کیفیت را در اختیار شما بگذارد و از اینجای کار به بعد دیگر می‌توانید همه چیز را به نرم‌افزارهای ویرایش عکس مانند لایتروم یا فتوشاپ بسپارید تا آن را تبدیل به یک عکس فوق‌العاده کند. اما به‌هرحال همیشه نقطه شروع باید درست و بی‌اشکال باشد. این همان اتفاقی است که قرار است در دوربین شما بیفتد. اگر دوست دارید بدانید عکاسان عروسی حرفه‌ای هنگام عکس‌برداری از چه تنظیماتی روی دوربینشان استفاده می‌کنند با ما همراه باشید.

بهترین تنظیمات دوربین برای عکاسی عروسی

توجه داشته باشید که در این مقاله، به طور پیوسته درباره تنظیم سرعت شاتر، تنظیم دیافراگم لنز و تغییر حساسیت دوربین صحبت می‌کنیم. این بدان معنی است که دوربین شما باید این تنظیمات را داشته باشد. این روز‌ها اغلب دوربین کامپکت دارای این تنظیمات هستند، اما به هیچ وجه، از آن‌ها برای عکاسی عروسی یا پرتره استفاده نکنید. دوربین‌هایی که برای این نوع عکاسی استفاده می‌شوند می‌بایست دوربین‌هایی با حسگر‌های بزرگ باشند که ما این اندازه حسگر را معمولاً از APS-C بزرگ‌تر در نشر می‌گیریم. اندازه APS-C در حسگر‌های دوربین‌ها، تقریباً یک چهارم ابعاد حسگر فول‌فریم است و اغلب در دوربین‌هایی DSLR ارزان قیمت مانند Canon 80D یا نی D7500 دیده می‌شود. عکاسان حرفه‌ای حتی از دوربین‌های با حسگر بزرگ‌تر از این‌ها نیز استفاده می‌کنند که شامل دوربین‌هایی مانند Canon 5D Mark IV یا Nikon D850 می‌شود. اگرچه استفاده از این دوربین‌ها که دارای حسگر‌های بزرگی هستند برای ایجاد پس زمینه محو در عکاسی عروسی و پرتره ضرورت دارد، اما این تنها دلیل استفاده از آن‌ها نیست. یک دلیل مهم برای به کارگیری دوربین‌هایی با حسگر بزرگ این است که عکس‌های عروسی، برخلاف اغلب شاخه‌های عکاسی، معمولاً به چاپ عکس منتهی می‌شود و در صورتی که کیفیت و نویز موجود در عکس‌ها برای چاپ مناسب نباشد، با مشکل جدی روبرو خواهید شد. به همین دلیل در ابتدا و قبل از شروع به کار مطمئن شوید که از یک دوربین با حسگر بزرگ و کیفیت لنز عالی استفاده می‌کنید.

بهترین تنظیمات دوربین برای عکاسی عروسی

تنظیم حساسیت دوربین برای عکاسی عروسی

حساسیت یا ISO دوربین می‌تواند میزان دریافت نور توسط حسگر را کنترل کند. هر چقدر مقدار حساسیت دوربین را بالاتر ببرید مقدار نور دریافتی بیشتر می‌شود و می‌توانید در محیط‌های کم نورتر عکاسی کنید. البته معمولاً بالا بردن حساسیت باعث ایجاد نویز هم می‌شود و بهتر است سعی کنید در جایی که نیاز ندارید، از حساسیت‌های بالا استفاده نکنید. اما نکته‌ای که اینجا وجود دارد، تأثیر تغییر حساسیت بر Dynamic Range عکس است. این مسئله‌ای است که خیلی از عکاسان تازه‌کار که خودشان کار ویرایش عکس را انجام نمی‌دهند، نسبت به آن بی‌توجه هستند. خیلی وقت‌ها عکاسان این‌طور فکر می‌کنند که چون در حال استفاده از دوربین‌های فول‌فریم با حسگر‌های بزرگ هستند، تأثیر نویز در حساسیت‌های بالا، چندان خود را نشان نمی‌دهد و برای همین هم حتی در نور کافی، با حساسیت‌های بالاتر از حساسیت پایه دوربین استفاده می‌کنند.
اما حساسیت پایه یا همان حساسیت Native دوربین، بالاترین Dynamic Range را در بین حساسیت‌های موجود دارد. dynamic Range یا محدوده پویا، میزان اطلاعات موجود در تصویر را تعیین می‌کند و هرچقدر بیشتر باشد، هنگام کار با لایتروم یا فتوشاپ، بیشتر دستتان باز است تا مناطقی که نوردهی صحیحی ندارند را بازیابی کنید. منظور من از بازیابی مناطق نوردیده شدید یا مناطق خیلی تاریک این است که وقتی عکس‌ها را در لایتروم ویرایش می کنید، بتوانید با اسلایدر‌های نوردهی مانند Highlights یا Shadows، جاهایی از عکس مانند لباس عروس یا کت تیره داماد را که زیاد از حد روشن یا تیره شده‌اند تصحیح کنید.
در اغلب دوربین‌ها حساسیت پایه (که گاهی اوقات آن را حساسیت طبیعی هم می‌نامند) برابر ISO 100 است. اگرچه در برخی از دوربین‌های فوجی یا دوربین‌های برند‌های دیگر، این مقدار ممکن است ISO 200 هم باشد (یکی دو مدل دوربین هم در بازار هستند که حساسیت پایه آن‌ها ISO 60 است). بهتر است با مراجعه به راهنمای دوربینتان، مطمئن شوید که حساسیت پایه دوربینتان چقدر است. بنابراین در اولین قدم، حساسیت دوربین را روی 100 بگذارید. حالا وقت آن رسیده که به سراغ دیافراگم لنز برویم.

بهترین تنظیمات دوربین برای عکاسی عروسی

تنظیم دیافراگم دوربین برای عکاسی عروسی

ما در اینجا دیافراگم را به عنوان پارامتری از دوربین نام بردیم. در حالی که باید توجه داشته باشید، دیافراگم” یک پارامتر فیزیکی از لنز دوربین شماست. به همین دلیل هم هنگامی که از لنز‌های مختلف استفاده می‌کنید، ممکن است بازترین دیافراگم یا به طور کلی محدوده دیافراگم” قابل انتخاب برای دوربین شما متفاوت باشد. استفاده از دیافراگم‌های مختلف، می‌تواند انتخاب‌های خلاقانه‌ای را پیش رویتان بگذارد. هر چقدر بتوانید دیافراگم لنز را بازتر کنید، عمق میدان عکس‌هایتان کمتر می‌شود و پس زمینه عکس را محوتر می‌بینید. من خودم ترجیح می‌دهم با دیافراگم‌های خیلی باز کار کنم. به همین دلیل هم همیشه از لنز‌هایی با دیافراگم‌های f/2.8 یا f/2 کار می‌کنم. اگر می‌خواهید بدانید

بهترین لنز‌های نی برای عکاسی عروسی کدام‌ها هستند و من از چه لنز‌هایی استفاده می‌کنم، می‌توانید این مقاله را روی وب‌سایت دیج ایمیج بخوانید.
باز کردن دیافراگم تا این اندازه، برای عکس‌های قدی یا نیم تنه عروس و داماد مناسب است. اما هرگز در عکس‌های کلوزاپ، از این دیافراگم‌های خیلی باز استفاده نکنید. زیرا گاهی اوقات آنقدر محدوده عمق میدان تصویر کوچک می‌شود که فو کردن برایتان مشکل خواهد شد و حتی ممکن است برخی از عکس‌هایتان را بلااستفاده کند. مثلاً در عکس‌های نیم تنه دونفره عروس و داماد، استفاده از دیافراگم خیلی باز، موجب محو شدن یکی از آن دو خواهد شد!

این تکنیک زمانی که در جایی هستید که پس زمینه زیبایی ندارد هم می‌تواند بسیار کارآمد باشد. زیرا می‌توانید با محو کردن پس زمینه، زشتی‌ها و شلوغی پس زمینه را ناپدید کنید. برعکس این حالت، زمانی است که در منظره‌ای زیبا یا در داخل یک عمارت باشکوه عکاسی می‌کنید. در چنین حالتی، معمولاً عروس و داماد دوست دارند تا زیبایی‌های پس زمینه عکس را هم در پشت سر خودشان مشاهده کنند. بنابراین بهتر است در چنین جاهایی از دیافراگم‌های خیلی باز استفاده نکنید.
یک نکته دیگر هم درباره انتخاب دیافراگم در

عکاسی عروسی باید بدانید. انتخاب دیافراگم علاوه بر شدت نور و میزان محو شدگی پس زمینه، روی مقدار شدت نور فلاش‌ نیز تأثیر می‌گذارد. برخلاف چیزی که بسیاری از عکاسان حدس می‌زنند، سرعت شاتر هیچ تأثیری روی شدت نور فلاش ندارد. به همین دلیل هم وقتی با نورهای پرتابل در فضای باز عکاسی می‌کنید، انتخاب دیافراگم‌های کوچک می‌تواند باعث کاهش نور فلاش شود. به همین دلیل هم هست که عکاسانی که عادت دارند در مناظر و چشم‌اندازهای زیبا با فلاش‌های اکسترنال عکاسی کنند، از فلاش‌های قوی استفاده می‌کنند. چون از یک طرف مجبورند با دیافراگم‌های کوچک عکس بگیرند و از یک طرف، بستن دیافراگم، موجب کاهش نور فلاش می‌شود.

بهترین تنظیمات دوربین برای عکاسی عروسی

 تنظیم سرعت شاتر دوربین برای عکاسی عروسی

این انتخاب، تحت تأثیر عوامل زیادی است. اینکه در محیط داخلی یا indoor مانند آتلیه یا عمارت عکاسی می‌کنید؟ اینکه حداکثر دیافراگمی که می‌توانید استفاده کنید چقدر است؟ اینکه لنزی که استفاده می‌کنید لرزشگیر دارد یا نه؟ اینکه در فضای بیرون، از رفلکتور استفاده می‌کنید یا از فلاش اکسترنال یا از هیچ کدام (با نور طبیعی عکس می‌گیرید)؟ اینکه عکاسی رئال می‌کنید و سوژه‌ها حرکت می‌کنند یا اینکه خودتان به سوژه‌ها فرم می‌دهید و ثابت هستند؟

این قسمت در واقع آخرین گزینه از بین سه گزینه مؤثر بر نورپردازی و عکاسی عروسی است که اتفاقاً همه تنظیمات دیگر را هم تحت الشعاع قرار می‌دهد. اما فعلاً به عنوان یک قانون کلی، فراموش نکنید که سرعت شاتر دوربین، باید حداقل دو برابر فاصله کانونی لنزی باشد که با آن عکس می‌گیرید. مثلاً اگر با یک لنز پرایم 100mm عکاسی می‌کنید، سرعت شاتر دوربینتان نباید از 1/200 کندتر باشد. توجه داشته باشید که در برخی منابع آمده است که سرعت شاتر در این حالت می‌تواند برابر فاصله کانونی هم باشد و این بدان معنی است که می‌توانید از سرعت 1/100 ثانیه هم استفاده کنید. اما از آنجا که عکاسان تازه‌کار معمولاً لرزش دست بیشتری دارند و ضمناً همان‌طور که گفتم، عکس‌های عروسی معمولاً به چاپ ختم می‌شوند و محو شدگی می‌تواند همه چیز را خراب کند، بنابراین بهتر است اصلاً ریسک نکنید.

نکته دیگر اینکه ممکن است لنزی که استفاده می‌کنید لرزشگیر داشته باشد. وجود لرزشگیر روی لنز (یا حتی لرزشگیر در داخل بدنه دوربین مانند Nikon Z7 یا Sony A7 III) می‌تواند به شما اجازه دهد که از سرعت‌های پایین‌تری هم استفاده کنید. بنابراین اگر دوربین یا لنزتان لرزشگیر دارد، بهتر است ببینید تا چند گام می‌توانید سرعت شاتر را پایین‌تر انتخاب کنید. اما اگر ندارد، این قانون را فراموش نکنید.

نهایتاً اینکه لنز‌هایی که زوم هستند، فاصله کانونی‌های مختلفی خواهند داشت. مثلاً فاصله کانونی یک لنز 70-200mm می‌تواند از 70 تا 200 متغیر باشد. در چنین مواردی پیشنهاد می‌کنم، همواره به بیشترین فاصله کانونی و سریع‌ترین سرعت شاتر که در اینجا 200mm و 1/200 است توجه کنید. زیرا وقتی مثلاً سرعت ایمن را روی 1/70 ثانیه تنظیم کنید، آن‌وقت ممکن است فراموش کنید چه وقت‌هایی از زوم بیشتر استفاده کرده‌اید و عکس‌ها را محو کنید.

از سوی دیگر بالا بردن سرعت شاتر، برای زمانی که از فلاش‌های اکسترنال استفاده می‌کنید هم ممکن است کمی دردسرساز باشد. به عنوان مثال اغلب دوربین‌های DSLR نمی‌توانند با سرعت‌های شاتر بیشتر از 1/250 ثانیه، با فلاش عکاسی کنند. این سرعت را سرعت سینک” دوربین می‌نامند و وقتی از سرعت‌های بیشتر از آن استفاده می‌کنید، یک نوار تیره رنگ در کنار عکس ظاهر می‌شود که با بالاتر رفتن سرعت شاتر، این نوار کم کم بزرگ‌تر می‌شود تا همه عکس را می‌پوشاند. این نوار تیره رنگ در واقع سایه پرده شاتر دوربین است که در سرعت‌های بالا باعث می‌شود تا نور فلاش به تصویر نرسد. این سرعت در دوربین‌های مختلف حتی کمتر هم هست و گاهی به 1/200 و گاهی 1/160 ثانیه هم می‌رسد. اما خوشبختانه این مشکل در دوربین‌های بدون آینه دیده نمی‌شود و این یکی از دلایلی است که حدس می‌زنیم دوربین‌های بدون آینه رده بالا مانند Nikon Z7 یا Canon RF و سونی A7 III به زودی بتوانند در عکاسی عروسی حرفه‌ای، جایگزین دوربین‌های DSLR شوند.

البته تنها دانستن همین نکات نمی‌تواند شما را برای عکاسی عروسی آماده کند. توجه داشته باشید که همواره نکات ریز و درشت دیگری هم در حین کار وجود دارند که تصمیم‌گیری را در حین کار برایتان سخت‌تر می‌کند. ضمن اینکه داشتن دانش تئوری نمی‌تواند برای این شاخه از عکاسی کافی باشد و احتمالاً برای کار حرفه‌ای نیاز به

مهارت‌ها و تجربه بیشتری خواهید داشت. اگر در رابطه با موضوعات این مقاله سؤالی دارید، می‌توانید از طریق کادر کامنت‌ها در انتهای مقاله با ما مطرح کنید.

منبع: بلاگ دیج ایمیج


شرکت ادوبی، از نسخه 3

برنامه لایتروم به بعد، قابلیتی را در آن قرار داد که به عکاسان کمک می‌کند تا اشکالات شناخته شده در لنز‌های دوربین‌های DSLR یا بدون آینه خودشان را به سادگی برطرف کنند. این قابلیت که بخشی از ماژول Develop در برنامه لایتروم است، Lens Corrections نام دارد و به معنی اصلاحات لنزی است. این ابزار قدرتمند می‌تواند در کمتر از چند دقیقه، کاری که باید ساعت‌ها وقت صرف ان کنید را برایتان انجام دهد و عکس‌هایتان را به صورت تک‌تک یا یکپارچه، تصحیح کند. در این آموزش، من برایتان می‌گویم که قابلیت Lens Corrections در لایتروم چیست و چطور می‌تواند اشکالات اپتیکال لنزتان را از روی عکس‌هایی که گرفته‌اید حذف کنید. همچنین یاد می‌گیرید که اگر لنزی که از آن استفاده می‌کنید، دارای پروفایل رسمی در لایتروم نیست، چطور خودتان یک پروفایل جدید برای آن بسازید و از این به بعد، برای تصحیح اشکالات لنزتان، از همان پروفایل استفاده کنید.

قابلیت Lens Corrections در لایتروم چیست؟

قابلیت Lens Corrections یک ابزار یا پنل جداگانه در ماژول Develop است که برخی از منابع آن را به نام زیر ماژول تصحیح لنز هم نامیده‌اند. این ابزار به شما اجازه می‌دهد تا اشکالاتی مانند اعوجاج و کشیدگی لنز‌ (خصوصاً در لنز‌های واید و زوم)، لبه‌های رنگی در مناطق پرکنتراست یا همان  chromatic aberration، وینیتینگ یا تیرگی دور کادر و همچنین اشکالات حاصل از پرسپکتیو عکس را به صورت غیر مخرب برطرف کنید. خوبی قابلیت Lens Corrections در لایتروم این است که برخلاف بسیاری از قابلیت‌های ویرایشی در نرم‌افزارهای ویرایشگر، می‌توانید آن را کپی کنید و از یک عکس، روی عکس دیگر کپی کنید. یعنی مثلاً می‌توانید اشکالات لنز را برای صدها عکسی که با همان لنز گرفته شده، به صورت یک باره و دسته‌ای، پیاده‌سازی کنید. یعنی قابلیت تصحیح لنز اصولاً یک ویرایش غیر مخرب و قابل تکرار محسوب می‌شود.

قابلیت Lens Corrections در لایتروم چیست؟

همچنین اگر

نکات وارد کردن عکس‌ها به لایتروم را بدانید می‌توانید هنگام ورود عکس‌ها، بلافاصله اول اشکالات لنز را برطرف کنید و بعد عکس‌ها را وارد کامپیوتر کنید. ممکن است فکر کنید اگر قرار است همه عکس‌ها از همان اول تصحیح شوند، چرا خود لایتروم به صورت خودبه‌خود و بدون فرمان مستقیم، این کار را انجام نمی‌دهد؟ به خاطر داشته باشید که تصحیح لنز یک ویرایش ساده نیست که بتوان آن را روی هر لنزی پیاده کرد و در مورد لنز‌های گوناگون و حتی در مورد فواصل مختلف و دیافراگم‌های متفاوتی که یک لنز زوم یا پرایم دارد، می‌تواند تغییر کند. آرایش اپتیک و قطعات لنز‌ها در شرایط مختلف نوردهی تغییر می‌کند و به همین شکل ممکن است اشکالات یک لنز در دیافراگم‌های باز‌تر یا بسته‌تر بیشتر نمود پیدا کند یا حتی میزان اعوجاج لنز در محدوده واید یک لنز یا محدوده تله آن فرق کند.
از سوی دیگر اپتیک لنز‌هایی که فاصله کانونی یکسانی دارند هم با هم فرق دارد. به همین دلیل هم نمی‌توان صرفاً به خاطر مشابهت دیافراگم و فاصله کانونی دو لنز، اصلاحاتی که روی مثلاً یک لنز واید Nikon 35mm f/1.4G انجام می‌شود را روی یک لنز Sigma 35mm f/1.4G هم پیاده کرد. کارشناسان ادوبی، سال‌هاست که به طور پیوسته روی لنز‌های پرکاربرد در دنیای عکاسی دیجیتال کار می‌کنند و با لابراتوار‌های پیشرفته و آزمون‌های پیچیده، اصلاحات مورد نیاز و متناسب برای اپتیک این لنز‌ها را به صورت تنظیمات از پیش آماده در برنامه لایتروم و همچنین در ویرایشگر فایل‌های خام یا ACR قرار می‌دهند. این لیست در طول این چند سال همچنان در حال کامل‌تر شدن است و هرچقدر جلوتر می‌رویم، لنز‌های بیشتری به این مجموعه اضافه می‌شوند. بنابراین اگر می‌خواهید از جدیدترین و کامل‌ترین سری تنظیمات اصلاح اشکالات لنز برخوردار شوید، بهتر است از جدید‌ترین نسخه لایتروم و نسخه آپدیت ویرایشگر فایل‌های خام فتوشاپ استفاده کنید.

گاهی اوقات ممکن است متوجه اشکالات یک لنز نشوید. خصوصاً زمانی که از عکس‌هایی با فاصله زیاد و بدون خطوط راهنمای و موازی هم عکس می‌گیرید. در عکس زیر می‌توانید ببینید که قابلیت اصلاح اشکالات لنز، چقدر می‌تواند روی کارآیی لنز مؤثر باشد:

در تصویر زیر می‌توانید با کشیدن اسلایدر روی عکس به چپ و راست، اصلاحات اعمال شده روی عکس را مشاهده کنید. همان‌طور که در تصویر هم مشخص است، عملکرد این اصلاحات فوق‌العاده است و کیفیت عکس‌هایتان را متحول کند. در این عکس، به ترتیب ابتدا اعوجاج و تیرگی دور عکس برطرف شده و بعد لبه‌های رنگی یا CA و نهایتاً اصلاح پرسپکتیو انجام شده است. (اصلاح پرسپکتیو از نسخه 5 لایتروم در این برنامه قرار گرفته است)

چطور از قابلیت اصلاح لنز استفاده کنیم؟

پانل Lens Corrections
اصلاح اعوجاج و تیرگی دور در عکس‌ها در برنامه

لایت روم بسیار ساده است. کافیست به ماژول Develop بروید (اگر در ماژول کتابخانه هستید دکمه D را بزنید) و در پنل‌های کناری به پایین بروید تا پنل (یا زیر ماژول) Lens Corrections را ببینید. در اینجا در برگه اول که Profile نام دارد، گزینه Enable Profile Corrections” را روشن کنید. این گزینه پروفایل اصلاحات لنز را فعال می‌کند. در تصویر زیر می‌توانید این گزینه را ببینید:

قابلیت Lens Corrections در لایتروم چیست؟

اگر از نسخه‌های قدیمی‌تر لایتروم استفاده می‌کنید و این برگه را نمی‌بینید، می‌توانید این قابلیت را از برگه Profile فعال کنید. اگر هم می‌خواهید لبه‌های رنگی یا همان Chromatic Aberration را از عکس‌هایتان حذف کنید، باید گزینه Remove Chromatic Aberration را فعال کنید.

در

نسخه‌های جدید لایتروم (از نسخه CC به بعد) گزینه‌هایی که برای تنظیم پرسپکتیو بود دیگر در این برگه‌ها قرار ندارد. این دکمه‌ها که برای تصحیح خط افق و همچنین برای برطرف کردن اشکالات پرسپکتیو هستند به پنل دیگری منتقل شده‌اند که Transform نام دارد. طبیعتا از آنجا که پرسپکتیو، معمولاً یکی از اهداف مستقیم عکاسان محسوب می‌شود و در اغلب موارد نیازی به ویرایش آن ندارند، این گزینه به صورت پیش فرض خاموش است. این گزینه، بهترین عملکرد خودش را زمانی نشان می‌دهد که از سوژه‌هایی با خطوط مستقیم (مانند عکاسی معماری و بناها) عکس گرفته‌اید. برای اینکه تأثیر این گزینه را ببینید به تصویر زیر دقت کنید:

برای اینکه ببینید این تصحیح اعوجاج چقدر روی این عکس مؤثر بوده، اسلایدر میانی را جابجا کنید. همان‌طور که می‌بینید، لایتروم با تصحیح پرسپکتیو و خطوطی که روی تصویر می‌بیند، این عکس را کاملاً صاف کرده و پرسپکتیو آن را دقیق و صحیح می‌بینیم. البته در تصویر After (تصویر تصحیح شده) بخش‌هایی از کناره‌ تصویر را سفید می‌بینید. دلیل این اتفاق این است که وقتی لایتروم، عکس را تصحیح کرده، اطلاعات آن بخش‌ از کادر را در اختیار ندارد تا بازسازی کند. بنابراین شاید بهتر باشد، قسمت‌های سفید شده را برش بزنید. البته می‌توانید در برگه Manual با فعال کردن گزینه Constrain Crop” اجازه دهید تا خود لایتروم این قسمت‌ها را برایتان برش بزند و عکس را کوچک‌تر کند. طبیعتاً اندازه عکس کمی بسته‌تر می‌شود، اما در عوض عکسی صاف و بدون اشکال در اختیار خواهید داشت. در زیر می‌توانید عکس برش خورده را ببینید.

قابلیت Lens Corrections در لایتروم چیست؟

اگر می‌خواهید تصحیح اشکالات لنز را ادامه دهید، باید از تنظیمات از پیش آماده برای لنز‌ دوربینتان استفاده کنید. این تنظیمات در زیر Profile در پانل Lens Corrections است و دقیقاً کنار Manual قرار دارد. کافیست لنزی را که از آن استفاده می‌کنید انتخاب کنید (که البته معمولاً خود لایتروم با توجه به اطلاعات Exif عکستان می‌تواند به صورت خودکار آن را انتخاب کند). فقط کافیست گزینه Enable Profile Corrections” را فعال کنید. اگر لنزی که از آن استفاده کرده‌اید در پروفایل‌های لایتروم موجود باشد، با فعال کردن این گزینه، بلافاصله سه منوی زیرین ظاهر شده و نام برند، مدل لنز و پروفایلی که از آن استفاده می‌شود را نشان می‌دهند. اگر هم عبارت None را دیدید، به این معنی است که لنزی که استفاده کرده‌اید توسط لایتروم پشتیبانی نمی‌شود و پروفایل آن موجود نیست.

البته هنوز این امکان را دارید که خودتان به صورت دستی، یک مدل لنز را انتخاب کنید و از لایتروم بخواهید از پروفایل آن روی لنز فعلی‌تان استفاده کند. اما به هیچ وجه این کار را پیشنهاد نمی‌دهم. دلیل آن را هم در ابتدای مقاله توضیح دادم. اگر لایتروم هیچ پروفایلی برای لنز شما ندارد، سه راه دارید:

  1. صبر کنید تا شاید در نسخه‌های آینده، پروفایل لنز شما هم به این لیست اضافه شود. به‌هرحال ادوبی، هر یکی دو ماه یکبار، یک آپدیت جدید برای ویرایشگر فایل‌های خام و برنامه لایتروم خودش ارائه می‌دهد که در آن، از فایل‌های خام دوربین‌های جدید و برخی پروفایل‌‌های لنز‌های دیگر، پشتیبانی می‌کند. می‌توانید لایتروم و فتوشاپ خودتان را آپدیت کنید تا این پروفایل‌ها را دریافت کنید.
  2. یک پروفایل برای لنز خودتان درست کنید که روش آن را در پایین‌تر توضیح خواهم داد.
  3. از برگه Manual یا دستی استفاده کنید. یعنی نوع اعوجاج و تیرگی دور در لنز خودتان را با اسلایدر‌ها و کادرهای عددی که خود برنامه در اختیارتان می‌گذارد تصحیح کنید.

اگر تصحیح خودکار به اندازه کافی درست عمل نمی‌کند، دو اسلایدر اضافی برای تصحیح اعوجاج و تیرگی دور در اختیار دارید. مثلاً اگر تأثیر کاری که خود لایتروم انجام می‌دهد خیلی زیاد یا خیلی کم است، می‌توانید از اینجا به صورت دستی آن را درست کنید.
گزینه Setup در اینجا شامل یک حالت Default یا پیش فرض می‌شود که همین چیزیست که در ابتدا می‌بینید. یک حالت Custom هم دارد که به محض اینکه گزینه‌ای را تغییر می‌دهید ظاهر می‌شود و نشان می‌دهد که یک گزینه‌ای را از حالت پیش فرض خارج کردید. یک حالت Auto هم وجود دارد که تا به حال برای من درست کار نکرده و پیشنهاد هم نمی‌کنم حدس زدن درباره شرایط عکس و چیزی که خودتان می‌بینید را به هوش مصنوعی لایتروم بسپارید.

این برگه از اولین نسخه قابلیت Lens Correction در این پنل قرار دارد و به شما امکان می‌دهد تا اگر لایتروم از لنزتان پشتیبانی نمی کند، خودتان همه تنظیمات را به صورت دستی به کار گیرید. اسلایدرهای مختلفی را در این برگه می‌بینید که هر کدام می‌توانند تغییراتی بسیار ظریف و جزئی ایجاد کنند. شخصاً به ندرت به سراغ این برگه می‌آیم.
تصحیح لبه‌های رنگی در بخش‌های پرکنتراست عکس که آن را CA می‌نامیم، به برگه Manual مربوط می‌شود. دقیقاً مانند برگه Profile در اینجا هم این تصحیح برایتان انجام می‌شود و لایتروم سعی می‌کند مقدار این تصحیح را با توجه به شرایط عکس، به صورت خودکار حدس بزند. البته مانند بسیاری جاهای دیگر، در اینجا هم ممکن است خیلی وقت‌ها، تصحیح خودکار، به پای تشخیص دقیق چشم شما به عنوان یک عکاس حرفه‌ای نرسد و در این صورت خود شما می‌توانید لبه‌های بنفش و سبز را با دقت بسیار زیاد و محدودیت‌هایی که خودتان تعیین می‌کنید، حذف کنید. طبیعتاً برای تصحیح به صورت دستی، باید آن‌قدر روی عکس زوم نزدیک کنید که بتوانید این لبه‌ها را ببینید.
همچنین می‌توانید با استفاده از قطره چکان Defringe، رنگی را که می‌خواهید خنثی شود، انتخاب کنید.

اما می‌توانید عملکرد هر کدام از این اسلایدر‌ها را با سعی و خطا یاد بگیرید. خوشبختانه در نسخه‌های جدید لایتروم، این بخش را به طور کامل به پنل Transform منتقل کرده‌اند و دیگر در پنل فعلی که درباره ان صبحت کردیم وجود ندارد. احتمالاً دلیل آن هم کارکرد کم این برگه بوده است.

اعمال کردن تنظیمات تصحیح لنز روی چندین عکس

اگر از تنظیماتی که روی عکستان انجام دادید راضی شدید، می‌توانید این تنظیمات را روی چندین عکس دیگر نیز کپی کنید. یعنی دیگر لازم نیست همه این تنظیمات را روی تک تک عکس‌هایی که با یک لنز و دوربین گرفتید اجرا کنید و کافیست که آن‌ها را در کسری از ثانیه روی باقی عکس‌ها هم ایجاد کنید. برای این کار باید دوباره به ماژول کتاب‌خانه برگردید (دکمه G را بزنید یا روی نام ماژول کتابخانه کلیک کنید). بعد روی عکسی که تصحیح شده راست کلیک کرده و از منوی Develop Setting> Copy Setting پنجره زیر را باز کنید:

قابلیت Lens Corrections در لایتروم چیست؟

همان‌طور که در تصویر می‌بینید، باید همه تنظیمات به جز Lens Corrections را غیر فعال کنید. چون اگر این کار را نکنید، تنظیمات دیگر این عکس، مانند تنظیم رنگ و نور و کنتراست و … هم روی عکس‌های دیگر قرار می‌گیرد. دکمه Copy را بزنید تا این اطلاعات در حافظه لایتروم کپی شود. بعد عکس‌های دیگر را انتخاب کنید. یعنی عکس‌هایی که می‌خواهید تصحیح شوند. (برای این کار باید دکمه Ctrl را نگه دارید و کلیک کنید) نهایتاً دوباره راست کلیک، گزینه Develop Settings و سپس Paste Settings را بزنید تا این اطلاعات روی آن‌ها هم اعمال شود. به همین سادگی.

چطور برای لنز‌هایی که پروفایل ندارند، یک پروفایل لنز بسازیم

تصحیح لبه‌های رنگی یا CA در عکس‌ها چندان مشکل نیست. کافیست روی عکس زوم کنید و ببینید که در کناره‌های پرکنتراست (مانند لبه‌های ساختمان در پس زمینه آسمان روشن) نواری از پیکسل‌های رنگی می‌بینید یا نه و اگر بودند، با جابجا کردن اسلایدر به میزان کافی می‌توانید آن را حذف کنید. اما تصحیح اعوجاج عکس به این سادگی‌ها نیست. چون عکسی که دارید باید دارای لبه‌های صاف از یک گوشه به گوشه دیگر باشد تا بتوانید میزان اعوجاج را به درستی ببینید و برطرف کنید.به همین دلیل عکس‌های منظره، عکس‌های پرتره، عکس‌های حیات وحش یا حتی بسیاری از عکس‌های معماری هم برای یافتن یک الگوی درست برای تصحیح اعوجاج لنز مناسب نخواهند بود.

در اینجا اگر می‌خواهید نتایج دقیق و درستی بگیرید، بهتر است یا صبر کنید تا ادوبی یک پروفایل مخصوص لنز شما منتشر کند، یا خودتان دست به کار شوید و پروفایل مناسب لنزتان را بسازید. شاید به همان دقت پروفایل ادوبی نباشد، اما دست کم بخشی از کار را برایتان سرعت می‌بخشد.

منبع: بلاگ دیج ایمیج


تقریباً همه عکاسان با مفهوم کنتراست آشنا هستند و می‌دانند که افزایش کنتراست چقدر می‌تواند به زیباتر شدن عکس‌ها کمک کند. اگرچه مفهوم دقیق آن و اینکه تا چه میزان باید از کنتراست استفاده کرد، نیاز به مهارت ویژه‌ای دارد، اما در این میان استفاده از کنتراست موضعی یا داجینگ برنینگ، مفهوم بسیار پیچیده‌تری است که یادگیری آن کمک می‌کند تا یکی از پیچیده‌ترین و تاثیرگذارترین مفاهیم در ادیت عکس را یاد بگیرید. یک تکنیک بسیار عالی برای هدایت چشم بیننده به سمتی که دوست دارید روی آن تمرکز کند.
روش‌های داجینگ و برنینگ بسیار زیاد هستند. اگرچه همه آن‌ها می‌توانند چشم بیننده را هدایت کنند، اما برخی از آن‌ها تأثیرات نامناسبی مانند ایجاد هاله‌های نورانی یا تیره در اطراف سوژه بوجود می‌آورند که از لحاظ فنی و زیبایی شناسی آسیب زننده هستند. در این مقاله می‌خواهیم ببینیم که داجینگ برنینگ دقیقاً چیست و چطور می‌توانیم از بهترین روش‌های آن برای افزایش خلاقیت ویرایشی خودمان بهره ببریم؟

داجینگ و برنینگ چیست؟

داجینگ و برنینگ یکی از قدیمی‌ترین روش‌های ویرایش عکس در عکاسی است که قدمت استفاده از آن به دوران آنالوگ و نوردهی فیلم و کاغذ عکاسی برمی‌گردد. یک روش خلاقانه در تاریک‌خانه‌های عکاسی که درک مفهوم آن بسیار ساده و روش‌های اجرای آن متنوع است. از حالا به بعد داجینگ و برنینگ را با این مفاهیم می‌شناسیم:

  • داجینگ (Dodging) به معنای روشن کردن بخشی از تصویر است
  • برنینگ (Burning) به معنای تاریک کردن بخشی از تصویر است

همه ما می‌دانیم که می‌توانیم همه عکس را با روش‌های مختلف روشن‌تر یا تاریک‌تر کنیم. اما در اینجا معنی این نوع ویرایش، دقیقاً روشن یا تاریک کردن بخشی یا محدوده‌ای مشخص” از عکس است. بنابراین این نوع تغییرات در عکس را Local Adjustments یا تنظیمات و تغییرات منطقه‌ای یا محدود می‌نامیم.

در قدیم برای روشن کردن قسمتی از یک عکس، روش ساده و خلاقانه‌ای را استفاده می‌کردند. می‌دانیم که در آن زمان وقتی می‌خواستند در تاریکخانه، عکسی را چاپ کنند، دستگاهی به نام آگراندیسور، نور را از نگاتیو عبور می‌داد و روی کاغذ سفید و حساس چاپ عکس می‌تاباندند (تقریباً به همان شکلی که در سینما، نور از داخل نگاتیو عبور کرده و روی پرده سفید می‌تابد). در این حالت، هر کجا از تصویر که نور کمتری دریافت می‌کرد، طبیعتاً روشن‌تر هم می‌شد. یعنی مثلاً برای اینکه در یک عکس بخواهید کوه‌ها را روشن‌تر کنید، باید اجازه نمی‌دادید تا نور شدید روی آن قسمت‌ها بتابد. عکاسان در این مواقع یک تکه مقوا را روی یک میله بلند یا مداد می‌چسباندند و در مدت زمانی که نوردهی می‌کردند (مثلاً 10 یا 15 ثانیه‌ای که نور روی کاغذ می‌تابید)، آن را روی قسمت‌هایی که می‌خواستند روشن‌تر چاپ شود نگه می‌داشتند. به این ترتیب، آن قسمت‌ها نور کمتری می‌گرفت و روشن‌تر می‌شد.

برای تیره کردن یک قسمت‌هایی از عکس هم روشی تقریباً برعکس این روش بالا را استفاده می‌کردند. به این ترتیب که نمی‌توانستند، زمان تابش نور روی یک قسمت را زیاد‌تر کنند. بلکه زمان تابش نور را به طور کلی زیادتر می‌کردند. بعد یک کاغذ با یک سوراخ در میان آن را روی همان میله می‌چسباندند و سعی می‌کردند آن سوراخ را روبروی جایی که می‌خواستند نور بیشتر بخورد نگه دارند. به این ترتیب، آن نقطه نور بیشتر دریافت می‌کرد و بعد از مدتی هم آن را کنار می‌کشیدند و تا همه عکس نور یکسان دریافت کند.

بعضی از عکاسان هم از دستشان برای این کار استفاده می‌کردند. یعنی انگشتانشان را طوری نگه می‌داشتند که یک سوراخ تشکیل شود و نور از لای آن روی کاغذ بتابد. به همین دلیل هم آیکن داجینگ و برنینگ در فتوشاپ، به ترتیب شبیه به یک آب‌نبات چوبی (یک کاغذ گرد با یک دسته) و یک دست با سوراخی در بین انگشتان است! این دو شکل‌هایی هستند که یادآور این تکنیک در تاریکخانه‌های قدیمی هستند.

داجینگ و برنینگ و اهمیت آن برای عکاسان

چرا اصولاً داجینگ و برنینگ اهمیت دارند؟

اصولاً ویرایش عکس، به معنی ایجاد تاکید و هدایت چشم بیننده روی چیزیست که عکاس دوست دارد او، آن را ببیند و صد البته گمراه کردن چشم بیننده از آن چیزی که قرار نیست دیده شود. برای مثال اگر شما یک پرتره گرفته‌اید که سوژه‌تان در آن عکس چشمان زیبایی دارد، می‌خواهید مطمئن شوید که بیننده هم دقیقاً متوجه زیبایی چشمان او بشود. این همان جایی است که داجینگ و برنینگ به کمکتان می‌آید.

اگر تابه‌حال از داجینگ و برنینگ استفاده نکرده‌اید بد نیست به چند روش ویرایش عکس‌ها در عکس‌های پرتره توجه کنید. به عنوان مثال عکاسان پرتره اغلب سعی می‌کنند با تیره کردن دور کادر عکس، توجه بیشتر بیننده را به سمت مرکز کادر بکشند که معمولاً جایی است که سوژه یا همان شخصی که از او عکس پرتره گرفته‌اند قرار دارد. این روش که در اغلب نرم‌افزارهای ویرایش عکس به نام تیرگی دور یا ویگنتینگ مشهور است، می‌تواند نوعی برنینگ شناخته شود که البته همیشه جای ثابتی دارد و آن هم دور کادر عکس است. یا باز هم عکاسان پرتره از روش دیگری برای جلب توجه بیننده به سمت چشمان سوژه استفاده می‌کنند که نام آن کچ لایت است. کچ لایت‌ها، همان بازتاب نور در داخل عنبیه چشم سوژه است. این برق‌خوردگی‌ها در چشم، باعث می‌شود تا بیننده بلافاصله به سمت چشم سوژه نگاه کند. جالب اینجاست که اغلب عکاسان پرتره، یا این برق داخل چشم را شدید‌تر می‌کنند یا با استفاده از شکل‌های آماده در فتوشاپ، آن را ایجاد می‌کنند. این نور شدید در چشم‌ها را هم می‌توان نوعی داجینگ محسوب کرد.

منظور اینکه اصولاً داجینگ و برنینگ باید خیلی ملایم و دقیق انجام شود و اصلاً نباید خودش را لو بدهد.

بنابراین اگر فکر می‌کردید که تا امروز از داجینگ و برنینگ اصلاً استفاده نکردید، شاید این روش‌ها شما را به این نوع خاص از ویرایش علاقه‌مند کند. اما نکته مهم درباره این نوع ویرایش این است که قصد ما فقط جلب توجه” بیشتر بیننده به سمت نقطه‌ای خاص است، اما به هیچ وجه نباید متوجه” شود که ما چه کاری انجام داده‌ایم.

مثال‌های واقعی از داجینگ و برنینگ

به عکس‌های زیر نگاه کنید و ببینید آیا متوجه می‌شوید که کدام بخش از تصاویر، با داجینگ و برنینگ ویرایش شده‌اند؟ پاسخ‌ها را می‌توانید بعد از هر 4 عکس ببینید: (من در داخل متن از عبارت داج کردن و برن کردن به جای Dogded و Burned استفاده کردم تا این دو عبارت بیشتر به چشم خواننده آشنا بیاید!)

داجینگ و برنینگ و اهمیت آن برای عکاسان
NIKON D800E + 24mm f/1.4 @ 24mm, ISO 100, 1.6 seconds, f/16.0
داجینگ و برنینگ و اهمیت آن برای عکاسان
NIKON D7000 + 24mm f/1.4 @ 24mm, ISO 800, 1/30, f/1.4
داجینگ و برنینگ و اهمیت آن برای عکاسان
NIKON D800E + 105mm f/2.8 @ 105mm, ISO 400, 0.8 seconds, f/9.0
داجینگ و برنینگ و اهمیت آن برای عکاسان
NIKON Z 7 + NIKKOR Z 24-70mm f/4 S @ 39mm, ISO 64, 4 seconds, f/11.0

اولین عکس خیلی راحت است. من بخشی از پیش زمینه عکس را که نزدیک صدف روی ساحل بود داج کردم تا بهتر دیده شود. همچنین کمی هم ابر‌های توی آسمان را برن کردم، چون خیلی روشن بودند.

در تصویر دوم، بخش‌های مختلفی از آسمان و ابرهایی که در پس زمینه بودند را برن کردم. چون می‌خواستم روشنایی آن‌ها کمتر به چشم بیاید و بیشتر همان ابری که توسط پروجکتور بالای برج روشن شده بود دیده شود. ممکن است فکر کنید که ابر میانی که روشن شده هست هم کمی داج شده است. دقیقاً همین‌طور است. این ابر را کمی روشن‌تر کردم.

اما درباره عکس سوم چطور؟ این عکس کمی سخت‌تر بود. به موج‌هایی که کمی روشن‌تر از بقیه هستند نگاه کنید. همچنین پاشش آب در اطراف صخره‌ها. من موجی را که در پایین سمت چپ تصویر است، کاملاً داج کردم. موج بزرگ وسطی را اصلاً دست نزدم اما موج بالا سمت راست را کمی برن کردم. در مورد بخشی از آب که پاشیده است هم کمی سمت چپ آن را داج کردم و کمی سمت راست آن را برن کردم.

نهایتاً اینکه درباره عکس آخری چه نظری دارید؟ واقعیت این است که عکس آخری اصلاً داج و برن نشده است. در واقع تنها تنظیماتی که روی این عکس انجام دادم، همان تنظیمات رنگ و نور و سایه‌های عمومی بود که به طور کلی روی همه عکس انجام دادم. چون بیشتر از این، احتمالاً باعث می‌شد تا بیننده متوجه ویرایش عکس بشود. برای همین هم اصلاً دست نخورده است.

این عکس ها را اینجا گذاشتم تا ببینید که در واقع هیچ فرمول خاصی برای داجینگ و برنینگ یک سوژه خاص در تصویر وجود ندارد. مثلاً این‌طور نیست که چهره را همیشه داجینگ کنیم یا ابر‌ها را همیشه برنینگ کنیم. باید ببینید این کار چه کمکی به عکس می‌کند و در همان موقع درباره آن تصمیم بگیرید. اول ببینید پیرامون کدام بخش از تصویر، خیلی روشن‌تر یا خیلی تاریک‌تر از چیزی که باید باشد هست و بعد ببینید آیا می‌توان آن بخش‌ها را با تنظیمات کلی یا  Global Adjustments تغییر دهید یا نه. اگر این کار امکان پذیر نبود، آن‌وقت شروع به داجینگ و برنینگ کنید.

داجینگ و برنینگ و اهمیت آن برای عکاساننگذارید هاله‌ها پدیدار شوند

یکی از مهم‌ترین تکنیک‌ها در هنگام داجینگ و برنینگ این است که نگذارید این ویرایش از خط خود خارج شود. مطمئن شوید که تنها چیزی داج و برن شده که شما می‌خواستید بشود، نه هیچ چیز دیگر. اگر این کار را نکنید، احتمالاً با هاله‌ای تاریک یا روشن در اطراف سوژه داج و برن شده مواجه می‌شوید. این اتفاق، همه زحمت شما را بر باد می‌دهد.

یکی از روش‌ها این است که سعی کنید” خیلی دقیق این کار را خیلی دقیق انجام دهید و لبه‌های قلم موی داجینگ و برنینگ شما از لبه‌های سوژه بیرون نزند. طبیعتاً کار سخت و وقت‌گیری هم هست و همیشه هم امکان پذیر نیست. خصوصا وقت‌هایی که سوژه، دارای لبه‌های صاف و مشخص نیست. یک روش هم همان کاری است که اغلب ویرایش‌های دیگر را براساس آن انجام می‌دهید. یعنی اول سوژه خودتان را با روش‌های مختلف انتخاب در فتوشاپ، جدا می‌کنید و بعد روی بخش‌های جدا شده کار می‌کنید. اگرچه این روش هم در باره سوژه‌های پیچیده، مانند برگ‌های یک درخت در زمینه روشن آسمان، چندان ساده نیست. یک سری روش‌های دیگر هم وجود دارد که می‌توانید در مواقع مورد نیاز آن‌ها را به کار گیرید. مثلا جداسازی براساس نور پیکسل‌ها.
اما به‌هرحال حتماً توجه کنید که داجینگ و برنینگ، حتماً براساس روشنایی سوژه‌هایتان، روی آن‌ها اعمال شود. به بیان دیگر، کاری کنید که داجینگ، فقط روی بخش‌های تیره اتفاق بیفتد که قرار است روشن شوند و برنینگ هم تنها روی روشنایی‌هایی اعمال شود که می‌خواهید تیره شوند. به عنوان مثال در فتوشاپ، می‌توانید ترکیب لایه‌های روی هم را طوری تغییر دهید که مثلاً تنها روی لایه‌های روشن‌تر یا تیره‌تر از خودش تأثیر بگذارد. به این ترتیب، دیگر همه پیکسل‌ها تأثیر نمی‌گیرند.

هدف‌گذاری داجینگ و برنینگ، براساس روشنایی لایه‌ای که در حال کار روی آن هستید، در برخی از نرم‌افزارها ممکن نیست. مثلا خود فتوشاپ، این قابلیت را دارد، اما ویرایشگر فایل‌های خام یا ACR آن را ندارد یا در

لایت روم هم نیست. البته نگران نباشید. شما هنوز هم می‌توانید از این تکنیک پیشرفته استفاده کنید. مثلاً می‌توانید از تنظیمات منطقه‌ای با محوشدگی زیاد در اطراف قلم موی آن برنامه استفاده کنید. یعنی آن‌قدر محوشدگی اطراف قلم مو را زیاد و خود قلم مو را بزرگ کنید که تغییر روشنایی با تاریکی آن‌قدر به چشم نیاید.
ضمن اینکه می‌توانید از تنظیمات عمومی هم استفاده کنید. البته نه اینکه حتماً عکس را روشن یا تاریک کنید. برخی از برنامه‌ها به شما اجازه می‌دهند مثلاً صرفاً Shadows یا Highlights را تغییر دهید. می‌توانید از این اسلایدر‌ها به جای روشنی و تاریکی عمومی استفاده کنید.

در برخی از برنامه‌ها هم امکانات جدیدی اضافه شده که کار را برای داجینگ و برنینگ ساده‌تر می‌کند. مثلاً در نسخه‌های جدید لایتروم، اگر بخواهید یک سایه را داج کنید، می‌توانید به لایتروم بگویید که در محدوده‌ای که روی آن قلم مو را می‌کشید، فقط روی پیکسل‌های تاریک کار کند یا مثلاً یک رنگ خاص را تحت تأثیر قرار دهد. این قابلیت luminance range mask” یا ماسک محدوده روشنایی نام دارد که نسخه‌های قدیمی لایتروم فاقد آن بودند. اگر لایتروم قدیمی دارید، بهترین روش این است که یک قلم موی کوچک بردارید و مثلاً نور‌های خیلی روشن یا سایه‌های تیره آن قسمت را با Highlights یا Shadows تغییر دهید. با این کار، احتمال ایجاد هاله در اطراف محل داجینگ و برنینگ خیلی کمتر می‌شود.

روش‌های پیشنهادی برای داجینگ و برنینگ

واقعیت این است که روش‌هایی که می‌توانید داجینگ و برنینگ کنید، حداقل در فتوشاپ، بسیار متنوع و گسترده هستند. هر عکاس، روش‌ها و تنظیمات شخصی خودش را برای این کار استفاده می‌کند. به همین دلیل روشی که در اینجا درباره آن توضیح می‌دهم، یکی از روش‌های عمومی این کار است و طبیعتاً ممکن است خود شما روش‌های ساده‌تر و مناسب‌تری را برای کاربرد شخصی‌تان پیدا کنید.

داجینگ و برنینگ در فتوشاپ

اگرچه در فتوشاپ، ابزارهای اختصاصی برای داجینگ و برنینگ وجود دارد، اما شخصاً دوست دارم از لایه‌های تنظیم کننده استفاده کنم. مثلاً از Curve ها برای تاریک و روشن کردن لایه زیری استفاده می‌کنم. چون هم مجدداً قابل تنظیم هستند و هم خود آن‌ها شامل یک ماسک هم می‌شوند و می‌توانم جاهایی که نیاز نبوده تغییر کند را به راحتی با ماسک بپوشانم.

داجینگ و برنینگ و اهمیت آن برای عکاسانیک روش پیچیده‌تر هم برای این کار وجود دارد که ویرایشگر‌ها، یک لایه خالی با رنگ خاکستری 50% روی لایه عکس ایجاد می‌کنند و مد ترکیب یا همان Blending Options آن را از Normal روی Overlay قرار می‌دهند. این لایه، در جاهایی که تیره‌تر از خاکستری 50% باشد، جلوه تاریکی و در جاهایی که روشن‌تر از خاکستری 50% باشد، جلوه روشنایی به عکس زیرین خودش می‌دهد. به این ترتیب می‌توان به راحتی با قلم‌موهای سفید و سیاه یا حتی همان ابزارهای داجینگ و برنینگ، آن را ویرایش کرد.

لایتروم

برای داجینگ و برنینگ در لایتروم، بهتر است تا جایی که می‌توانید سعی کنید از تنظیمات عمومی و کلی یا همان Global Adjustments استفاده کنید. یعنی ویرایش‌هایی که روی کل عکس تأثیر می‌گذارند. چون این تنظیمات را خیلی راحت‌تر می‌توانید کنترل کنید و همچنین به راحتی قابل حذف کردن هستند. تنظیمات منطقه‌ای یا محدود (Local Adjustments) به راحتی از دستتان خارج می‌شوند و در برخی جاها این تنظیمات روی هم مخلوط می‌شوند و جلوه بدتری پیدا می‌کنند.

نکته بعدی اینکه بهتر است به جای قلم موی تنظیمات محدود، از گرادینت استفاده کنید. یک گرادینت ساده و صحیح می‌تواند کاری که می‌خواهید با بارها و بارها کشیدن قلم انجام دهید به سرعت برایتان انجام دهد.

اما اگر باز هم می‌خواهید از قلم موی تنظیمات محدود استفاده کنید، پیشنهاد می‌کنم کلاً از اسلایدر Exposure دور بمانید. این اسلایدر، روی همه پیکسل‌ها با هم تأثیر می‌گذارد و معمولاً همیشه یک هاله نورانی روی عکس ایجاد می‌کند. به جای آن از highlights,” shadows,” whites,”  و  blacks” استفاده کنید. یکی از روش‌های محبوب من برای این کار، استفاده از مقادیر کم Clarity در منطقه ویرایش شده است که معمولاً باعث نرم کردن ترنزیشن بین رنگ‌های تیره و روشن می‌شود.

اما همان‌طور که گفتم، در لایتروم جدید می‌توانید از ماسک روشنایی استفاده کنید. طبیعتاً فقط نسخه‌های جدید

لایتروم آن را ارائه می‌کنند.

خلاصه

امیدوارم در این مقاله توانسته باشم، تأثیر و اهمیت داجینگ و برنینگ را برایتان تشریح کنم. اگرچه نمی‌شود گفت که همه عکس‌ها نیاز به آن دارند، اما بدون شک می‌توانید عکس های زیادی را در آرشیو خودتان (فارغ از شاخه‌های مختلف عکاسی) پیدا کنید که احتمالاً با داجینگ و برنینگ بهتر می‌شدند. اگر سؤالی در این رابطه دارید، در بخش کامنت‌ها با من در میان بگذارید.

برگرفته از مقاله

Mastering Dodging & Burning

منبع: وبلاگ سایت دیج ایمیج


کنتراست چیست؟ چطور می‌توانید عکس هایی با کنتراست زیاد یا High Contrast داشته باشید، یا برعکس! این یکی از ساده‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین موضوعات در عکاسی دیجیتال است. مفهوم کنتراست به راحتی می‌تواند فریبنده و پیچیده شود و روش‌های مختلفی برای دستیابی به آن وجود دارد. به شخصه تصور می‌کردم که تقریباً همه چیز را درباره کنتراست می‌دانم. اما مطالعه این مقاله از وب‌سایت Photograhylife چیز‌های زیادی را درباره کنتراست به من آموخت. اگر به طور جدی به عکاسی و ویرایش عکس می‌پردازید، احتمالاً با مطالعه این مقاله، می‌توانید نگاه جدیدتری به مقوله کنتراست و استفاده صحیح از آن پیدا کنید. پس در ادامه با یک مثال ساده شروع می‌کنیم: تصاویر سیاه و سفید که تشخیص کنتراست بالا یا پایین در آن‌ها بسیار ساده‌تر از عکس‌های رنگی است.

کنتراست زیاد خوب است یا کم

کدامیک از این دو تصویر، کنتراست بیشتری دارند؟ در تصویر اول تنها دو رنگ سیاه و سفید را می‌بینیم. پرنده و شاخه، در سیاهی فرو رفته‌اند و زمینه آسمان پشت آن‌ها نیز سفید است. واضح است که کنتراست در این تصویر بسیار شدید است. زیرا رنگ‌های میانی، هر کدام به سمت یکی از این دو رنگ تمایل پیدا کرده‌اند. اما در تصویر دیگر که آن هم سیاه و سفید است، طیفی از رنگ‌های خاکستری را هم در میان دو رنگ سیاه و سفید می‌بینیم. اگرچه بخش‌هایی از رنگ‌های سفید، Over Exposed یا برق خورده است و همچنین بخش‌هایی هم در سیاهی کامل فرو رفته، اما طیفی از رنگ‌های خاکستری (از خاکستری روشن تا تیره) را در تصویر می‌بینیم.

پاسخ به سؤال بالا این است که هر دوی این تصاویر دارای کنتراست شدیدی هستند، اما به واقع هر کدام از این کنتراست‌ها هدف خاصی دارند و مفهوم خاصی را به بیننده القا می‌کنند. بدون شک کنتراست در تصویر اول شدیدترین نوع کنتراستی است که ممکن است وجود داشته باشد. چون تمامی سایه‌های خاکستری در تصویر، به دو سمت سیاه و سفید کشیده شده‌اند و اگرچه ما این کنتراست را طبیعی نمی‌دانیم، اما در هر حال، این هم نوعی کنتراست محسوب می‌شود.
در حالی که تصویر دومی، واقعاً پر کنتراست” محسوب می‌شود و اگرچه مانند حالت اول نیست، اما این همان چیزی است که ما در عکاسی، آن را High Contrast می‌نامیم. بنابراین با توجه به کاربرد تصاویر، در این مقاله تنها به سراغ عکس های پر کنتراستی” می‌رویم که کنتراست آن‌ها برای ما اهمیت دارند. از حالا به بعد وقتی درباره کنتراست بالا حرف می‌زنیم، منظورمان یک عکس دو رنگ مانند عکس اول نیست و بیشتر منظورمان عکسی شبیه به عکس دوم است.

کنتراست نور

کنتراست نور، ساده‌ترین و بدیهی‌ترین نوع کنتراست است که اغلب ما در نرم‌افزارهای ویرایش عکس با آن سر و کار داریم. این کنتراست را در منابع عکاسی با نام luminosity contrast می‌شناسند و تقریباً هر کدام از برنامه‌های ویرایش عکس از برنامه‌های حرفه‌ای مانند

لایتروم گرفته تا نرم‌افزارهای مخصوص موبایل هم گزینه‌ای برای تنظیم آن دارند. در تصاویر زیر می‌بینید که چطور مقدار کنتراست در این عکس، در برنامه ویرایش فایل خام فتوشاپ یا ACR اضافه شده است:

کنتراست زیاد خوب است یا کماین عکس بدون هیچ تغییری در کنتراست آن، مستقیماً از خود دوربین گرفته شده است

کنتراست زیاد خوب است یا کمدر این عکس، مقدار کنتراست تصویر به مقدار +60 رسیده است

ما می‌توانیم دیاگرام هیستوگرام را در بالای سمت راست هر دو پنجره ببینیم. همان‌طور که مشخص است، هیستوگرام رنگ‌ها و نور در تصویر اول که ویرایش نشده است، بیشتر در مرکز دیاگرام قرار دارد، در حالی که در تصویر دوم، پراکندگی هیستوگرام بیشتر به اطراف کشیده شده است. به بیان ساده‌تر اینکه روشنی‌های تصویر به سمت راست کشیده شده‌اند و تیرگی های تصویر به سمت چپ. بنابراین ما متوجه می‌شویم که وقتی کنتراست روشنایی یا نور عکس را افزایش می‌دهیم، دو بخش تیره و روشن تصویر از هم فاصله می‌گیرند. بنابراین روشنی‌ها، روشن‌تر و تیرگی‌ها تاریک‌تر می‌شوند. این همان پدیده‌ای است که نهایتاً در حالت انتهایی خودش، به تصویری می‌رسد که تنها دو رنگ دارد: سیاه و سفید.

اگرچه بخشی از کنتراست تصویر را می‌توان تنها به کیفیت لنز و محدوده پویا یا همان Dynamic Range دوربین نسبت داد، اما بخش مهمی از کنتراست عملاً در نرم‌افزارهای ویرایش عکس و به صورت نرم‌افزاری ایجاد می‌شوند. البته باید این نکته را در ذهن داشته باشید که اصولاً افزایش کنتراست به معنی کمی تغییر اسلایدر contrast است، نه اینکه آن را تا مقدار +100 اضافه کنیم. چون در این حالت، تصویر تقریباً از بین می‌رود. افزایش کنتراست زیاد موجب از بین رفتن نقاط نورانی و تاریک عکس می‌شود و جزئیات تصویر که برای ثبت آن‌ها بسیار زحمت کشیده‌ایم، در این نقاط احتمالاً برگشت ناپذیر خواهند شد.

نکته دیگر اینکه اصولاً هدف ما از ویرایش عکس، کنتراست دادن به آن نیست. بلکه بهبود عکس مد نظر ماست.

احتمالاً سؤالی که در ذهن شما ایجاد می‌شود این است که اصلاً چقدر باید کنتراست عکس را افزایش دهیم؟ چقدر از این افزایش صحیح و از کجا به بعد زیاده‌روی محسوب می‌شود؟ در این مقاله من درباره تصحیح کنتراست در عکس صحبت می‌کنم. از آنجا که اغلب ویرایشگرها از برنامه فتوشاپ استفاده می‌کنند، این توضیحات در محیط این نرم‌افزار ارائه می‌شود، اما می‌توان از همین اصول در همه برنامه‌های دیگر مانند لایتروم و Exposure و غیره هم استفاده کرد.

ابزار Levels

تقریباً همه ویرایشگران عکس با فرمان Levels در فتوشاپ آشنا هستند. این برنامه ساده‌ترین روش برای یادگیری کار با کنتراست را در اختیار ما قرار می‌دهد و روش کار آن تقریباً شبیه به همان چیزی است که اسلایدر Contrast در ویرایشگر فایل خام ACR دارد. کافیست یک میله‌بار را به سمت چپ و راست بکشید تا بخش‌های تیره یا روشن، به صورت جداگانه کنتراست بگیرند. این فرمان که از طریق منوی Image> Adjustments> Levels در دسترس قرار می‌گیرد، مخرب است و مستقیماً روی پیکسل‌های عکس تأثیر می‌گذارد. از آنجا که ممکن است بعد از تغییر کنتراست بعداً نیاز به تصحیح مجدد آن داشته باشید، خیلی از کاربران حرفه‌ای پیشنهاد می‌کنند که حداقل از لایه تنظیم کننده یا Adjustment Layer> Level استفاده کنید. لایه‌های تنظیم کننده را می‌توانید از پایین پنل لایه‌ها باز و استفاده کنید. تأثیر این لایه، دقیقاً همانند همان فرمان Levels است، با این تفاوت که چون مستقیماً روی همان لایه عکس اعمال نمی‌شود، می‌توانید بعداً مجدداً آن را تصحیح یا حذف کنید. البته روش دیگر برای فراخوانی این لایه هم فرمان Layer > New Adjustment Layer > Levels است که دقیقاً همان لایه را برایتان ایجاد می‌کند.

کنتراست زیاد خوب است یا کم

 

کنتراست زیاد خوب است یا کم

حالا می‌توانید لایه تنظیم کننده را روی لایه اصلی عکس ببینید. در پنجره Properties (در فتوشاپ CC) می‌توانید هیستوگرام عکسی که در زیر این لایه است را مشاهده کنید. این هیستوگرام دارای سه مثلث کوچک در زیر اسلایدر اصلی است. سیاه، خاکستری و سفید. این سه مثلث یا دستگیره، هر کدام به ترتیب: نورهای تیره، نورهای میانی و نورهای روشن را کنترل می‌کنند و در زیر هر کدام هم مقدار عددی آن‌ها نشان داده می‌شود که باز هم به ترتیب Black-> 0; Grey->1.00; White->255 است. از قبل می‌دانیم که تعداد Levelها یا تراز نور در RGB بین صفر تا 255 است. یعنی ما دقیقاً 256 لایه نور یا خاکستری داریم. بنابراین سیاه روی لایه صفر، خاکستری 50% روی لایه 128 و سفید خالص روی لایه 255 قرار دارد.
نکات مهم برای کار با Levels به این ترتیب هستند:

  • کشیدن اسلایدر رنگ سفید به سمت چپ باعث می‌شود تا رنگ‌های روشن تصویر، روشن‌تر شوند
  • کشیدن اسلایدر سفید به سمت راست باعث می‌شود تا رنگ‌های روشن تصویر، تاریک‌تر شوند.
  • اسلایدر سفید را نمی‌توان به سمت راست یا بیشتر از 255 کشید. چون اصولاً رنگ سفید خالص، خالص‌تر نمی‌شود.
  • کشیدن اسلایدر رنگ سیاه به سمت راست باعث می‌شود تا رنگ‌های تیره تصویر، تیره‌تر شوند.
  • کشیدن اسلایدر رنگ سیاه به سمت چپ باعث می‌شود تا رنگ‌های تیره تصویر، روشن‌تر شوند.
  • اسلایدر سیاه را نمی‌توان به سمت راست یا بیشتر از 0 کشید. چون اصولاً رنگ سیاه خالص، خالص‌تر نمی‌شود.
  • چه رنگ‌های روشن را روشن‌تر کنید یا رنگ‌های تیره را تیره‌تر کنید، به‌هرحال باعث افزایش کنتراست تصویر می‌شوید.
  • برعکس اگر رنگ‌های روشن را تاریک‌تر کنید یا رنگ‌های تیره را روشن‌تر کنید، موجب کاهش کنتراست می‌شوید.
  • اگر اسلایدر خاکستری میانی را به راست بکشید، محدوده رنگ‌های میانی را به سمت تاریکی هل می‌دهید. اگر هم آن را به چپ بکشید، محدوده رنگ‌های میانی را به سمت روشنی هل می‌دهید.

برای اینکه درک بهتری از این توضیحات داشته باشید، عکس زیر را ببینید:

کنتراست زیاد خوب است یا کممی‌بینید که در اینجا، تصویر تخت و بی‌ رنگ و رویی که در ابتدا داشتیم، تا چه حد چشمگیر‌تر شده و عمق پیدا کرده است. طوری انگار گیاهان به پس زمینه رانده شده‌اند و پرنده‌ای که در وسط تصویر است، از تصویر بیرون زده و برجسته شده است. اما در اینجا چه‌کار کرده‌ایم؟ روند کار بسیار ساده است. اسلایدر سیاه را به سمت راست و دقیقاً زیر نقطه انتهایی منحنی هیستوگرام (در سمت چپ) کشیدیم و در سوی دیگر هم اسلایدر سفیدی را به سمت چپ کشیدیم تا دقیقاً زیر لبه منحنی (در کناره سمت راست آن) قرار گیرد. با این کار کنتراست عکس به میزان قابل توجهی افزایش یافته و جذاب‌تر می‌شود. این همان کاریست که من روی اغلب عکس‌هایم انجام می‌دهم.

اما نگاه کردن به عکس، نمی‌تواند چندان روش دقیقی برای تشخیص میزان کنتراست باشد. دست کم تا زمانی که چشم شما عادت کند که سیاهی‌ها و سفیدی‌های عکس را تشخیص دهد، بهتر است از این روش استفاده کنید: هنگامی که می‌خواهید اسلایدر‌های سیاه یا سفید را حرکت دهید، دکمه Alt را نگه دارید. با این کار فتوشاپ، نقاطی را که تبدیل به سیاه یا سفید خالص می‌شوند، به شما نشان می‌دهد. بنابراین متوجه می‌شوید که این با تغییرات چه بخش‌هایی از تصویر ممکن است از دست بروند و می‌توانید افزایش کنتراست را تا جایی ادامه دهید که سوژه اصلی تصویر یا جاهایی که نمی‌خواهید تغییر کنند، کنتراست زیادی نگیرند.
به عنوان مثال در تصویر بالا، من هنگامی که می‌خواستم سایه‌ها را تاریک‌تر کنم، دکمه Alt را نگه داشتم و فتوشاپ نشان داد که از مقدار +33 به بعد، سایه‌های روی گردن پرنده و سایه‌های انتهای بال‌ها در سیاهی کامل فرو می‌روند. بنابراین من متوجه شدم که با این کار، جزئیات پرهای پرنده در این قسمت‌ها را از دست می‌دهم و دیگر مقدار کنتراست سیاه را از این مقدار بیشتر نکردم.

پس از اینکه اسلایدر‌های سیاه و سفید را تغییر دادید، اسلایدر رنگ‌های میانی را براساس یک میزان نور بهینه، تنظیم کنید. این روش خیلی بهتر از یک اسلایدر ساده کنتراست است. زیرا می‌توانید مقادیر سیاهی، سفیدی و رنگ‌های میانی را به صورت جداگانه کنترل کنید. برای کار با این روش، لازم نیست حتما با فتوشاپ کار کنید و تقریباً همه برنامه‌های ویرایش عکس دیگر هم با این روش کار می‌کنند.

نکته مهم: وقتی کنتراست روشنایی تصویر را تغییر می‌دهید حتما حواستان به افزایش غلظت رنگ‌های تصویر هم باشد. این کار، معمولا موجب بالا رفتن اشباع رنگ‌ها می‌شود و اگر جلوه رنگ‌های غلیظ‌‌ در عکس را دوست ندارید بهتر است از منو‌های دیگر، اشباع یا Saturation رنگ را کمتر کنید.

نکته دوم اینکه اغلب عکاسان حرفه‌ای، برای افزایش کنتراست، به جای Levels از Curves استفاده می‌کنند که نه تنها بسیار قوی‌تر است، بلکه پیچیده‌تر هم هست و طبیعتا یادگیری آن هم سخت‌تر می‌شود. برای آموزش Curve‌ها در فتوشاپ، آموزش‌های خوبی در وب پیدا می‌کنید که چون فعلا از سطح مقاله ما خارج است، در اینجا درباره آن توضیحی نمی‌دهم.

کنتراست سوژه و پس زمینه

خیلی از عکاسان تازه‌کار، معمولا سعی می‌کنند همواره قوانین را دنبال کنند و وقتی چیزی را به عنوان قانون ویرایش پذیرفتند، همواره در همه عکس‌ها سعی دارند تا همان را پیاده کنند. مثلا همین ترفند تیره کردن سایه‌ها که در آموزش بالا درباره آن توضیح دادم، وما درباره همه عکس‌ها صادق نیست. خصوصا زمانی که سوژه‌هایی که روی آن‌ها کار می‌کنید در پس زمینه تاریک قرار دارند. خیلی از عکس های حیات وحش که من می‌گیرم چنین ترکیبی را دارند. سوژه‌هایی که روشن هستند و زمینه پشت که تاریک‌تر است و تقریباً بخش بزرگی از عکس را هم می‌پوشاند. چشم انسان ناخودآگاه، به سمت بخش‌های روشن تصویر کشیده می‌شود و این یکی از روش‌هایی است که عکاسانی مثل من، برای برجسته کردن سوژه‌هایشان از آن استفاده می‌کنند. این همان چیزیست که ما از آن به عنوان کنتراست سوژه با پس زمینه” نام می‌بریم. زیرا حتی اگر خود سوژه هم کاملا روشن نباشد، تاریک‌تر کردن پس زمینه، می‌تواند کاری کند که سوژه روشن‌تر به نظر بیاید.

کنتراست زیاد خوب است یا کم

عکس هایی که در آن‌ها یک سوژه در پس زمینه تاریکی قرار دارد و بخش بزرگی از هیستوگرام عکس، در سمت چپ دیاگرام هیستوگرام قرار می‌گیرد را عکس‌های Low-Key می‌نامند. اما این عکس ها را چطور می‌گیرند؟ به‌هرحال می‌دانیم که این عکس‌ها صرفا تاریک نیستند. بلکه بخشی از آن‌ها تاریک است و خود سوژه در پس زمینه تاریک، روشن و واضح ثبت می‌شود. اینها ترفند‌هایی برای ثبت عکس های Low-Key هستند:

  • این عکس ها زمانی به خوبی ثبت می‌شوند که نور، کاملا نسبت به سوژه زاویه‌دار باشد. یکی از بهترین زمان‌ها برای گرفتن این عکس‌ها، ساعات طلایی روز است. یعنی دقیقاً کمی بعد از طلوع یا دقیقاً کمی پیش از غروب. در این زمان، نور از طرفین شما یا حتی پشت سرتان رو به سوژه می‌تابد و باعث می‌شود تا سوژه، روشن و براق ثبت شده و زمینه تاریک باشد.
  • نکته دیگر اینکه وقتی می‌بینید سوژه‌تان خیلی روشن‌تر از پس زمینه است و زمانی برای نورسنجی دقیق ندارید، حتما وضعیت نورسنجی خودکار دوربینتان را از روی ماتریکس یا تمام کادر، روی حالت نورسنجی نقطه‌ای بگذارید و دقیقاً خود سوژه را نورسنجی کنید. در غیر این صورت، عکس‌هایتان روشن‌تر از چیزی که باید ثبت می‌شوند و این افزایش روشنایی، خیلی اوقات به قیمت افزایش نویز در عکس یا کاهش سرعت شاتر و محو‌شدگی تمام می‌شود.
  • یک روش دیگر هم وجود دارد که برای دوربین‌هایی که دارای دکمه فو پشت بدنه هستند کاربرد دارد. برای این کار می‌توانید دکمه فو پشتی (AE-LOCK ON) را طوری تنظیم کنید که علاوه بر فو، نورسنجی را هم قفل کند. بعد کادر دوربین را بچرخانید و نقطه فو را روی خود سوژه قرار دهید و فو و نورسنجی نقطه‌ای را روی آن قفل کنید و بعد به راحتی کادربندی جدید کنید و عکس بگیرید. به این ترتیب می‌توانید مطمئن باشید سوژه همیشه دارای نور دقیق و فو مناسب خواهد بود.

اما همه توضیحاتی که در اینجا دادیم مربوط به زمانی است که بخواهید کنتراست عکس‌ها را به صورت کلی تنظیم کنید. یعنی از Levels یا Curves برای ویرایش روشنایی‌ها و تاریکی های همه عکس استفاده کنید. اما همان‌طور که در بالا هم دیدید، خیلی وقت‌ها بهتر است کنتراست یک بخش خاصی از عکس را تغییر دهید. به این ترتیب، تأثیر بخشی که نیاز به تغییر دارد، روی بخش‌های دیگر عکس تأثیر نمی‌گذارد و نورهای جایی از تصویر را قربانی نمی‌کنید. به عنوان مثال در عکس‌های بالا می‌توانید سایه‌های زیر بدن پرنده‌ها تیره کنید، بدون اینکه نیازی باشد، سایه‌های پس زمینه یا روی بال‌های آن را تاریک‌تر کنید. این روش که یکی از روش‌های پیشرفته در ادیت عکس است، به داجینگ و برنینگ مشهور است و می‌توانید درباره آن

در اینجا مطالعه کنید.

هرگز سعی نکنید کنتراست مصنوعی بسازید

تصور نکنید وقتی با یک فایل خام کار می‌کنید، می‌توانید کنتراست را هر چقدر که می‌خواهید تغییر دهید. یک جاهایی از تصویر واقعاً نیاز به تغییر تدریجی نور‌ها به سایه‌ها دارد و وقتی کنتراست را افزایش می‌دهید، این تغییر تدریجی از بین می‌رود و تغییر نورها با کنتراست زیاد و بالا اتفاق می‌افتد. بنابراین تصویر در آن بخش‌ها حالتی پلاستیکی و مصنوعی به خود می‌گیرد و کاملا مشخص می‌شود که ویرایش شده است. این خیلی بد است. نباید بیننده متوجه شود کجاهای عکس را ویرایش کرده‌اید. برای مثال تصویر زیر را ببینید:

کنتراست زیاد خوب است یا کممن این عکس را حدود ساعت 11 صبح گرفتم. پشت این پرنده پر از ابرهایی بود که تقریباً از هر زاویه‌ای که می‌خواستم عکاسی کنم، در پس زمینه قرار می‌گرفتند و عکس را زشت می‌کردند. برای این عکس من مجبور بودم، زمینه را Over Exposed کنم. این دقیقاً برخلاف تکنیکی است که در بالا درباره آن توضیح دادم. در اینجا من پس زمینه را فدا کردم تا جزئیات بیشتری از سوژه را به تصویر بکشم. عکس‌هایی که دارای زمینه روشن زیاد هستند و سوژه، تنها بخش تاریک عکس است را High-Key می‌نامند. دقیقاً برخلاف عکس‌های Low-Key که در آن‌ها لازم است جزئیات روشن عکس را بیرون بکشیم، در عکس های High-Key جزئیات تاریک عکس هستند که باید بیرون کشیده و حفظ شوند. در چنین عکس هایی لازم است که وقتی کنتراست را تغییر می‌دهیم، با افزایش روشنایی‌ها، قسمت‌های روشن را روشن‌تر کنیم و سعی کنیم بخش‌های تیره عکس را دست نخورده باقی بگذاریم. اگر این کار را نکنید، عکستان به عکس‌های سیلوئت (سایه‌وار) شبیه می‌شود که اگرچه عکس‌های بدی نیستند، اما طبیعتا کاربرد خاص دارند و نمی‌توانند همیشه مورد استفاده قرار بگیرند.

نتیجه تمام این توضیحات اینکه به جای اینکه سعی کنید یک عکس ایده‌ال بگیرید، سعی کنید بهترین عکسی که از شرایط موجود قابل دستیابی است را ثبت کنید. یعنی ببینید آنچه پیش رو دارید چیست و اهداف و نتیجه کار را به جهت بهتر شدن همان شرایط تغییر دهید، نه اینکه سعی کنید از شرایطی که وجود ندارد، به چیزی برسید که اصولاً در آن شرایط غیر ممکن است. این کار موجب می‌شود تا نتیجه کار طبیعی در نیاید.

نور بازیگر اصلی محسوب می‌شود

صرفنظر از آنچه که عکاسی می‌کنیم، گاهی اوقات حوادثی که در کادر دوربین اتفاق می‌افتد می‌تواند کیفیت کلی یک عکس را تعیین کند. هیچ ترکیبی از لنز یا دوربین نمی‌تواند نور بد را به نور خوب تبدیل کند. کاری که ما می‌کنیم این است که نور خود را بهتر می‌کنیم. بیش از هر چیز دیگر، این خود نور است که تصمیم می‌گیرد کنتراست در عکس ما چه باید باشد.

کنتراست زیاد خوب است یا کموقتی می‌خواستم عکس بالا را بگیرم، نور عالی بود. نور دقیقاً از پشت سر من روی سوژه‌ها می‌تابید و سایه آن‌ها به پشت سوژه‌ها می‌افتاد. من در ساعات طلایی نبودم و طبیعتا عکس دارای کنتراست خیلی بالایی هم نمی‌شد. چون نور بدون زاویه از پشت سر من روی سوژه‌ها می‌تابید و عکسی تخت و بدون کنتراست را داشتم و در عین حال نمی‌توانستم جای خودم را عوض کنم. این تصویری است که می‌توانم بعداً به راحتی به آن کنتراست بدهم و سوژه‌ها را برجسته‌تر کنم.

اگرچه این یک سناریوی عالی برای عکاسی است. با اینحال همیشه هم این‌طور نیست و خصوصا زمانی که از حیات وحش عکاسی می‌کنید، خیلی اوقات موقعیت نور و مکان سوژه را شما تعیین نمی‌کنید. به عکس‌های زیر نگاه کنید.

کنتراست زیاد خوب است یا کم

کنتراست زیاد خوب است یا کم

در این عکس‌ها، نور از کناره‌ها به سوژه‌ها تابیده است. در این چنین عکس‌هایی به‌هرحال کنتراست نور و سایه روی سوژه زیاد می‌شود و خود به خود باعث می‌شود تا سوژه، برجسته‌تر به نظر برسد. اما مشکل اینجاست که شما نمی‌توانید از سوژه بخواهید تا جای خود را عوض کند یا زاویه تابش نور را تغییر دهید. به همین علت هم در عکس‌هایی از این دست، همواره شانس شماست که می‌تواند میزان کنتراست عکس را تعیین کند. اگر عکسی از این دست گرفتید، بهتر است خیلی هم روی کنتراست آن تغییری ندهید، اما عکسی مانند عکس اول، خیلی جای کار و بازی با کنتراست دارد و به راحتی می‌توانید با داجینگ و برنینگ، کنتراست عکس را حسابی تغییر دهید.

 کنتراست رنگ

تا اینجا هر چه که درباره کنتراست یاد گرفتیم، مربوط به کنتراست نور و سایه‌ها بود. این کنتراست، همان معنی و مفهوم عمومی کنتراست در عکاسی حرفه‌ای است. اما عکاسان حرفه‌ای علاوه بر کنتراست نور، درباره نوعی دیگر از کنتراست هم علاقه‌مند هستند که اتفاقاً تأثیر بسیار زیادی روی عکس های منظره و پرتره می‌گذارد. ما در اینجا می‌خواهید درباره مفهوم کنتراست رنگ هم صحبت کنیم. برای این کار با یک مثال شروع می‌کنیم:

کنتراست زیاد خوب است یا کم

کنتراست زیاد خوب است یا کمدر عکس اول، تصویری را می‌بینیم که به صورت رنگی گرفته شده است. پس از آن نیز، همان عکس را بدون رنگ و به صورت سیاه و سفید شده می‌بینیم. در عکس دوم، تقریباً هیچ ویرایشی به جز افزودن یک لایه سیاه و سفید روی آن انجام نشده است. عکس سیاه و سفید را تقریباً تخت یا Flat می‌بینیم. تنها کمی جدایی سایه‌ها در پیش زمینه زرد و نارنجی عکس یا کمی جدایش بین رنگ قرمز فلامینگو‌ها و پس زمینه آن‌ها می‌بینیم. پرنده‌ها در این عکس، اصلاً از زمینه آبی آب یا گیاهان پشت سرشان جدا نشده‌اند.

این تخت شدن عکس به این خاطر است که در عکس اصلی، رنگ‌های سوژه‌ها خیلی با هم کنتراست یا فاصله دارند، در حالی که وقتی آن را سیاه و سفید کرده‌اید، لایه‌های خاکستری این رنگ‌ها خیلی به هم نزدیک هستند و جدایش رنگ‌ها آن‌چنان قوی نیست. برای درک بهتر این اتفاق، باید درباره تئوری رنگ‌ها چیز‌هایی را بدانیم. ما در عکاسی، سه رنگ RGB یا قرمز، سبز و آبی را به عنوان یک سمت رنگ‌های اصلی داریم و در طرف مقابل آن‌ها، رنگ‌های Cyne (که گاهی سبزآبی نامیده می‌شود)، Magenta (که تقریباً بنفش است) و Yellow یا زرد را داریم. این رنگ‌ها بیشترین کنتراست را با رنگ‌های اصلی دارند. دقیقاً همان‌طور که سیاه، دقیقاً مقابل سفید قرار می‌گیرد، Cyne روبروی قرمز، Magenta روبروی سبز و زرد روبروی آبی قرار دارد.

ما این تجربه را قبلاً هم داشته‌ایم. رنگ‌هایی که دارای زمینه روشنایی نزدیک به هم هستند، وقتی سیاه و سفید می‌شوند، عکسی با زمینه تخت و نزدیک به هم را پدید می‌آورند و به همین دلیل هم عکس‌هایی از این دست، سیاه و سفید‌های خوبی نمی‌شوند.

به عکس‌های زیر نگاه کنید که چطور رنگ‌های تصویر، کنتراست زیادی را با هم بوجود آورده‌اند و موجب جدا شدن سوژه از زمینه شده‌اند.

اما برای افزایش کنتراست در این عکس‌ها چه می‌توانیم بکنیم؟

وقتی عکس‌های ما رنگی هستند و کنتراست نسبتاً کمی با هم دارند، یکی از روش‌های معمول برای افزایش کنتراست آن‌ها این است که روشنایی یکی از رنگ‌های متضاد را افزایش و دیگری را کاهش دهیم. به عکس زیر نگاه کنید.

کنتراست زیاد خوب است یا کم

کنتراست زیاد خوب است یا کم

این عکس دقیقاً در اول صبح گرفته شده است و آسمان آبی عصر گاهی، کوه‌های طلایی رنگ را در برگرفته است. نور زرد کوه‌ها به دلیل آفتاب زرد رنگ غروب است که دقیقاً از پشت سر من روی کوه‌ها می‌تابید. البته در این عکس من در ارتفاع 4500 متری بودم. اصولاً هرچقدر ارتفاع شما بالاتر باشد، آسمان را آبی‌تر می‌بینید. دقیقاً به همین دلیل هم هست که وقتی با هواپیما پرواز می‌کنید، آسمان آن‌قدر آبی است، اما وقتی به زمین می‌نشینید، آسمان فرودگاه را آن‌قدر روشن و رنگ پریده می‌بینید.

کنتراست زیاد خوب است یا کم

ما می‌توانیم در برگه HSL ویرایشگر فایل‌های خام فتوشاپ یا در

لایت روم ، این آسمان آبی را به خوبی ویرایش کنیم. اگر در فتوشاپ هستید (نسخه CC) روی Filter> Camera RAW کلیک کنید تا وارد ویرایشگر فایل‌های خام شوید. سپس وارد HSL شوید. سپس وارد Luminance یا روشنایی شوید و مقدار روشنایی آبی آسمان را کاهش یا افزایش دهید. حواستان باشد که در این کار زیاده‌روی نکنید. زیرا افزایش زیاد از حد روشنایی یک رنگ می‌تواند باعث ایجاد نویز یا برش خوردن رنگ در زمینه‌های یکدست، مانند آسمان شود.

کنتراست زیاد خوب است یا کم

با این روش می‌توانید کنتراست رنگ‌های مختلف را در تصویرتان افزایش دهید تا برجستگی عکس‌ها بیشتر شود.

Micro Contrast

یک مقاله درباره کنتراست هرگز نمی‌تواند بدون مطرح کردن موضوع میکرو کنتراست” کامل شود. اما میکرو کنتراست یا آنچه که در آموزش‌های خارجی با تلفظ مایکرو کنتراست” نامیده می‌شود دقیقاً چیست؟

کنتراست زیاد خوب است یا کم

شاید بهترین تعریف برای این کنتراست، کنتراست‌های جزئی بین سایه‌های مجاور یکدیگر” است. برای درک بهتر میکرو کنتراست، به عکس زیر توجه کنید:

برای مثال، کوه سمت چپ تصویر را با دقت نگاه کنید. تقریباً تمام سطح کوه در تاریکی فرو رفته است. اما در اینجا یک کنتراست ناچیز بین سایه‌های روی این کوه می‌بینیم. ما در اینجا یک میکرو کنتراست یا کنتراست جزئی و کنار هم در سطح کوه می‌بینیم. امیدوارم این توصیف را متوجه شوید. چون اصولاً میکرو کنتراست یکی از آن مباحث پیچیده‌ای است که هنوز برای خیلی از عکاسان در ابهام قرار دارد. خیلی‌ها این موضوع را نوعی افسانه می‌نامند. اما شخصاً معتقدم که میکرو کنتراست کاملا حقیقت دارد و کاملا بسته به لنزی است که استفاده می‌کنیم. من وقتی از یک سوژه مشابه با لنز‌های مختلف عکاسی می‌کنم، کاملا متوجه می‌شود که برخی از لنز‌ها میکرو کنتراست‌ها را بهتر از لنز‌های دیگر ثبت می‌کنند. به همین دلیل هم استفاده از میکرو کنتراست‌ها، در عکس‌هایی که اصولاً این نوع کنتراست در آن‌ها به خوبی ثبت نشده است، ممکن است نتیجه‌ای مطلوب نداشته باشد.

عکسی که در زیر می‌بینید، سایه‌های مختلف یا در واقع همان میکرو کنتراست‌ها با تن رنگی قهوه‌ای را نشان می‌دهد. می‌بینید که پردازش رنگی در میکرو کنتراست‌های این عکس، چقدر باعث برجسته شدن سوژه در زمینه تیره شده است و اگرچه این یک عکس Low-Key است، اما به جز کنتراست بین سوژه و زمینه، یک میکرو کنتراست عالی هم بین قهوه‌ای‌های سوژه می‌بینیم که همان، باعث زیباتر شدن عکس شده است.

کنتراست زیاد خوب است یا کم

خلاصه

در این مقاله دیدیم که چطور کنتراست عکس را چیزی فراتر از تغییر اسلایدر کنتراست در فتوشاپ ببینیم. نکته مهم اینکه اصلاً قرار نیست بالاترین کنتراست ممکن را داشته باشیم. بلکه مهم این است که کنتراست داشته باشیم، نه خیلی کم، نه خیلی زیاد، یک مقدار بهینه و مناسب سوژه‌ای که داریم. این دقیقاً مانند انتخاب بین عکاسی در هوای ابری و زیر نور غیر مستقیم خورشید یا عکاسی در ساعات طلایی با تابش نور از کناره‌ها است. آفتاب از پشت ابر، نور کافی و کم کنتراست را برای ما ایجاد می‌کند که طبیعتا برای برجسته کردن سوژه چندان مناسب نیست. در حالی که نور زاویه‌دار در ساعات طلایی می‌تواند کنتراست بسیار شدیدی را ایجاد کند که گاهی مجبور به کاهش آن خواهیم بود.

امیدوارم از این مقاله، استفاده برده باشید. اگر در زمینه کنتراست در عکس‌های دیجیتال و نحوه ویرایش آن‌ها که در این مقاله مطرح شدند سؤالی دارید، در بخش کامنت‌ها درباره آن بپرسید تا با هم درباره آن گفتگو کنیم.

برگرفته از وبسایت

photographylife

منبع: وبلاگ دیج ایمیج


ایده عکاسی عروسی یکی از آن تصورات بسیار مشکل برای عکاسان عروسی و همچنین برای زوج‌های جوان است. خیلی از زوج‌های جوان نمی‌توانند دقیقا تصور کنند که چه چیزی قرار است در آلبوم عروسی آنها قرار گیرد. برخی از آنها دوست دارند تا عکس های خاص و زیبایی را در روزی غیر از روز مراسم عروسی‌شان تجربه کنند و برای همین هم عکاسی فرمالیته یا پیشکاری انجام می‌دهند. برخی دیگر هم سعی می‌کنند به فضاهایی خارج شهر بروند و اگرچه ایده عکاسی عروسی خاصی را در ذهن ندارند، اما به دلیل فرصت بیشتری که در اختیار دارند، می‌توانند به عکاس خود اطمینان کنند تا آنها را سورپرایز کند. اما در این پادکست درباره یک گالری عکس می‌شنوید که قرار بود عکس های عروسی یک زوج جوان ایتالیایی باشد، اما تبدیل به یکی از زیباترین کارهای هنری امسال شد.

عکاسی که برای این کار انتخاب شد Nicola Bernardi نام دارد. او تصویر جالبی درباره عکاسی دارد و معتقد است هر عکس باید داستانی را تعریف کند. به عنوان مثال عکس زیر، شادی در خلوت نام دارد. داستانی که دو در این عکس تعریف می‌کند، مردی نسبتا میانسالی را نشان می‌دهد که در تنهایی خودش، در حال شادی وصف‌ناپذیری است.

مشتریان او حدس می‌زدند که او تنها کسی است که می‌تواند ایده عکاسی عروسی آنها را به عکس تبدیل کند. کلمات اصلی که ایده عکاسی عروسی برای این زوج جوان بود به این ترتیب هستند. البته اینها کلمات انگلیسی ترجمه شده از ایتالیایی هستند و به گفته نیکولا، برخی از آنها نمی‌توانند معادل دقیق و درستی از مفهوم اصلی آنها در ایتالیایی باشند:

  • Promise
  • Comparison
  • Build
  • Support
  • Time
  • Balance
  • Listening
  • Meeting of the opposites
  • Sacrifice
  • Joy
  • Passion
  • Faith
  • Journey
  • Lightheartedness
  • Umility

امیر یاری در این

پادکست فارسی (پادکست عکاسی تصویر دیجیتال) درباره نیکولا برناردی ، ایده عکاسی عروسی او برای دوستانش و گالری بی‌نظیر عکاسی باله می‌گوید. یک سری عکس پرتره بی‌نظیر که در پشت هر کدام، ایده خاصی برای ثبت وجود داشته است.

برای اینکه بیشتر با کار‌های نیکولا برناردی آشنا شوید می‌توانید به

وب‌سایت او سر بزنید. همچنین می‌توانید عکس‌های بیشتری از او را در

اینستاگرامش هم ببینید. عکس‌هایی که واقعا ثبت و ویرایش هر کدام از آنها، داستانی در پس خود دارد. داستانی که این هنرمند را به یکی از پرطرفدارترین عکاسان هنری معاصر تبدیل کرده است.

پخش‌کننده صوت
00:00
00:00

وقتی پای برنامه‌های ویرایش عکس به میان می‌آید شاید هیچ نامی را نتوان هم طراز و هم توان فتوشاپ در نظر گرفت. اما در زمینه مدیریت عکس و ویرایش فایل‌های خام، نرم‌افزار لایتروم که باز هم مانند فتوشاپ، محصول شرکت ادوبی است، یکی از بهترین برنامه‌های موجود در بازار به شما می‌رود. این برنامه آن‌قدر محبوب شده که خیلی از عکاسان در سرتاسر دنیا، به جای استفاده از فتوشاپ CC که به صورت حق اشتراک به فروش می‌رسد کار با این برنامه را انتخاب کرده‌اند. به همین دلیل هم هر روز با نرم‌افزارهای مختلفی روبرو هستیم که سعی می‌کنند تا هرچه بیشتر، محیطی شبیه به لایتروم فراهم کنند و لایتروم شدن” تبدیل به یک هدف برای خیلی از نرم‌افزارها شده است. اما در این میان، یک برنامه منبع باز (کاملاً رایگان) وجود دارد که به نظر می‌رسد با توجه به امکاناتی که دارد و ضمناً رایگان بودن آن، می‌تواند به یک جایگزین عالی برای لایتروم (که حق فروش به ایران را ندارد) تبدیل شود. هفته پیش این برنامه آپدیت جدیدی را به خود گرفت که امکانات پیشرفته آن باعث شد تا

وب‌سایت DPreview نیز آن را پوشش داده و به عنوان جایگزین لایتروم معرفی کند.
در این مقاله می‌خواهم به عنوان یک کاربر حرفه‌ای لایتروم، تجربه خودم را از کار با برنامه Darktable توصیف کنم. طبیعتاً چیزی که در اینجا می‌آید تجربه چند ساعته من برای معادل سازی امکانات و قابلیت‌های این برنامه با لایتروم است و شاید اگر زمان و انرژی بیشتری روی آن گذاشته شود، احتمالاً می‌تواند نتیجه بسیار دقیق‌تری حاصل شود. در این بررسی می‌خواهم ببینم که آیا این برنامه رایگان می‌تواند جایگزین لایتروم شود و امکانات آن برای عکاسان حرفه‌ای کاربردی است؟ یا صرفاً برای کاربران عمومی پیشنهاد می‌شود و فقط برای کاربری عمومی مناسب است؟

برنامه Darktable یک برنامه منبع باز ویرایش فایل‌های خام یا RAW است. کاملاً رایگان و قابل دانلود برای همه. این روز‌ها پیدا کردن یک برنامه ویرایشگر فایل خام که بتواند فایل RAW دوربین‌های مختلف را باز کرده و ویرایش کند و ضمناً رایگان هم باشد، بسیار مشکل است. برای دانلود آخرین نسخه از این برنامه می‌توانید مستقیماً به

وب‌سایت Darktable بروید. آخرین نسخه از این برنامه که به تازگی منتشر شده، نسخه Darktable 2.6.0 است و می‌توانید آن را از

اینجا دانلود کنید. حجم این نسخه از برنامه Daktable تنها 65 مگابایت است که بسیار کمتر از حجم 1.3 گیگابایتی لایتروم CC است و جالب اینکه برای انواع سیستم‌عامل‌های مختلف از ویندوز و مک گرفته تا نسخه‌های مختلف لینوکس، قابل نصب است.

ویندوز من نسخه 10 است و خود برنامه به صورت پیش فرض در پوشه 64 بیتی برنامه‌های کامپیوترم نصب شد. نصب برنامه در کمتر از 1 دقیقه انجام شد و نیاز به هیچ دانش خاصی برای نصب ندارد.

رابط کاربری برنامه شباهت بسیار زیادی به لایتروم دارد. جدای از تم تیره رنگ رابط کاربری برنامه، منو‌هایی مانند وارد کردن عکس‌ها یا Import در سمت چپ، فضای کار روی عکس‌ها در وسط و ماژول‌ها در بالا سمت راست پنجره برنامه قرار دارند و دقیقاً پنل‌هایی شبیه به لایتروم را هم در سمت راست پنجره می‌بینیم. این برنامه هم براساس کاتالوگ کار می‌کند و برای همین هم باید عکس‌هایی که می‌خواهید روی آن‌ها کار کنید را به برنامه وارد کنید. برای این کار روی منوی Import زده و گزینه Folder را انتخاب می‌کنیم.

جالب اینجاست که عکس‌ها در همین مرحله انتخاب، وارد کاتالوگ برنامه می‌شوند و دیگر نیازی به خواندن عکس‌ها و رندر کردن آن‌ها نیست. بنابراین به محض انتخاب پوشه مورد نظر برای لود عکس‌ها، می‌توانید شروع به ویرایش آن‌ها در ماژول Darkroom کنید که از نظر شکل و حروف نام آن هم بسیار شبیه به ماژول Develop در لایتروم است.

دو نکته جالب دیگر که در ویرایش عکس‌ها با آن برخورد کردم این است که وقتی می‌خواهیم از عکسی خروجی بگیریم، می‌توانیم از دکمه میانبر Ctrl+E استفاده کنیم که همان میان‌بر لایتروم است. با زدن این دکمه ، یک خروجی از عکس یا عکس‌هایی که در ماژول Lighttable انتخاب شده‌اند، در همان پوشه اصلی عکس‌ها (در یک زیر پوشه با نام Export Darktable) قرار می‌گیرند.
نکته دوم اینکه پوشه‌ای که من روی آن کار می‌کردم حاوی عکس‌های مختلفی از دوربین‌هایی با برند متفاوت بود. فایل‌های CR2 دوربین 6D Mark II کانن، فایل‌های NEF دوربین نی Z6 و فایل‌های JPEG با رزولوشن‌های بالا. این برنامه تمامی این فایل‌ها را به درستی نشان می‌داد و می‌توانستم، هر کدام از فایل‌های خام را هم با فرمت‌های مختلف کپی بگیرم. جالب اینجاست که برخی از فرمت‌هایی که در این منو وجود داشت، بیشتر از فرمت‌های اصلی برنامه لایتروم بود!

بخش ویرایشی یا Darkroom این برنامه هم به عنوان جایگزین لایتروم دارای امکانات جالبی است. منو‌های متعدد، نقش همان پنل‌های لایتروم را بازی می‌کنند و انواع امکانات پیشرفته، از

ویرایش عکس‌ها با Curve گرفته، تا

Split Toning و پریست‌های رنگی شبیه به لایتروم را در اینجا می‌شد ببینیم. البته چند پنل پر کاربرد در این قسمت قرار گرفته‌اند و باقی پنل‌ها را می‌توانید از منوی more module (که احتمالاً منظورش همان پنل‌های بیشتر است!) پیدا کنید.

نکته مهمی که در اینجا به نظرم رسید و احتمالاً مهم‌ترین انتقاد من به این برنامه به عنوان جایگزین لایتروم است، حجم وسیع امکانات آن است که احتمالاً پیدا کردن و به کارگیری آن برای کاربران سطح پایین یا متوسط بسیار مشکل خواهد کرد. برخی از امکاناتی که در این برنامه دیدم، معادل پیشرفته‌ترین امکانات فتوشاپ و لایتروم بود، اما مشکلی که وجود داشت این است که انگار رابط کاربری آن هماهنگ با امکانات این برنامه رشد نکرده است.
در بخش معرفی Darktable در وب‌سایت خود این شرکت نوشته شده Darltable برنامه‌ای است برای عکاسان که توسط عکاسان ساخته شده است. منظور از این شعار تبلیغاتی این است که این برنامه را عکاسان با توجه به نیاز‌های خودشان ساخته‌اند. اگرچه ممکن است این شعار واقعاً صحت داشته باشد، اما به نظر می‌رسد حتی اگر واقعی باشد، باز هم من ترجیح می‌دهم از برنامه‌ای استفاده کنم که برنامه‌نویسان حرفه‌ای ادوبی آن را برای عکاسان ساخته‌اند! برنامه Darktable پر از امکانات بسیار پیشرفته است که یادگیری آن قطعاً زمان بسیار طولانی‌تری نسبت به یادگیری لایتروم دارد و ضمناً نباید فراموش کنیم که یکی از دلایل محبوبیت لایتروم، علاوه بر امکانات آن، هماهنگی کامل این برنامه با غول دنیای گرافیک یعنی فتوشاپ است. به همین دلیل هم هست که همه برنامه‌ها می‌خواهند خود را جایگزین لایتروم کنند!

وب‌سایت DPreview در توصیف نسخه جدید این برنامه می‌گوید که نسخه 2.6.0 حاصل نزدیک به شش ماه کار نزدیک به 1600 تیم بر روی نزدیک به 260 درخواست کاربران مختلف و بیش از 250 اشکال برطرف شده در نسخه‌های قبلی است! نتیجه این کار پیچیده، اکنون در قالب یک ماژول رتوش جدید، یک ماژول برای افزودن جلوه‌های رنگی و یک ماژول تعادل رنگ و بسیاری امکانات حرفه‌ای دیگر است. ماژول Retouch در برنامه Darktable را می‌توان نسخه پیشرفته‌ای از قلم موی ویرایش منطقه‌ای یا Local Adjustments در لایتروم دانست که کار روی یک بخش کوچک از تصویر را با استفاده از قلم موی تنظیمات ممکن می‌کند. اگرچه شخصاً توانستم با سعی و تلاش زیاد، با این امکانات کار کنم، اما به نظر من منحنی یادگیری این امکانات، شیب بسیار کمی دارد و زمان زیادی را برای سر و کله زدن با آن باید صرف کنیم.

لایت روم 2019

طبیعتاً اگرچه لایتروم یک برنامه غیر رایگان است که دسترسی به آن برای عکاسانی که در ایران کار می‌کنند با محدودیت‌هایی مواجه است، اما گروه‌ها و وب‌سایت‌هایی که روی این برنامه و

آموزش لایتروم کار می‌کنند بسیار گسترده و پرتعداد هستند و به همین دلیل یادگیری آن برای کسانی که این برنامه را روی کامپیوترشان نصب کرده‌اند بسیار ساده‌تر از Darktable و برنامه‌های جایگزین لایتروم مشابه آن است. اگرچه برنامه‌های دیگر سعی می‌کنند به عنوان جایگزین لایتروم امکاناتی نزدیک به آن را ارائه دهند، اما بدون شک لایتروم فعلاً با فاصله بسیار زیاد، بهترین برنامه برای ویرایش فایل‌های خام است و یادگیری آن را برای همه عکاسان ضروری می‌دانم.


در حالی که هنوز خیلی از عکاسان در یادگیری لایتروم شک و تردید دارند و فکر می‌کنند نیازی به کار با این برنامه حرفه‌ای ویرایش عکس ندارند، م‌بینیم که نه تنها این برنامه به عنوان یک برنامه حرفه‌ای در کامپیوتر و تلفن‌های همراه هم مورد استفاده قرار می‌گیرد، بلکه دوربین‌های حرفه‌ای هم در حال مجهز شدن به لایتروم هستند! شرکت زایس که مدتی پیش نخستین دوربین فول فریم بدون آینه خودش یعنی دوربین زایس ZX1 را معرفی کرده بود، ویدئویی را منتشر کرده که نشان می‌دهد یک کاربر چگونه بعد از عکاسی با این دوربین عجیب، در حال ویرایش عکس گرفته شده روی دوربین با نرم افزار لایتروم است. این دوربین به نسخه CC برنامه لایتروم مجهز است که ادوبی آن را به عنوان نسخه آنلاین این برنامه ارائه داده است.

در این ویدئو می‌بینیم که Sabrina Weniger در خیابانی به نام توکیوی کوچک” در دوسلدورف آلمان قدم می‌زند و عکاسی می‌کند و در طی این مسیر عکس‌هایش را با لایتروم خود دوربین زایس ZX1 ویرایش می‌کند. البته اصلا هم عجیب نیست که او اصلا هیچ نکته منفی‌ای در این دوربین نمی‌بیند. بهرحال ویرایش عکس روی یک صفحه نمایش بسیار باکیفیت 4.3 اینچی ساخت زایس را هم نمی‌توان خیلی دست کم گرفت. خصوصا اینکه وقتی عکس را با یک لنز 35mm با دیافراگم f/2 هم گرفته‌ باشید، احتمالا همه عکس‌ها را بسیار زیباتر از دنیای واقعی می‌بینید!
دوربین زایس ZX1 هنوز به بازار نیامده است و گفته می‌شود که احتمالا در نیمه اول سال 2019 وارد بازار خواهد شد. اما دست کم تا آن موقع فرصت دارید تا از فرصت

آموزش لایتروم به صورت فارسی روی وب‌سایت دیج ایمیج استفاده کنید و این برنامه فوق‌العاده را یاد بگیرید. در این دوره آموزشی که به رایگان در اختیار شما قرار گرفته است می‌توانید کار با این برنامه حرفه‌ای را از نخستین گام‌های نصب برنامه لایت روم تا ویرایش عکس و خروجی‌ عکس‌ها به صورت دنباله‌دار و بسیار روان، یاد بگیرید.
امیدواریم این آموزش برایتان مفید باشد.


هنگامی که ادوبی برنامه لایتروم را به دو نسخه Lightroom Classic و Lightroom CC تقسیم کرد، دو رابط کاربری جداگانه برای این دو برنامه معرفی کرد که اگرچه ماهیت هر دو یکی است، اما برخی از بخش‌های آن‌ها، حداقل به صورت ظاهری با هم متفاوت هستند. یکی از تفاوت‌های مهم بین رابط کاربری این دو برنامه، نحوه چیدمان پنل‌های ماژول Develop در لایتروم CC یا نسخه آنلاین لایتروم است که یادگیری و کار با این برنامه را برای کسانی که تازه در حال

آموزش لایتروم هستند، ساده‌تر می‌کند. ماژول Develop در برنامه لایتروم، جایی است که کاربر می‌تواند روی تنظیمات مختلف رنگ و نور عکس‌هایش کار کند. این ماژول، دارای پنل‌های گوناگونی است و برخی از آن‌ها تنها برای کاربران حرفه‌ای کاربرد دارند و به ندرت مورد استفاده عکاسان تازه‌کار قرار می‌گیرند. به همین دلیل هم این کاربران می‌توانند این پنل‌ها را جابجا کنند و ترتیب آن‌ها را صرفاً براساس استفاده خودشان بچینند. با معرفی لایتروم CC 2019 در ماه دسامبر امسال، علاوه بر تغییرات بسیاری که در برنامه‌های گرافیکی ادوبی دیدیم، این امکان نیز به لایتروم Classic که همان نسخه کامپیوتری یا آفلاین این برنامه است افزوده شد تا اکنون کاربرانی که روی کامپیوتر‌های خودشان این برنامه را نصب کرده‌اند بتوانند محیط کاری خودشان را خلوت‌تر و ساده‌تر کنند.

در برنامه لایتروم کلاسیک 2019 می‌توانید پنل‌های ماژول Develop را به دلخواه خودتان بچینید یا اصولاً آن‌ها را پنهان کنید. پنهان کردن پنل‌ها زمانی کاربرد دارد که مطمئن باشید با برخی از آن‌ها، اصلاً کار نمی‌کنید و به آن‌ها نیازی ندارید. برای این کار کافیست که روی Header یا همان نام پنل‌ها کلیک کرده و گزینه سفارشی کردن پنل‌ها را کلیک کنید (Customize Develop Panel).

در پنجره‌ای که باز می‌شود، می‌توانید پنل‌هایی که استفاده بیشتری دارند را بکشید و به سمت بالا یا پایین ببرید. همچنین اگر علامت جلوی هر پنل را بردارید، آن پنل دیگر در ردیف پنل‌های ماژول Develop دیده نخواهند شد. به این ترتیب تمام پنل‌های این ماژول را می‌توانید به دلخواه خودتان سفارشی کنید.

اما این تنها آپدیت در برنامه لایتروم 2019 نبود. یکی دیگر از این آپدیت‌ها، که اتفاقاً برای عکاسان منظره کاربرد زیادی دارد، قابلیت ساخت عکس های HDR پانوراما است. اگرچه پیش از این هم لایتروم می‌توانست با ترکیب عکس‌های پی‌درپی به یکدیگر عکس‌های پانوراما بسازد و همچنین امکان ساخت عکس‌های ترکیب HDR را هم داشت، اما اگر لازم بود که از یک منظره به صورت HDR و پانوراما (به صورت هم‌زمان) عکس بگیرید، احتمالاً این کار برایتان بسیار زمان‌بر می‌شد.زیرا اول باید عکس‌ها را به صورت HDR با هم ترکیب می‌کردید و بعد عکس‌های HDR شده را به هم وصل می‌کردید تا تبدیل به پانوراما شوند. اما اکنون  با قابلیت ترکیب هم‌زمان HDR و Panorama در لایتروم 2019 می‌توانید به سرعت، عکس های پانورامای HDR بسازید.

قابلیت دیگری که در لایتروم 2019 قرار گرفته است، به تکنولوژی‌های جدید در گوشی‌های تلفن همراه هوشمند مدرن ارتباط دارد. دوربین‌هایی مانند Google Pixel 3 یا iPhone XL می‌توانند با استفاده از قابلیت‌های تشخیص عمق یا Depth Map، محل جدایی سوژه از پس زمینه را تشخیص دهند و به این ترتیب پس زمینه را محو می‌کنند و نوعی افکت بوکه مصنوعی ایجاد کنند. این دوربین‌ها موبایل می‌توانند فایل‌هایی با فرمت .heic ایجاد کنند که در آن‌ها دسترسی به عمق میدان وجود دارد. لایتروم 2019 می‌تواند براساس اطلاعات Depth Map بخش‌های پس زمینه را محو کند و به این ترتیب می‌‌توانید روی پس زمینه تغییر بیشتری دهید و در صورت نیاز ان را محو‌تر یا تاریک و روشن‌تر کنید. این قابلیت جدید در لایتروم 2019 احتمالاً با رشد تلفن‌های همراهی که دارای 2 دوربین هستند بیشتر مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
توجه داشته باشید که این نخستین گام‌ها برای قرار گرفتن ابزارهای انتخاب در

لایت روم است و به طور قطع می‌تواند در آینده به اولین جرقه‌های ابزار Selection در این برنامه محبوب شود.

تغییر خوب دیگری که در این برنامه اتفاق افتاده است، هماهنگی و سرعت بالاتر لایتروم برای عکاسی همراه ارتباط مستقیم با دوربین یا تترینگ است. در این حالت که معمولاً دوربین با یک کابل USB به صورت مستقیم به کامپیوتر وصل می‌شود، عکس‌ها می‌توانند بلافاصله بعد از ثبت شدن به کامپیوتر و داخل لایتروم منتقل شوند. این قابلیت که قبلاً هم در برنامه لایتروم بود، اکنون بسیار سریع‌تر از قبل عمل می‌کند و عکس ها تقریباً به همان سرعتی که در کارت حافظه ذخیره می‌شوند، در داخل لایتروم هم نمایش داده می‌شوند. این قابلیت برای عکاسان تبلیغاتی و صنعتی و همچنین برای عکاسانی که ماکرو کار می‌کنند بسیار اهمیت دارد.

نهایتاً اینکه یک موتور پردازش جدید به نام Process Engine 5 در لایتروم اضافه شده است که برای پردازش عکس‌های خام، دقت و کارآیی بسیار بالاتری نسبت به قبل پیدا کرده است. این قابلیت خصوصاً زمانی که از اسلایدر Dehaze استفاده می کنید بسیار قدرتمند عمل می‌کند و نه تنها در برطرف کردن مه در داخل عکس ها، بلکه برای افزودن مه نیز بسیار کارآیی بهتری دارد. این موتور پردازشی، برای پردازش فایل‌های خام و برطرف کردن نویز و افزایش نور و کنتراست عکس ها نیز بسیار قوی تر از قبل شده و به همین دلیل هم می‌توان لایتروم 2019 را برنامه قوی‌تری از نظر پردازش عکس‌ها نسبت به نسخه‌های قبل از خودش نامید.

این‌ها تغییرات مهمی بودند که در برنامه لایتروم 2019 اتفاق افتاده‌اند. اگرچه برخی تغییرات کوچک و بزرگ دیگر هم هستند که یادگیری آن‌ها می‌تواند در افزایش سرعت عمل و کارآیی روند ویرایش عکس با این برنامه مؤثرند، اما فراموش نکنیم که مهم‌ترین تغییر در این برنامه، امکان پشتیبانی از فایل خام دوربین‌های جدید می‌باشد. بنابراین اگر با فایل خام عکس می‌گیرید و برنامه لایتروم شما از دوربین جدیدی که تهیه کرده‌اید پشتیبانی نمی‌کند، احتمالاً نیاز دارید که برنامه خود را به آخرین نسخه ارائه شده آپدیت کنید. اگر در این زمینه سوالی دارید می‌توانید از بخش کامنت‌ها با ما در ارتباط باشید.


چند وقت پیش در یکی از کلاس‌های

آموزش لایتروم، در حال آموزش دادن کار با پنل فیلتر‌ها در ماژول کتابخانه لایتروم بودم که ناگهان متوجه شدم مدت زیادی است که همه تمرکزم را روی متادیتا‌ عکس ها و آموزش آن‌ها گذاشته‌ام. در واقع من می‌خواستم با فیلتر کردن عکس‌ها براساس مشخصات عکس‌برداری آن‌ها، عکس های مورد نظرم را از بین یک آرشیو بزرگ پیدا کنم و روی آن‌ها کار کنم. اگرچه این بخش مربوط به آموزش لایتروم نبود، اما چیزی که باعث شده بود تا آن‌قدر، روی آن تاکید کنم، اهمیت متادیتای عکس‌ها و دانش فوق‌العاده‌ای بود که پشت این پنل و قابلیت‌های آن وجود دارد. شاید فکر کنید، جستجوی عکس‌ها در پنل متادیتا در لایتروم، چقدر اهمیت دارد که بتوانیم عکاسی خودمان را با آن ارتقا دهیم؟ واقعیت این است که شناخت امکانات مقایسه‌ای و فیلتر‌ کردن عکس‌ها در این پانل، آن‌قدر با اهمیت است که یادگیری کار با آن، نه فقط در لایتروم، بلکه می‌تواند کار با دوربین و حتی دید عکاسی ما را نیز متحول کند. بیایید با هم آن را بررسی کنیم.

پنل متادیتا در لایتروم چیست؟

پنل متادیتا در لایتروم در واقع یک پنل جستجو و دسته‌بندی عکس‌ها است که به شما امکان می‌دهد تا در میان آرشیو عکس‌هایتان بگردید و تقریباً عکس‌ها را بر اساس هر نوع اطلاعاتی که همراه آن‌ها ثبت شده است، جدا کنید. احتمالاً می‌دانید که هر عکسی، وقتی ثبت می‌شود، اطلاعات زمان عکس‌برداری خودش را به همراه دارد. یعنی شما می‌توانید ببینید که هر عکس با چه سرعت شاتر، دیافراگم، حساسیت، یا نورسنجی و … ثبت شده و علاوه بر این اطلاعاتی مانند شماره سریال دوربین، تاریخ عکس‌برداری و در برخی موارد حتی موقعیت مکانی محل عکس‌برداری هم در اطلاعات متادیتا یا همان اطلاعات Exif عکس‌ها ذخیره می‌شود.

پنل فیلتر کردن در لایتروم، در واقع شامل تعدادی ستون‌های مختلف می‌شود که می‌توانید گزینه‌های مورد نظر برای جستجو را در آن‌ها انتخاب کنید تا برنامه لایتروم، عکس‌های موجود در کتابخانه‌اش را براساس این گزینه‌ها، برایتان فیلتر یا دسته‌بندی کند. این پنل، به صورت یک نوار با نام Library Filter یا فیلتر کتابخانه در ماژول Library قرار دارد و شامل چندین منو می‌شود. این منو‌ها که به صورت بازشدنی، طراحی شده‌اند در بالای پنجره میانی که همان پنجره نمایش عکس‌ها است قرار دارند و با کلیک روی آن‌ها، می‌توانید بازشان کنید. گزینه Metadata همان ستون‌هایی هستند که مشخصات Exif عکس را نمایش می‌دهند. این ستون‌ها به صورت پیش فرض شامل مواردی مانند زمان عکس‌برداری، دوربین و لنزی که عکس‌ها را گرفته‌اند و برچسب‌هایی می‌شود که احتمالاً روی عکس‌ها قرار داده‌اید. اما این فقط بخشی از اطلاعات متادیتا است. شما می‌توانید به راحتی، ستون‌های مورد نظر خودتان را به این پنل اضافه کنید. کافیست روی منوی سه خط در گوشه بالا سمت راست پنل کلیک کرده و گزینه Add Column را بزنید. با این کار ستون‌های جدید با امکان انتخاب محتوای جدید، به آن اضافه می‌شود.

البته ستون جدید، بدون فیلتر است و باید خودتان محتوای آن را تعیین کنید. برای انتخاب یک فیلتر جدید یا تغییر فیلتر‌های قبلی (محتوای ستون‌های موجود)، روی نام آن کلیک کنید تا منوی انتخاب محتوا باز شود.

پنل متادیتا در لایتروم

گزینه‌هایی مانند focal length (فاصله کانونی لنز)، iso یا حساسیت، shutter speed (سرعت شاتر) و aperture یا دیافراگم برای ما اهمیت زیادی دارد. زیرا می‌توانیم با دیدن اعدادی که بلافاصله در روبروی آن‌ها گزینه‌های آن‌ها نشان داده می‌شود، بفهمیم که برای هر گزینه، چند عکس در کتابخانه ما با آن مشخصات وجود دارد. به عنوان مثال در عکس زیرین می‌بینیم که در کتابخانه من، 8 عکس با دیافراگم f/1.4 گرفته شده یا 10 عکس از مجموعه من، با دوربین نی D750 ثبت شده است. اگر هم می‌خواهیم ببینیم کدام عکس‌ها این شرایط را داشته‌اند، کافیست روی این عدد کلیک کنیم تا بلافاصله همان تعداد عکس، از میان عکس‌های دیگر، فیلتر شده و نمایش داده شوند.

پنل متادیتا در لایتروم

حالا که می‌دانیم که پنل متادیتا در لایتروم چیست، ببینیم که چه کمکی می‌تواند به ما بکند و چگونه ممکن است سطح دانش عکاسی ما با استفاده از آن ارتقا یابد؟

یاد می‌گیرید که دقیقاً چه چیزی را قرار است تجربه کنید؟

خیلی از عکس هایی که من در این پوشه نگهداری می‌کنم، عکس‌های Sample یا نمونه‌ای هستند که از گالری‌های آنلاین وب‌سایت‌های بررسی دوربین و لنز، دانلود کرده‌ام. به عنوان مثال اغلب در وب‌سایت DPreview به گالری دوربین‌هایی که دوست دارم سر می‌زنم و عکس‌هایی که با آن‌ها گرفته شده‌اند را بررسی و دانلود می‌کنم. به این ترتیب عکس‌های جالبی که با این دوربین‌ها گرفته شده‌اند را در یک پوشه نگهداری می‌کنم تا بعدا از آن‌ها برای مقایسه کیفیت دوربین‌ها و لنز‌ها استفاده کنم. با این پنل متادیتا، می‌توانم بررسی کنم که یک دوربین یا لنز خاص، کدام عکس‌ها را گرفته است. همچنین وقتی با تنظیمات مختلف عکس می‌گیرید، با این شیوه می‌توانید به سرعت، عکس‌ها را براساس یک شرایط خاص از دوربین یا لنز‌تان دسته بندی کنید. مثلاً می‌توانید خیلی سریع، کیفیت عکس‌هایی که با فاصله کانونی 70mm گرفته شده‌اند را با عکس‌هایی که با فاصله کانونی 24mm گرفته شده‌اند مقایسه کنید. یا ببینید محوشدگی پس زمینه در f/1.8 کدامیک از لنز‌هایتان بیشتر است. به عنوان مثال با نگاه کردن به این لیست، می‌توانم بفهمم که من خیلی به ندرت با سرعت‌های شاتر طولانی مدت عکاسی می‌کنم. چون اصولا من عکاس پرتره و عروسی هستم عکاسی با نوردهی طولانی، چندان برایم کاربرد ندارد. بنابراین احتمالاً عکاسی روی سه‌پایه با نوردهی‌های طولانی از آن دسته عکس‌هایی است که باید زمان بیشتری برای یادگیری و تجربه‌ کردنشان اختصاص دهم. یا مثلاً می‌توانم ببینم که تقریباً اغلب عکس‌هایی که می‌گیرم با لنز‌های تله بلند و فاصله‌ کانونی‌های بالاتر از 100mm است. بنابراین وقتی می‌خواهم به لنز بعدی که می‌خواهم بخرم فکر کنم، احتمالاً به یک لنز تله بلند نیازی نخواهم داشت و برعکس، خرید و استفاده از یک لنز واید با فاصله کانونی کمتر از 20mm می‌تواند تغییر بزرگی در قاب‌هایی که می‌گیرم ایجاد کند.
فیلتر‌ کردن عکس‌ها در پنل متادیتا در لایتروم ، علاوه بر نمایش دادن نقاط ضعف و قوت عکس هایی که می‌گیریم، به ما می‌گوید که در کدام بخش‌ها ضعیف‌تر یا قوی‌تر هستیم و به چه تجهیزات یا مهارت‌هایی نیاز داریم.

یاد می‌گیرید اشکال کارتان کجاست!

احتمالاً در مقالات آموزشی مختلف، درباره اینکه کدام فواصل کانونی یا کدام دیافراگم‌ها برای یک نوع خاصی از عکاسی مناسب‌تر است، زیاد خوانده‌اید. مثلاً می‌شنوید که اغلب عکاسان پرتره تمایل دارند با فواصل کانونی بالاتر از 85mm عکاسی کنند. یا مثلاً می‌شنوید که عکس‌هایی که با فاصله کانونی کمتر از 30mm گرفته می‌شوند اغلب دچار اشکالات عمومی لنز‌ها مانند اعوجاج یا تیرگی دور می‌شوند و باید اعوجاج آن‌ها را تصحیح کرد. اما آیا این موارد درباره لنز‌ یا لنز‌هایی که خودتان دارید هم صادق است؟ آیا کیفیت لنزی که دارید، در تمام فواصل کانونی آن ثابت است؟ اگر یک لنز زوم دارید و دوربینتان یک دوربین غیر فول‌فریم است، از چه فاصله کانونی  به بعد، می‌توانید اشکالات لنز را در آن ببینید؟ شدت لبه‌های رنگی (Chromatic Abberation) در چه فاصله کانونی لنز‌تان بالاتر می‌رود؟ تیرگی دور در چه فاصله کانونی بیشتر خود را نشان می‌دهد؟ لرزش دستتان از چه فاصله کانونی به بعد خودش را نشان می‌دهد؟ بهترین دیافراگم لنز‌تان کدام است؟ بیشترین شارپنس را کی دارید؟ در عکس‌های پرتره نزدیک، با چه دیافراگمی خطر محو شدگی بیشتر می‌شود؟
همه این‌ها مواردی هستند که شاید سال‌ها باید عکس بگیرید و در بین عکس‌هایتان تک به تک جستجو کنید تا بتوانید این مشخصات و از همه مهم‌تر اینکه به صورت مقایسه ای و در کنار هم، آن‌ها را ببینید و تجربه کسب کنید.

محدودیت‌های تجهیزاتتان را بشناسید

اگر بلندترین فاصله کانونی لنزتان 70mm است و تعداد خیلی زیادی از عکس‌هایتان را در فاصله کانونی 70mm گرفته‌اید، احتمالاً وقت آن است که یک لنز تله بلند تهیه کنید. اگر بازترین فاصله کانونی لنزتان f/2.8 است و تعداد زیادی از عکس‌هایتان را روی این دیافراگم گرفته‌اید، احتمالاً لازم است یک لنز سریع‌تر با دیافراگم باز‌تر، مانند یک 50mm f/1.8 تهیه کنید تا بتوانید در نور کم، از حساسیت‌های کمتری استفاده کنید. اگر تعداد زیادی از عکس‌هایتان، با حساسیت‌های بالاتر از سطح عادی دوربینتان گرفته شده و دوربینتان غیر فول‌فریم است، احتمالاً نیاز به یک دوربین فول‌فریم با نویز کمتر دارید تا بتوانید با خیال راحت، حساسیت دوربین را افزایش دهید. کافیست با یک کلیک، عکس هایی که با حساسیت ISO 3200 یا 6400 گرفته‌اید را دسته‌بندی کنید تا ببینید آیا نیاز به یک دوربین با نویز کمتر دارید یا خیر.
یا ساده‌تر اینکه اگر با چند دوربین مختلف عکاسی می‌کنید، می‌توانید اول روی حساسیت ISO 6400 کلیک کنید و بعد ببینید با کدامیک از دوربین‌هایتان عکاسی کرده‌اید. با این کار میزان حساسیت و خروجی دوربین‌های مختلفتان را در این حساسیت پیدا می‌کنید و به راحتی می‌توانید در هر پروژه، بهترین تجهیزات را برای کار انتخاب کنید.

شروع به استفاده از لنز‌های پرایم کنید

تقریباً اغلب عکاسان تازه‌کار با لنز‌های زوم، شروع به یادگیری می‌کنند. این لنز‌ها ارزان‌تر هستند و طبیعتاً از آنجا که فواصل کانونی بیشتری را پوشش می‌دهند برای شروع عکاسی، کاربرد ساده‌تری هم دارند. به همین دلیل هم خرید و به کارگیری یک لنز پرایم که فاصله کانونی ثابت دارد، هم نگران کننده‌تر است و هم چالش برانگیز‌تر. اما سؤال اینجاست که اگر تصمیم به خرید یک لنز پرایم دارید، کدام فاصله کانونی برایتان مناسب‌تر است؟ اگر اغلب عکس‌هایتان حول و حوش فواصل نرمال است، یک لنز 50mm بخرید. اگر بیشتر با فواصل تله‌ عکاسی می‌کنید یک لنز 85mm نیاز دارید. اگر خیلی با واید عکس می‌گیرید، یک لنز پرایم 24mm یا 35mm بخرید.
تعداد عکس‌ها را در پنل متادیتا در لایتروم ببینید تا بلافاصله بفهمید که لنز پرایمی که می‌خواهید جایگزین لنز فعلی‌تان بشود، باید دقیقاً چه فاصله کانونی داشته باشد.

شگفت‌زده می‌شوید

گاهی اوقات نگاه کردن به آرشیو عکس‌هایتان، شما را شگفت‌زده می‌کند. مثلاً من وقتی آرشیو عکس‌هایم را نگاه می‌کردم، از تعداد زیاد عکس‌هایی که با گوشی تلفن همراهم گرفته بودم بسیار متعجب شدم. اگرچه چون اغلب اوقات همراهم هست، نباید چندان جای شگفتی باشد. اما از آنجا که من عکاس حرفه‌ای هستم و خیلی از دوربینم استفاده می‌کنم، توقع نداشتم این‌همه با دوربین موبایلم عکس گرفته باشم. شاید بد نباشد اگر اخبار تصویرگری دیجیتال با موبایل‌ها را هم پیگیری کنم و برای تعویض گوشی موبایلم هم برنامه‌ریزی کنم. آرشیو عکس‌هایم نشان می‌دهد در کنار شغل و حرفه عکاسی، وجود یک دوربین قدرتمند بر روی موبایلم، احتمالاً چقدر می‌تواند برایم لذت‌بخش باشد و شاید من را علاقه‌مند کند تا عکس‌هایی که با گوشی موبایلم می‌گیرم را هم ادیت کنم.

پریست لایتروم

چه زمان‌هایی کمتر به سراغ عکاسی می‌روید؟

ستون تاریخ‌ها هم می‌تواند بسیار جذاب باشد. خصوصاً اگر آرشیو عکس‌هایتان، متعلق به زمانی بیشتر از یکسال باشد، با مقایسه عکس‌هایی که در ماه‌های مختلف سال گرفته‌اید می‌فهمید که چه زمان‌هایی برای عکاسی بیشتر وقت گذاشته‌اید و چه زمان‌هایی بیشتر به ادیت و ویرایش عکس‌هایتان می‌پردازید. کدام فصل‌ها، برایتان فصل‌های شلوغ‌تری هستند. چه ماه‌هایی آزادتر هستید تا به علاقه‌مندی‌های خودتان بپردازید و کدام ماه‌ها، مجبورید بیشتر به درآمد عکاسی فکر کنید.

آماده شدن برای یک سفر عکاسی

وقتی می‌خواهم به یک تور یا سفر عکاسی بروم، معمولاً با کمبود جا مواجه هستم. یعنی نمی‌توانم همه تجهیزات خودم را بردارم و مجبورم فقط دوربین و لنز‌ها و تجهیزاتی که واقعاً ضروری هستند و مورد نیازم واقع می‌شوند را همراهم ببرم. در چنین مواقعی، وقتی می‌خواهم به جاهایی ناشناخته بروم که قبلاً به آنجا سفر نکرده‌ام، معمولاً شروع می‌کنم به تحقیق آنلاین و سعی می‌کنم با استفاده از وب‌سایت‌هایی مانند Google، Flickr و … ببینم افراد دیگری که قبلاً به آنجا رفته‌اند، معمولاً از چه تجهیزاتی بیشتر استفاده کرده‌اند. با این کار می‌توانم یک دید کلی از تجهیزاتی که مورد نیاز خودم هم هستند پیدا کنم. اما مشکل اینجاست که با این روش، من فقط با دید و نگاه آن‌ها تصمیم‌گیری می‌کنم. در واقع مانند این است که یکی از دوستانتان، به شما بگوید که در آنجا یک لنز اولترا واید نیاز خواهید داشت، چون خود او عکس‌های واید را خیلی دوست دارد. اما این کار سبب می‌شود تا سلیقه شخصی خودتان را فراموش کنید. ممکن است جایی که یک عکاس دیگر با لنز‌های اولترا واید کار می‌کند، سلیقه شما بیشتر روی لنز‌های نرمال باشد یا حتی بخواهید با تله‌واید عکاسی کنید.
در چنین مواقعی هم می‌توانید به متادیتاهای عکس‌های قبلی‌تان در پنل متادیتا در لایتروم مراجعه کنید. ببینید قبلاً در موقعیت‌های مشابه و نزدیک به آنجا، خودتان بیشتر از چه تجهیزاتی استفاده کرده‌اید. هیچ‌کس، سلیقه‌اش از خود شما به خودتان نزدیک‌تر نیست. اگر در کوهستان، از لنز‌های نرمال بیشتر استفاده کرده‌اید، قطعاً باز هم همان کار را می‌کنید. اگر می‌بینید که اغلب عکس‌هایتان در کنار دریا، یا خیلی تله‌فتو یا خیلی واید است، طبیعتاً لنز‌های پرایم نرمال جایی در کیف تجهیزاتتان ندارند. اگر مطمئن هستید که درصد بالایی از عکس‌هایی که در غروب گرفته‌اید بدون فلاش هستند، احتمالاً دیگر نیاز ندارید تا یک فلاش اکسترنال همراه ببرید. به طور کلی، آمار گرفتن از شرایط موقعیت‌های قبلی، بهترین راهنمای شما برای سفر‌های آینده‌تان است و پنل Metadata در لایتروم می‌تواند به خوبی این کار را برایتان انجام دهد.

پنل متادیتا در لایتروم را خیلی جدی‌تری از یک پنل سرچ به حساب آورید. اگر مدت زیادی است که با لایتروم کار می‌کنید، اما از این پنل خیلی استفاده نکرده‌اید، کمی وقت بگذارید و اجازه دهید تا این پنل جای خود را در روند کاری شما باز کند و عادت‌های کاریتان را تغییر دهد. اگر درباره پنل متادیتا در لایتروم سوال یا تجربه‌ای دارید، در بخش کامنت‌ها با ما در میان بگذارید.


شرکت ادوبی، یک سری آپدیت‌های جدید را برای برنامه‌های جدیدش ارائه داد که شامل به‌روزرسانی نسخه آنلاین برنامه لایتروم و همچنین نسخه کلاسیک یا آفلاین این برنامه می‌شود. به عنوان مثال نسخه Lightroom CC بالاخره توانست تا قابلیت به هم چسباندن فایل‌های HDR، پانوراما و HDRهای پانوراما را به دست آورد. این قابلیت‌ها پیشتر فقط در نسخه آفلاین در دسترس بود. اما از سوی دیگر برنامه Lightroom Classic CC هم اکنون می‌تواند برای عکاسی تترینگ، هماهنگی بهتری با دوربین‌های نی داشته باشد و یک سری دوربین‌ها و لنز‌های جدید هم به دیتابیس این برنامه اضافه شده که پروفایل‌های جدیدی را برای تصحیح اشکالات این لنز‌ها و باز کردن فایل‌های خام دوربین‌های جدید به آن اضافه می‌کند. لیست کامل این تغییرات را می‌توانید در

وب‌سایت ادوبی ببینید. اما در این میان یک قابلیت جدید هم به این برنامه اضافه شد، که احتمالاً برای ما عکاسانی که با فایل‌های خام کار می‌کنیم از اهمیت زیادی برخوردار است. این قابلیت Enhance Details نام دارد و شامل یک سری روش‌های یادگیری ماشینی و محاسباتی می‌شود که می‌تواند کیفیت عکس های خام را تا 30 درصد افزایش دهد. در این مقاله نگاهی دارم به قابلیت‌ها و امکانات این آپدیت جدید در نسخه 8.2 لایتروم کلاسیک CC.

این قابلیت جدید، صرفاً در

لایتروم اتفاق نیفتاده است. بلکه همان‌طور که پیشتر هم گفتم، موتور پردازشی برنامه لایتروم و ویرایشگر فایل خام ادوبی که مخصوص باز کردن فایل‌های خام در برنامه فتوشاپ است، کاملاً یکسان است و به همین دلیل هم معمولاً امکانات و قابلیت‌های این دو شبیه به هم هستند. به همین دلیل هم، در صورتی که ویرایشگر فایل خام خودتان را به آخرین نسخه آپدیت کنید، احتمالاً این قابلیت را در فتوشاپ هم خواهید دید. اما چرا این قابلیت این‌قدر برای ما مهم است؟ واقعیت این است که Enhance Details می‌تواند کیفیتی باورنکردنی از شارپنس و جزئیات بی‌نظیر را از فایل‌های خام بیرون بکشد که تابه‌حال ندیده‌ایم. به طوری که وقتی از آن استفاده می‌کردم، احساس می‌کردم کیفیت خروجی فایل‌های خام دوربین 24 مگاپیکسلی نی D610 خودم، تقریباً مانند یا بالاتر از خروجی فایل‌های کانن 30 مگاپیکسلی 5D Mark IV که به تازگی با آن عکاسی کرده‌ام است!
نکته جالب‌تر اینکه این قابلیت را نه فقط روی فایل‌های خام دوربین‌های مدرن، بلکه حتی روی فایل‌های خام دوربین‌های قدیمی‌تان هم می‌توانید استفاده کنید و تأثیر آن را ببینید. در واقع وقتی فایل‌های خام قبلی‌تان را با این آپدیت جدید باز می‌کنید، نه تنها شارپنس عکس‌هایتان بالاتر خواهد بود، بلکه در برخی موارد، جزئیاتی را در عکس‌هایتان می‌بینید که اصولاً قبلاً آن‌ها نبوده‌اند! بیایید با هم نگاهی به این قابلیت بیندازیم و ببینیم چه چیزی در انتظار ماست.

وقتی برنامه Lightroom Classic CC یا ACR فتوشاپ را باز می‌کنید، گزینه‌ای به نام Enhance Details به آن اضافه شده است. فراموش نکنید که این گزینه را صرفاً درباره عکس‌های خام می‌بینید و روی عکس های پردازش شده مانند پانوراما و HDR شده، یا فایل‌های JPEG و TIFF ظاهر نمی‌شود. فقط صرفاً روی فایل‌های خام دوربین‌ها مانند .NEF یا .CR2 و … این گزینه را می‌بینید. با زدن این گزینه، پنجره‌ای باز می‌شود که در آن می‌توانید تأثیر استفاده از Enhance Details را به صورت زنده یا Live مشاهده کنید.
با کلیک در داخل این پنجره، می‌توانید آنچه که تا امروز می‌توانستید از فایل‌های خام خودتان بدست آورید را با آنچه که قابلیت Enhance Details به شما ارائه می‌دهد مقایسه کنید.
نکته مهم: این قابلیت فقط روی ویندوز‌های 10 که آپدیت اکتبر 2018 به بعد را داشته باشند عمل می‌کند. برای همین هم من مجبور شدم، نسخه ویندوز کامپیوتر خودم را آپدیت کنم تا بتوانم از آن استفاده کنم. محدودیت‌ها و حداقل سیستم مورد نیاز برای قابلیت Enhance Details را در انتهای مقاله توضیح می‌دهم.

در تصویر مقایسه‌ای زیر، می‌توانید تأثیر این قابلیت را به صورت قبل و بعد” روی یک عکس ببینید. برای این کار، باید خط اسلایدر را به چپ و راست بکشید. پیشنهاد می‌کنم این کار را روی کامپیوتر انجام دهید تا بتوانید جزئیات تصویر را با دقت مشاهده کنید.

در ادامه، تصویر قبل و بعد از یک دوربین Fuji X-H1 را مشاهده می‌کنید که روی مقدار بزرگنمایی 3:1 قرار دارد. به همین علت هم جزئیات را خیلی بزرگ‌تر از چیزی که واقعاً هست می‌بینید. اما به آنچه که در حالت After اتفاق می‌افتد دقت کنید. جزییاتی که با این قابلیت، به دست می‌آید، فراتر از چیزی است که توقع دارید.
نکته اول اینکه در برخی از نقاط، رنگ‌هایی را می‌بینید که قبلاً وجود نداشته‌اند یا به درستی پردازش نشده‌اند. این‌ها سوژه‌هایی هستند که در پردازش قبلی، قابل تشخیص نبوده‌اند. به ستون آبی رنگ سمت چپ تصویر دقت کنید که چطور در عکس قبلی به گونه‌ای پردازش شده که انگار وجود نداشته است. یا به جزئیات سمت راست پایین کادر دقت کنید که در پردازش دوم، انگار تازه بوجود آمده‌اند. شاید این مقدار تفاوت خیلی جزئی به نظر برسد، اما باور کنید این همان مقدار تفاوت بین دو دوربین 24 و 30 مگاپیکسلی است که ممکن است چند میلیون تومان تفاوت قیمت با هم داشته باشند. خصوصاً اینکه وقتی بحث کیفیت و شارپنس و جزئیات به میان می‌آید، همین مقدار کم، تفاوت فاحشی را ایجاد می‌کنند.

وقتی روی دکمه Enhance کلیک می‌کنید، بسته به اندازه و رزولوشن عکسی که دارید، ممکن است بین چند ثانیه تا چند دقیقه طول بکشد تا پردازش جدید به پایان برسد. احتمالاً به دلیل سنگین بودن این پردازش هم بوده که ادوبی این قابلیت را به صورت پیش‌فرض روی همه عکس‌ها اعمال نمی‌کند و باید خودتان به صورت انتخاب، روی عکس‌هایی که به جزئیات خیلی بالا نیاز دارید، آن را انتخاب کنید.
اگر از لایتروم استفاده می‌کنید، بعد از تمام شدن پردازش، یک عکس جدید در کاتالوگ شما ایجاد می‌شود. نام این عکس جدید هم همان نام قبلی است که یک عبارت Enhances به انتهای آن اضافه شده است. لازم به ذکر است که این فایل جدید، فرمت خام DNG را دارد و می‌توانید دقیقاً مانند یک فایل خام عادی آن را ویرایش کنید، با این تفاوت که دیگر نمی‌توانید دوباره روی آن از قابلیت Enhance Details استفاده کنید. یعنی این پردازش، تنها یکبار روی فایل انجام می‌شود و مانند افزایش شارپنس نیست که به عنوان یک قابلیت نرم‌افزاری ثانویه بتوانید بارها آن را روی یک فایل اعمال کنید.

استفاده از این قابلیت، به صورت فله‌ای (Batch) روی تعداد زیادی از عکس‌ها هم ممکن است. روش کار هم دقیا مانند ویرایش‌های فله‌ای دیگر است که باید همه عکس ها را با هم انتخاب کرده و باز هم از همان منو استفاده کنیم. با این تفاوت که دیگر پنجره پیش نمایشی دیده نمی‌شود و در حین عملیات، احتمالا هیچ کاری نمی‌توانید با کامپیوترتان بکنید و باید صبر کنید تا این پردازش تمام شود.
از آنجا که کیفیت و جزئیات این فایل بسیار بالاتر می‌رود، نباید انتظار داشته باشید که حجم آن ثابت باقی بماند. به عنوان مثال، فایلی که در اینجا تست شده است، دارای حجم 25.3 مگاپیکسل (Lossless Compressed RAW) بود، اما فایل DNG نهایی پس از تبدیل، حجمی حدود 120 مگابایت پیدا کرد. تقریباً بیشتر از 4 برابر حجم اولیه. این حجم نشان می‌دهد که این فایل، چیزی فراتر از یک نسخه ثانویه از فایل RAW ما بوده است. به عنوان مثال، من نتوانستم در دفعات اول، این قابلیت را روی فایل خام دوربین Nikon Z7 که از روی وب‌سایت DPreview دریافت کرده بودم اعمال کنم و برنامه لایتروم من چند بار در حین این کار هنگ کرد و بسته شد. نهایتاً این کار انجام شد و در زیر می‌توانید تأثیر این قابلیت را روی فایل خام Nikon Z7 ببینید.

چیزی که در اینجا برایم جالب بود، این است که تأثیر قابلیت Enhance Details روی فایل خام Nikon Z7 چندان محسوس نیست. فایل قبلی که آن را بررسی کردیم، از یک دوربین فوجی بود. اما این مقایسه که بین فایل خام نی با حجم 61 مگابایت و نسخه DNG تبدیل شده این فایل با حجم 206 مگابایت انجام شده است، تغییرات بسیار جزئی را نمایش می‌دهد. تغییرات این تبدیل، نهایتاً کمی افزایش جزئیات در لبه‌های ساختمان و کمی هم روی سیم‌های برق را نشان می‌دهد.
نکته‌ای که از این مقایسه برداشت کردم این است که کیفیت خروجی ترکیب دوربین Nikon Z7 همراه با لنز Nikon Z 24-70mm f/4 S آن‌قدر قوی و دقیق است که لایتروم نمی‌تواند با هوش مصنوعی خودش، جزئیات بیشتری را به آن اضافه کند. حدس می‌زنم این قابلیت، بیشتر روی اشکالاتی که از سوژه‌های فو نشده ایجاد می‌شود کار می‌کند یا شاید هم پراکندگی‌هایی که بر اثر جدایش نور در دیافراگم‌های بسته پیش می‌آید را تشخیص می‌دهد. به‌هرحال، نتیجه کار، کاملاً بسته به ترکیب دوربین و لنزتان دارد. به طور کلی، استفاده از این قابلیت، در هر حال موجب افزایش کیفیت می‌شود.

طبیعتاً ادوبی برای این قابلیت، هنوز در اول راه است و قطعاً، به روزرسانی‌های بعدی، پیشرفت‌های بیشتری را برای آن رقم می‌زند. در وب‌سایت ادوبی، دقیقا ذکر شده که این قابلیت تنها برای حسگر‌هایی که از نوع چیدمان موزاییکی Bayer یا  X-Transهستند می‌توانند از آن استفاده کنند. در حال حاضر بدون شک پیشنهاد می‌کنم همه کسانی که از دوربین‌های فوجی سری X استفاده می‌کنند، یکبار این قابلیت را چک کنند. همچنین کسانی که از دوربین‌های DSLR کانن یا نی استفاده می‌کنند هم احتمالاً نتیجه خوبی دریافت می‌کنند.

فرمت‌هایی که دستکم تا این تاریخ قابل پشتیبانی نیستند به این شرح می‌باشند:

  • فایل‌های غیر خام مانند JPEG، TIFF یا HEIC
  • فایل‌های DNG غیر مستقیم، مانند فایل‌هایی که از پردازش تعدادی فایل DNG یا خام دیگر برای ساخت HDR و غیره در برنامه‌های لایتروم یا ویرایشگر فایل خام ادوبی درست شده‌اند.
  • فایل‌های Smart Preview در لایتروم
  • فایل‌های خام سیاه و سفید (مانند آنچه که در دوربین‌های Leica M Monochrom ثبت می‌شوند)
  • دوربین‌هایی که حسگر چهار رنگ دارند
  • حسگر‌های سیگما Foveon
  • فایل‌های حسگر‌های فوجی SR، EXR یا موزایکی‌های 2×4
  • فایل‌های خام S-Raw یا M-RAW دوربین‌های کانن
  • فایل‌های خام Small Raw دوربین‌های نی
  • فایل‌های Pixel Shift Resolution (PSR)دوربین‌های پنتاکس
  • فایل‌های ARQ دوربین‌های سونی

اگر شما هم تجربه خاصی با این قابلیت مهم دارید یا نکته مهمی را از قلم افتاده می‌بینید، می‌توانید با استفاده کادر نظرات، آن را با ما در میان بگذارید.


دوربین کانن RP جدیدترین دوربین بدون آینه فول فریم شرکت کانن و دومین مدل از میرورلس‌های این شرکت معرفی شد. بدون شک خبر‌ها و مشخصات مربوط به این دوربین را در سرتاسر وب دیده‌اید. دوربینی که ارزان‌ترین دوربین بدون آینه فول‌فریم است و گفته می‌شود برای جذب کاربران رده پایین که تازه می‌خواهند وارد دنیای فول فریم‌ها بشوند ارائه شده است. اما در این میان، مطلبی که وب‌سایت DPreview از تجربه کاربری نسخه پیش نمایش این دوربین منتشر کرده است موضوع جالبی دارد. موضوع این مقاله درباره تجربه واقعی یک عکاس حرفه‌ای است که مطالبی بیشتر از مشخصات و قابلیت‌های این دوربین را در برمی‌گیرد. با هم ترجمه این مطلب را می‌خوانیم.

من این فرصت را داشتم که پیش از معرفی عمومی دوربین کانن RP زمانی را برای کار با آن داشته باشم و باورم این است که این دوربین، فراتر از آنچه که در مشخصات عمومی آن منتشر شده است ظاهر می‌شود. چون اگر قرار باشد فقط مشخصات این دوربین را بخوانید و آن را با دوربین‌های دیگر هم رده‌اش مقایسه کنید، احتمالاً خیلی آن را جدی نمی‌گیرید. یا دستکم ممکن است اینطور تصور کنید که نسبت به دوربین بالاتر از خودش یعنی Canon R، دوربین ضعیف و کم کاربردی است. در مقالات مختلف خواندیم که کانن در این دوربین، از همان حسگری استفاده کرده که پیشتر در دوربین DSLR ارزان قیمت Canon 6D Mark II خودش هم استفاده کرده بود. محدوده دینامیکی (Dynamic Range) محدود این حسگر و حداکثر قدرت فیلم‌برداری 4K با بخش کوچکی از کادر حسگر، حتی قابلیت Dual Pixel AF را که امکانی فوق‌العاده و قدرتمند است را نیز تحت تأثیر قرار داده و احتمالاً آن را یک رده پایین‌تر از سطح حرفه‌ای قرار می‌دهد. از آنجا که کانن در این دوربین از پردازشگر قدیمی خودش استفاده کرده، احتمالاً ما را مجبور می‌کند که این دوربین را چندان جدی نگیریم.

اما واقعیت چیز دیگریست. قبل از اینکه تجربه کاربری خودم از این دوربین را تعریف کنم، نگاهی می‌کنیم که مشخصات و قابلیت‌های مهم این دوربین:

قابلیت‌های مهم دوربین کانن RP:

  • حسگر 2 مگاپیکسل با تکنولوژی Dual Pixel CMOS
  • فیلم‌برداری 4K با سرعت 24 فریم بر ثانیه (از برش APS-C حسگر)
  • عکاسی با سرعت 4 فریم بر ثانیه هنگام استفاده از فو خودکار (5 فریم بدون فو خودکار)
  • تشخیص عنبیه چشم هنگام فو خودکار در حالت فو پیوسته یا Servo AF
  • امکان استفاده از فو خودکار در نورسنجی -5EV
  • پردازشگر Digic 8
  • منظره‌یاب الکترونیکی با رزولوشن 36 میلیون نقطه
  • نمایشگر کاملاً باز شو با رزولوشن 04 میلیون نقطه
  • دارای دو دکمه چرخان تنظیمات

این مشخصات، قطعاً چیزی نیست که بخواهد روی کاغذ، ما را شگفت‌زده کند و اینطور تصور می‌شود که کانن صرفاً به دنبال ارائه یک محصول ارزان قیمت و کار راه‌انداز بوده تا کاربران تازه‌وارد دنیای بدون آینه‌ها را توانایی خرید دوربین‌های گران‌قیمت‌تر را ندارند، به سمت خودش بکشد. اما قصد دارم توضیح دهم، چرا این امکانات، بیشتر از چیزی که نشان می‌دهند کاربرد دارند. به عنوان مثال، اگرچه حسگر این دوربین همان چیزیست که در کانن 6D Mark II هم استفاده شده، اما عملکرد قابلیت Dual Pixel AF در یک دوربین بدون آینه، بسیار بهتر از DSLR کانن است. زیرا این دوربین می‌تواند با فرمت 4K هم فیلم‌برداری کند. درباره کانن RD سه چیز خیلی مهم هست که واقعاً من را به خودش جلب کرد: اول اینکه خیلی از چیز‌های خوبی که در Canon R بود را در این دوربین را می‌بینیم، اما چیز‌هایی که دوست نداشتیم، در این دوربین حذف شده است. دوم اینکه رابط کاربری این دوربین از سری دوربین‌های Rebel (سری دوربین‌های سه رقمی کانن) گرفته شده که برای تازه‌کارها عالی است و نهایتاً اینکه قیمت این دوربین، واقعاً مناسب است.

تاریخ تکرار می‌شود

حدود 15 سال پیش بود که کانن، اولین دوربین سری Rebel را معرفی کرد. این دوربین که در برخی از نقاط جهان با نام EOS 300D معرفی شد، در زمان خود یک انقلاب محسوب می‌شد. در آن زمان دوربین‌های DSLR خیلی گران بودند و این اولین دوربین DSLR (با امکان تعویض لنز) بود که قیمتی زیر 1000 دلار داشت. همان زمان کانن پیش‌بینی کرد که در تغییر غیر قابل برگشت دوربین‌های SLR به دنیای دیجیتال، این دوربین را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ عکاسی به شمار آورد.
اگرچه از آن زمان، دو تغییر مهم اتفاق افتاد: اول، تغییر کامل دنیای عکاسی از آنالوگ به دیجیتال که طبیعتاً بخشی از پیش‌بینی کانن درباره آینده عکاسی بود و دوم، اتفاق عجیب و غیرقابل پیش‌بینی تغییر دوربین‌های جداگانه، به قابلیتی جانبی در کنار تجهیزاتی به نام گوشی‌های هوشمند. اگرچه سازندگان دوربین‌های عکاسی، همواره از این تغییر دوم ناراحت هستند و آن را به عنوان یک محدودیت برای تولیداتشان تلقی می‌کنند، اما هیچ کدام درباره رشد تولید 400 تا 500 درصدی که در این سال‌ها داشته‌اند، حرفی به میان نمی‌آورند. به‌هرحال نباید این نکته را نادیده بگیریم که دوربین‌های DSLR بازار بزرگی از همان کاربران تلفن‌های هوشمند را به خود جلب کرده‌اند و اکنون بازار دیگری پیش روی آن‌ها گشوده شده است که طی این سال‌ها، کمتر مورد توجه کاربران عادی قرار می‌گرفت: دوربین‌های فول‌فریم.

اگر تأثیر تورم را در طی این سال‌ها در نظر بگیریم، دوربین کانن RP دقیقاً همان اتفاق دوربین Rebel در سال‌های دور است که در دنیای امروز شاهد آن هستیم.

کانن باز هم همان حقه را به کار برده است. این دوربین با قیمت 1300 دلاری‌اش، حداقل 400 دلار ارزان‌تر از هر دوربین فول فریم دیگری است که تا بحال وارد بازار شده است. البته باید هزینه لنز را هم در نظر بگیریم. دوربین Rebel با یک لنز 100 دلاری وارد بازار شد، اما در حال حاضر ارزان‌ترین گزینه برای کانن RP یک لنز EF-mount 24-105mm F3.5-5.6  همراه با مبدل است که 700 دلار تمام می‌شود یا اینکه باید لنز RF-mount 24-105mm F4L IS را با 1100 دلار خریداری کنیم. البته کانن آمریکا، در یک حرکت نامعمول، قیمت کیت برای این دوربین را با تخفیف قابل توجهی اعلام کرده است، اما همچنان دوربین‌های فول‌فریم با این شرایط، دوربین‌های گران‌قیمتی محسوب می‌شوند.

کاربرد و عملکرد کانن RP

علیرغم شباهت زیادی که در عکس‌های این دوربین، بین کانن RP و کانن R می‌بینیم، وقتی این دوربین را در دست می‌گیرید، متوجه می‌شوید که چقدر کوچک‌تر و سبک‌تر از مدل قبلی خودش است. ظاهراً دلیل این سبکی زیاد، استفاده از آلیاژ منیزیم با پوشش پلی‌استر بافت‌دار و زبر است. این بدنه بیشتر من را به یاد دوربین‌های Rebel رده بالا کانن Canon 77D می‌اندازد تا بدنه قدرتمند Canon R. اما چیزی که این بدنه را نسبت به مدل‌های ارزان قیمت، متفاوت می‌کند، وجود دو دکمه چرخان روی این دوربین است. یعنی یک دکمه چرخان، در بالای دوربین و دقیقاً پشت دکمه شاتر قرار دارد و یک دکمه چرخان دیگر هم روی شانه عقبی دوربین است که بیشتر از اینکه شبیه به دوربین‌های کانن باشد، شبیه به دوربین‌های بدون آینه دیگر مانند Fuji یا سونی است. نباید فراموش کنیم که لنز‌های سری RF دارای یک دکمه چرخان قابل برنامه‌ریزی هم هستند که در صورت استفاده از آن‌ها، عملاً هر سه پارامتر نوردهی یعنی سرعت شاتر، دیافراگم و حساسیت را می‌توانید به صورت هم‌زمان با دکمه‌های مکانیکی کنترل کنید.

اما این کوچک بودن بدنه، نه تنها هنگام استفاده از لنزهای سنگین، تعادل آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه حتی در هنگام کار با لنز‌های کوچک هم برای کسانی که دست‌های بزرگی دارند، مشکل‌ساز است. به همین دلیل هم کانن، در یک حرکت نامعمول، یک قطعه مخصوص همراه این دوربین ارائه کرده که تقریباً عملکردی شبیه به گریپ جانبی دوربین‌ها دارد، اما در واقع جایی برای باطری اضافی ندارد. بلکه یک قطعه فی است که فقط کمی جای دستگیره دوربین را بزرگ‌تر می‌کند. خوشبختانه طراحی این قطعه به گونه‌ای است که وقتی آن را روی دوربین می‌بندید، هیچ مشکلی برای دسترسی به باطری و کارت SD وجود ندارد و به راحتی می‌توانید آن‌ها را از زیر دوربین بیرون بیاورید.
صحبت باطری شد، این دوربین از همان باطری مشهور LP-E17 استفاده می‌کند که تقریباً در همه دوربین‌های سه رقمی کانن هم دیده‌ایم. این باطری، باطری چندان قدرتمندی نیست و به گفته کانن، در صورت استفاده از منظره‌یاب دوربین، کمی بیشتر از 200 شات می‌توانید با آن بزنید. این تعداد شات برای یک کاربر عمومی ممکن است چندان زیاد نباشد، اما قطعاً برای یک کاربر حرفه‌ای که قرار است از این دوربین فول‌فریم (حتی گاهی با WiFi) استفاده کند، بسیار محدود است. خوشبختانه، این دوربین هم مانند اغلب دوربین‌های جدید، از طریق پورت USB می‌تواند باطری خودش را شارژ کند. بنابراین اگر یک پاور بانک برای گوشی موبایلتان همراه داشته باشید، می‌توانید این کمبود باطری را جبران کنید و نیازی به باطری جداگانه ندارید.
پورت USB این دوربین از نوع Type C است، اما بسیار عجیب است که کانن از تکنولوژی کم سرعت USB 2.0 روی این پورت استفاده کرده است که سرعت پایین‌تری از استاندارد معمول USB 3.0 که در دوربین‌های مدرن می‌بینیم دارد. اما از نظر پورت‌های ارتباطی، شاهد mini HDMI، و ورودی و خروجی 3.5mm جداگانه برای  میکروفون و هدفون هستیم که برای فیلم‌برداری حرفه‌ای کاربرد زیادی دارد.

منظره‌یاب و نمایشگر

برای کسانی که این دوربین را با مدل قبلی خودش مقایسه می‌کنند، کاهش رزولوشن منظره‌یاب کانن RP نسبت به منظره‌یاب فوق حرفه‌ای 3.69M کانن R  یک ضعف محسوب می‌شود. اما نباید فراموش کنیم که رزولوشن 2.36M منظره‌یاب OLED در این دوربین، همان چیزیست که روی دوربین فول فریم Sony A7 III هم دیده‌ایم. در این دوربین هم همانند برادر بزرگ‌ترش یعنی کانن R، می‌توانیم از LCD لمسی دوربین به عنوان یک تاچ‌پد برای جابجا کردن نقطه فو استفاده کنیم. یعنی حتی وقتی دوربین را جلوی چشم می‌گیریم و از منظره‌یاب دوربین، کادر را دنبال می‌کنیم، با کشیدن انگشت روی نمایشگر خاموش دوربین، می‌توانیم نقطه فو را به سرعت جابجا کنیم. این منظره‌یاب برخلاف تمامی دوربین‌های مشابه خودش، به طور کامل باز می‌شود و به صورت 180 درجه به بیرون می‌چرخد. این قابلیت، خصوصاً برای عکاسی و فیلم‌برداری روی سه پایه و همچنین برای استفاده در زوایای خیلی پایین و نزدیک به سطح زمین عالی است و عملکرد این دوربین فول‌فریم سبک وزن را روی گیمبال‌هایی که می‌توانید به صورت آویزان عمل کنند (مانند Benro Red Dog) برای فیلم‌برداری فوق‌العاده می‌کند.

اما جدای از قابلیت Dual Focus AF که یک تکنولوژی اختصاصی کانن برای فو سریع در حالت فیلم‌برداری یا عکاسی Live View است، قابلیت تشخیص عنبیه چشم است که برای عکاسان پرتره فوق‌العاده است. من این قابلیت را در یک بخش جداگانه توضیح می‌دهم.

قابلیت و کارآیی Eye AF در دوربین کانن RP

یکی از امکانات پیشرفته دوربین Canon RP که حدس می‌زنم برای خوانندگان این مقاله قابل توجه است، امکان تشخیص و فو روی عنبیه چشم در این دوربین است که برای بیشترین کاربرد را برای عکاسی پرتره دارد. استفاده از این حالت، عملاً نیاز شما را به تغییر انواع حالت‌های فو و تعقیب سوژه بی‌نیاز می‌کند. ما این قابلیت را در دوربین‌های جدید سونی دیده‌ایم و عملکرد شگفت‌انگیز آن به گونه‌ای است که اگر مدتی با دوربینی که این قابلیت را دارد، بدون فکر کردن درباره فو، عکاسی کنید، بعید است که بتوانید دوباره به دوربینی بدون این قابلیت بازگردید.
تجربه شخصی من با این قابلیت در دوربین کانن RP این است که اگرچه سرعت و دقت آن به پای دوربین‌های فوق‌العاده جدید سونی نمی‌رسد، اما برای من که پیش از این در دوربین‌های DSLR کانن چنین تجربه‌ای را نداشته‌ام، به همان اندازه عالی است. در حالت‌هایی که سوژه، دور از من قرار داشت و گاهی اوقات دوربین، عنبیه چشم را گم می‌کرد و بلافاصله روی حالت تشخیص چهره قرار می‌گرفت و صورت را فو می‌کرد. اما به محض پیدا کردن دوباره عنبیه، دوباره فو نقطه‌ای را روی چشم قرار می‌داد. این اتفاق، بیشتر زمانی پیش می‌آمد که سوژه در حالت حرکت یا چرخش بود.خوشبختانه این قابلیت را می‌توان هم در حالت فو پیوسته و در حرکت و هم در حالت فو نقطه‌ای و ثابت استفاده کرد و به همین دلیل هم برای فو سریع روی چشم سوژه، نیازی به نگه داشتن دکمه فو خودکار نیست. ضمنا به راحتی می‌توان با دکمه‌های چهار جهته پشت دوربین، بین چشم چپ و راست، جابجا شد. به طور کلی، من این قابلیت را بسیار با ارزش دیدم، خصوصاً برای دوربینی که قرار است رابط کاربری ساده و استفاده سریع و آسان داشته باشد.

محدوده کوچک Dynamic Range و JPEG های دیدنی

محدوده کوچک Dynamic Range حسگر دوربین کانن RP برای کسانی که عادت دارند فایل‌های خام دوربینشان را مانند مواد خام در دست بگیرند و در ویرایشگر‌های فایل خام آن‌ها را از نو بسازند، مایوس کننده خواهد بود. بدون شک، این محدوده کم باعث می‌شود تا در نقاط تاریک عکس که روشن‌تر شده‌اند نویز‌هایی را ببینید که احتمالاً نیاز دارید تا نویز آن‌ها را در

برنامه لایتروم یا فتوشاپ حذف کنید. این دوربین هم مانند کانن 6D Mark II در زمینه فایل‌های خام و محدوده پوشش دهی نور‌ها، ضعیف عمل می‌کند. اما اگر به پردازشگر کانن اطمینان دارید و عادت دارید تا با فایل‌های JPEG کار کنید، کیفیت خروجی فایل‌های JPEG این دوربین فوق‌العاده است. رنگ‌های طبیعی، جزئیات خوب و پردازش دقیق نور‌های پرکنتراست در کنار عمق میدان عالی یک دوربین فول‌فریم، همه آن چیزی است که خیلی از ما از یک دوربین حرفه‌ای در این سطح می‌خواهیم.

ویدئو

ویدئو یکی از آن بخش‌هایی است که اصلاً انتظار ندارم کانن RP در آن بدرخشد. اما برخلاف Canon 6D Mark II، همان حسگر در این دوربین، می‌تواند ویدئو‌های 4K ضبط کند. البته این دوربین نمی‌تواند از تمام سطح حسگر فول فریم خودش برای ضبط ویدئو استفاده کند و تنها بخشی کوچکی از میانه حسگر (اندازه یک حسگر DSLR غیر فول فریم  یا APS-C) از آن می‌تواند برای ضبط ویدئوی 4K استفاده شود. این مسئله دو اشکال مهم را پیش می‌آورد. اول اینکه ویدئو‌ها، نسبت به یک ویدئوی 4K که از همه حسگر استفاده شده است، نویز بیشتری دارد و دوم اینکه تصاویر زوم می‌شوند. بنابراین برای اینکه ویدئو‌های واید بگیرید، باید از لنز‌های خیلی واید استفاده کنید که برای این دوربین هنوز خیلی در دسترس نیست.

اما فیلم‌برداری با رزولوشن Full HD می‌تواند با سرعت 60 فریم بر ثانیه انجام شود. فیلم‌برداری با این رزولوشن، سرعت فیلم‌برداری سینمایی 24 فریم بر ثانیه را ندارد، اما قابلیت تشخیص عنبیه چشم برای فو خودکار، در حالت فیلم‌برداری هم فعال است و می‌توانید برای ضبط ویدئو کلیپ‌ از آن بهره ببرید. می‌دانیم که این دوربین، برخلاف دوربین‌های بدون آینه نی و سونی، دارای لرزشگیر نیست و همواره وابسته به لرزشگیر لنز است. اما در هنگام فیلم‌برداری، یک قابلیت لرزشگیر نرم‌افزاری هم در دسترس است که هنگام فیلم‌برداری می‌توانید برای ضبط ویدئو‌هایی نرم و بدون لرزش از آن استفاده کنید. همان‌طور که گفتم، این دوربین دارای پورت‌های صدای 3.5 میلی‌متری برای میکروفون و هدفون است و با امکانات خوبی که دارد، می‌تواند برای فیلم‌برداری‌های عمومی با کیفیت Full HD بسیار پرکاربرد باشد. خصوصاً اینکه چون دوربین بسیار سبک و کوچکی است، به راحتی می‌توانید با یک لنز پرایم کوچک، آن را روی یک لرزشگیر دستی قرار دهید و به راحتی آن را روی یک دست حمل کنید.

آیا امکانات کانن RP کافی است؟

بدون شک، این قیمت کاملاً بدون رقیب است. اما از سوی دیگر سونی عادت دارد قیمت دوربین‌های قدیمی خودش را کاهش می‌دهد و به همین دلیل هم الان شما می‌توانید یک سونی a7 II را با قیمتی حدود 1000 دلار بخرید یا یک سونی a7 اکنون با لنز کیت خودش، قیمتی در همین حدود دارد. اما کانن، هنوز هم روی تعداد زیاد کاربرانش حساب باز کرده است. به‌هرحال هزینه کردن برای یک دوربین جدید و تعدادی لنز که قیمتی حدود 2000 دلار دارند، ریسک بزرگی است و کانن اینطور فکر می‌کند که کاربران قدیمی‌ترش می‌توانند با به کار گیری لنز‌های سری EF ریسک کمتری را متحمل شوند و یک دوربین فول‌فریم بدون آینه بخرند تا اینکه بخواهند از دنیای کانن به سونی تغییر کنند.
امکانات کانن RP ، برای یک دوربین در این سطح قیمت عالی است. خصوصاً وقتی می‌دانیم می‌توان با یک مبدل اختصاصی، همه لنز‌ها و فلاش‌های کانن را روی این دوربین نیز به کار بست.


نزدیک به 80 سال از عمر یک عکس می‌گذرد. عکسی که در آن، یک مرد، در میان دریایی از نازی های آلمانی ایستاد و در مقابل رهبر آلمان‌ها یعنی هیتلر، ادای احترام نکرد. در سال 1936، وقتی یک کشتی که تازه ساخته شده بود در بندر هامبورگ آلمان به آب انداخته شد، رهبر آلمان‌ها یعنی هیتلر، در آن مراسم شرکت کرد و تصویری در آنجا ثبت شد که نشان می‌دهد یک نفر از میان ده‌ها هزار آلمانی، با دست‌هایی که بر روی سینه خود گره زده است، ایستاده و با عصبانیت و بدون احترام، در مقابل این رهبر خودنمایی می‌کند. این تصویر سال‌ها بعد به عنوان نماد مقاومت در برابر نازی‌ها شناخته شد و مردی که در آن تصویر مشخص بود، August Landmesser نام دارد. در این پادکست، داستان August را می‌شنویم. آنچه که بود و آنچه که شد.
روایتی منحصر بفرد از امیر یاری درباره یکی از ماندگارترین عکس‌های تاریخ

august

irma

ingrid

اطلاعات بیشتر درباره قوانین نورنبرگ و

Irma Eckler و

August Landmesser

کتاب

خانواده‌ای که با Rassenschande از هم پاشید در وب‌سایت آمازون

منبع:

پادکست دیج ایمیج


فلاش را به صورت دستی بزنیم یا از TTL استفاده کنیم؟ این یکی از تکراری‌ترین سوال‌هایی است که وقتی درباره نورپردازی مصنوعی یا در واقع نوردهی با فلاش صحبت می‌شود، پی‌درپی پرسیده می‌شود. کدامیک را باید انتخاب کرد؟ حرفه‌ای‌ها از کدام روش استفاده می‌کنند؟ کافیست سری به کلاس‌های عکاسی بزنید یا پای صحبت عکاسان حرفه‌ای بنشینید تا ببینید که چقدر اختلاف نظر بین افراد حرفه‌ای است. یک نفر درباره شرایط عکاسی توضیح می‌دهد و می‌گوید که

عکاسی عروسی باید با فلاش TTL انجام شود و عکاسی مدلینگ با فلاش Manual. یک نفر می‌گوید وقتی با فلاش TTL کار می‌کنیم، از آنجا که نورسنجی فلاش دست ما نیست، باید حتماً با دوربین‌های نی استفاده شود. چون تعداد حسگر‌های نورسنجی در نی‌ها بیشتر از کانن‌ها است. برخی می‌گویند که فلاش‌های TTL اصولاً برای حالت‌های خودکار است و وقتی دوربین روی حالت Manual است، باید فلاش هم Manual باشد. جالب اینجاست که همه آن‌ها هم عکاسان خوبی هستند و اتفاقاً بسیار هم در زمینه نوردهی با فلاش مهارت دارند. اما چرا این‌قدر نظرات مختلف درباره مقایسه TTL با Manual یا دستی می‌بینیم؟ شاید بخشی از این تفاوت سلیقه، به روش‌های گوناگون دستیابی به یک نورپردازی صحیح بازگردد. بخشی از این تفاوت، نه به کیفیت نور خروجی و نورپردازی، بلکه به سرعت عمل و نحوه کاربرد فلاش‌ها بازمی‌گردد. در این مقاله می‌خواهیم این دو روش را با هم مقایسه کرده و مزیت‌ها و معایب هر کدام را بررسی کنیم تا ببینیم کدامیک از آن‌ها برای روش و سلیقه کاری ما مناسب‌تر است.

مهم‌ترین تفاوت این دو روش، به نحوه محاسبه نور خروجی و پایداری آن‌ها روی این مقدار بازمی‌گردد. وقتی از فلاش دستی استفاده می‌کنیم مقدار نوری که فلاش می‌تابد، در هر عکسی که می‌گیریم و با هر مقدار نوری که می‌تابیم، همچنان ثابت است. مثلاً اگر به فلاش می‌گوییم که با 25 درصد از قدرت کامل خودش بتابد، این تابش در تمامی عکس‌ها یکسان است و فقط این ما هستیم که با باز و بسته کردن دهانه دیافراگم یا تغییر مقدار حساسیت دوربین، نور آن را کنترل می‌کنیم. اما وقتی فلاش را روی TTL قرار می‌دهیم، هر بار که نور می‌تابد، ممکن است با تابش قبلی متفاوت باشد. در واقع فلاش TTL هر بار، قبل از تابش نور اصلی و پیش از زمانی که دهانه شاتر باز شود، یک نور خیلی سریع و ضعیف می‌تابد تا مقدار صحیح را تشخیص دهد. این تابش سریع، آن را با فلاش‌های عادی متفاوت می‌کند و معمولاً نمی‌توانید فلاش‌های TTL را با فلاش‌های عادی که بدون TTL هستند هماهنگ کنید. به همین دلیل هم وقتی فلاش‌های اکسترنال را با فلاش‌های آتلیه‌ای هماهنگ می‌کنیم، احساس می‌کنیم که فلاش‌های آتلیه‌ای اصلاً کار نکرده‌اند. در واقع این مشکل به این خاطر است که فلاش‌های آتلیه‌ای با همان تابش نور اول، فلاش زده‌اند و دیگر هنگام فلاش اصلی، نوری تابیده نمی‌شود.

فلاش TTL در برابر فلاش دستی. کدام بهتر است؟

اما کدامیک از این دو روز بهتر است؟ هر کدام از آن‌ها مزیت‌ها و معایب خودشان را دارند. مهم این است که در چه موقعیت و شرایطی عکس می‌گیرید. بهترین روش این است که هر دوی آن‌ها را به خوبی یاد بگیرید و در هر دو، تجربه پیدا کنید و نهایتاً اینکه هر زمان، روش مورد نیاز همان زمان را انتخاب کنیم.

فلاش به روش Manual یا دستی

روش دستی را روش تنظیم کن، فراموش کن” هم می‌نامند. این روش برای وقت‌هایی خیلی خوب است که دقیقاً می‌دانید چه مقدار نور لازم دارید و مقدار نورتان هم چندان تغییری نمی کند. مثلاً این روش، به عنوان روش استاندارد و مورد استفاده در استودیو‌ها و آتلیه‌های عکاسی شناخته می‌شود. در این شرایط، سوژه ما ثابت است، نور محیط ثابت است، تنظیمات دوربین هم ثابت است و طبیعتاً شدت تابش نور هم می‌تواند ثابت باشد. دلیلی ندارد برای هر بار ثبت عکس، نوردهی جدیدی انجام دهیم یا از دوربین بخواهیم مقدار تابش جدید را برایمان حدس بزند. می‌توانید بارها و بارها، با یک تنظیمات ثابت، عکس بگیریم. کافیست تنظیمات دوربین را ثابت نگه داریم و هر چقدر می‌خواهیم عکس بگیریم (در واقع تا زمانی که دیافراگم دوربین را کم و زیاد نکنیم).
اما اشکال استفاده از فلاش دستی این است که هر بار باید حدس بزنید که مقدار نور باید چقدر باشد. معمولاً زمانی که سرعت عمل بالا نیاز دارید، حتی عکاسان حرفه‌ای هم ممکن است کمی با این موضوع درگیر شوند و چند باز شاتر بزنند تا بفهمند که این مقدار نور برای این زاویه و کار مناسب است یا نه. من گفتم معمولاً، چون طبیعتاً اگر بارها و بارها تمرین کرده باشید و شرایط مختلف نور و قدرت فلاش و مقدار نوردهی با یک تنظیمات خاص، دستتان آمده باشد، احتمالاً تعداد شات‌های آزمایشی، برایتان خیلی کمتر خواهد شد. اما در هر حال پروسه یادگیری و تخمین زدن مقدار تابش نور فلاش و نوردهی عکس، روند یادگیری نسبتاً طولانی‌ای دارد و به راحتی ممکن نیست.

فلاش TTL در برابر فلاش دستی. کدام بهتر است؟

نکته دوم اینکه حتی زمان‌هایی که مقدار نوردهی فلاش را درست حدس می‌زنید، سرعت تغییرات افت نور بر اساس فاصله هم فاکتور دیگری است که می‌تواند محاسبات شما را به هم بریزد. می‌دانیم که شدت افت نور بر اساس فاصله، یک رابطه خطی نیست و فرمول پیچیده‌تری دارد. در واقع درباره افت نور قانونی به نام مربع مع داریم که توضیح ساده آن این است که شدت افت نور، بسیار سریع‌تر از تغییر فاصله منبع نور با سوژه است. مثلاً وقتی فاصله سوژه با فلاش 1 متر است و فلاش با قدرت 100 می‌تابد، اگر فاصله دو متر بشود، قدرت فلاش برای همان تابش قبلی، دو برابر یا 200 نمی‌شود و باید مثلاً با قدرت 400 بتابد. این پیچیدگی محاسبه افت نور، باعث می‌شود تا وقتی سوژه شما در حال حرکت است، تنظیم نور فلاش دستی بسیار سخت شود. فرض کنید می‌خواهید از یک عروس و داماد که در حال ورود به سال عروسی هستند و شما می‌خواهید پشت سر هم از آن‌ها عکس بگیرید. حالا اگر بخواهید فلاش دستی استفاده کنید، باید به طور مداوم قانون مربع مع را محاسبه کرده و پشت سر هم شدت نور را تغییر دهید. این موضوع وقتی بغرنج‌تر می‌شود که فلاش در ورودی سالن قرار دارد و شما با یک لنز 70-200mm از فاصله‌ای دورتر در حال عکاسی هستید. طبیعتاً نمی‌خواهید برای هر بار فلاش زدن، به سمت فلاش بدوید و آن را تغییر دهید یا از فاصله دور به دستیارتان توضیح دهید که نتیجه محاسبات ذهنی‌تان چقدر بوده است؟! و صد البته نمی خواهید هر بار با زدن فلاش و تغییر مکان سوژه‌ها هم، دیافراگم دوربین را تغییر دهید تا به نوردهی مناسب برسید؟!

فلاش TTL

دقیقاً همان‌جایی که فلاش دستی می‌تواند موجب دردسر شود، فلاش‌های TTL هستند که به کمک ما می‌آیند. فلاش‌ها در حالت TTL، قبل از اینکه به طور بتابند، یک نور بسیار ضعیف می‌تابانند و به این ترتیب می‌توانند بفهمند که سوژه دقیقاً در چه فاصله‌ای از دوربین قرار دارد. ضمن اینکه فلاش‌های TTL مدرن، می‌توانند با استفاده از اطلاعات خود دوربین و لنز هم بفهمند که دقیقاً روی چه سوژه‌ای فو کرده‌اید و این سوژه هم اکنون در چه فاصله‌ای است (حتی اگر سوژه حرکت کند). علاوه بر این اطلاعات دیگری مانند بسته یا باز بودن کادر دوربین هم از طریق فلاش‌های TTL درک و در تابش نور محاسبه می‌شود. به همین دلیل است که وقتی با یک فلاش TTL کار می‌کنید، گزینه‌ای برای تشخیص فاصله کانونی هم روی آن می‌بینید که می‌تواند به صورت خودکار یا دستی تنظیم شود. وقتی این گزینه روی حالت خودکار قرار دارد، با زوم کردن روی سوژه، لامپ تابشی فلاش هم در داخل بدنه حرکت می‌کند تا شعاع تابش نور را بازتر یا بسته‌تر کند. یا مثلاً وقتی فلاش را رو به سقف می‌تابانید (برای فلاش‌های بازتابی یا انعکاسی) دوربین می‌تواند این اطلاعات را به فلاش بدهد تا دیگر روی سوژه خاصی زوم نکند و از واید‌ترین حالت خودش برای تابش نور استفاده کند.

معرفی بهترین عکاسان عروسی در جهان

همچنین گاهی اوقات ما در داخل یک فضای بسته، از دیوار‌ها برای بازتاب و نرم کردن نور استفاده می‌کنیم. در چنین صورتی، وقتی جای خود را تغییر می‌دهیم، دیگر نیازی نداریم تا فاصله خود تا دیوار را حساب کنیم و نگران کم و زیاد شدن شدت نور باشیم. چون به‌هرحال خود فلاش با TTL، می‌تواند این تغییر فاصله را جبران کند و همواره نوری یکسان را به سوژه بتاباند.

اما اشکال TTL اینجاست که همانند خیلی از تکنولوژی های دیگر، کامل و بی‌نقص نیست. نباید فراموش کنیم که TTL هرچقدر هم پیشرفته باشد، باز هم یک تکنولوژی است. هر چقدر هم هوشمند باشد، باز هم ماشینی است. هر چقدر بتواند خوب تحلیل کند، باز هم درک نمی‌کند. TTL نمی‌تواند فرق بین یک شخصی که لباس سفیدی را بر تن کرده، با فردی که واقعاً پوست روشنی دارد تشخیص دهد. به همین دلیل هم بازتاب روشن نور از روی یک شخص، می‌تواند به راحتی به این حالت تعبیر شود که نور زیادی روی او تابیده و به همین دلیل هم احتمالاً نور فلاش را کاهش می‌دهد. یا به همین شکل، وقتی از یک سوژه با لباس‌های تیره، در زمینه‌ای تاریک عکاسی می‌کنید، احتمالاً میزان نور تابیده شده خیلی بیشتر از مقدار مورد نیاز خواهد بود و سوژه را پر نور می‌کند.
دقیقاً به همین دلایلی که گفته شد، حتی زمانی که می‌دانید نور روز کاملاً عالی است، باز هم ممکن است یک تغییر کوچک در کادربندی عکس، شدت نور فلاش را تغییر دهد.

خوب پس بالاخره کدامیک بهتر هستند؟

اگر قرار است عکاسی عروسی یا عکاسی سر صحنه انجام بدهیم، بدون شک هیچ چیزی نمی‌تواند با یک فلاش TTL قدرتمند رقابت کند. اینکه می‌گویم قدرتمند، منظورم دقیقاً استفاده از فلاش‌های استودیویی TTL است که قدرت کافی برای نوردهی در فضای خارجی را هم داشته باشد. چون برخی از فلاش‌های اکسترنال روی دوربینی هم هستند که تکنولوژی TTL را دارند، اما به دلیل ضعیف بودن ساختار یا کم بودن قدرتشان، نمی‌توانند در مدت زمان طولانی زیر نور شدید آفتاب کار کنند و ممکن است این کار باعث آسیب به فلاش شود. البته حتی اگر با فلاش‌های TTL هم نوردهی کنید، باز هم احتمالاً لازم است بعداً در فتوشاپ، دستی به عکس‌ها بکشید و کمی آن‌ها را ویرایش کنید. اما استفاده از این فلاش ها به شما امکان می‌دهد تا ذهنتان را از نوردهی آزاد کرده و همه تمرکزتان را روی کادربندی و سوژه قرار دهید و با خیال راحت‌تری عکاسی کنید.
اما اگر باز هم همین عکاسی سر صحنه انجام می‌دهید، اما سوژه و فاصله نور با آن ثابت هستند (مثلاً عکاسی از سفره عقد با نور بازتابی از سمت سقف)، نیازی به فلاش TTL ندارید و می‌توانید نور فلاش را به صورت دستی روی مقدار مورد نیاز تنظیم کرده و پشت سر هم فلاش بزنید.

فلاش TTL در برابر فلاش دستی. کدام بهتر است؟

اما اگر عکاسی پرتره می‌کنید، فکر می‌کنم فلاش دستی بیشتر برایتان کاربرد داشته باشد. چون در این حالت، معمولاً سوژه شما کاملاً ثابت است و خودتان هم دقیقاً در زاویه مشخص عکاسی می‌کنید. به این ترتیب دیگر لازم نیست با هر بار تغییر زاویه نگران افت یا افزایش نور باشید. کافیست شدت نور را دقیقاً تنظیم کنید و بعد دیگر آن را فراموش کنید و به کادربندی بپردازید.
در حالی که وقتی با TTL کار می‌کنید با هر بار تغییر زاویه یا تغییر کادر، ممکن است نور متفاوتی داشته باشید و کار را در مرحله ویرایش عکس با

لایتروم یا فتوشاپ برایتان سخت‌تر می‌کند.

نوردهی دستی و TTL همراه با هم

فلاش‌های TTL معمولاً شدت تابش خود را نشان نمی‌دهند. اما برخی از مدل‌ها هستند که وقتی آن‌ها را روی TTL می‌گذارید، نور را به صورت خودکار تشخیص داده و می‌تاباند. با این روش، نوردهی نسبی را متناسب با سوژه مورد نظر پیدا می‌کنید و بعد نوردهی را روی حالت دستی قرار می‌دهید و فلاش مقدار نور قبلی را حفظ می‌کند. به این ترتیب، دیگر نیازی به حدس و گمان ندارید. خصوصاً زمانی که با بیشتر از یک شاخه نور کار می‌کنید، این روش، خیلی سریع می‌تواند شما را به نتیجه نهایی برساند. یعنی دیگر حدس و گمان و تخمین برای چند فلاش نیاز نیست. کافیست یکبار، با TTL فلاش بزنید و بعد بلافاصله، همه فلاش ها (یا همان یک فلاش) را روی حالت دستی ببرید تا دوربین با همان تنظیمات فلاش به کار خودش ادامه دهد. همچنین می‌توانید وقتی فلاش‌ها را روی حالت دستی بردید، مقادیر هر فلاش را هم با دقت بیشتر کم و زیاد و تنظیم کنید.
این روش فوق‌العاده است. وقتی نمی دانید چه تنظیمی را استفاده کنید: 1) روی حالت TTL فلاش بزنید. 2) روی حالت دستی بروید. 3) عکاسی را ادامه دهید

خلاصه

نه فلاش TTL بهتر از فلاش دستی است و نه برعکس آن. این‌ها صرفاً یک ابزار هستند تا در موقعیتی که در آن قرار دارید، با سریع‌ترین روش به بهترین نتیجه برسید. بنابراین وقتی کسی درباره انتخاب بین TTL و دستی می‌پرسد، می‌دانیم که دیگر پاسخ به این سؤال می‌تواند چقدر ساده و در عین حال پیچیده باشد. در واقع پاسخ به تجربه کاربری شما و نیاز شخصی که درباره آن پرسیده است برمی‌گردد و صد البته به موقعیتی که هر کدام در آن کار می‌کنید. اگرچه حالت فلاش دستی تقریباً همه جا کاربرد دارد، اما مهم‌ترین دلیل برای انتخاب TTL، سرعت عمل آن است. بنابراین وقتی از هر دو روش استفاده کرده باشید، خیلی سریع می‌توانید در موقعیت مورد نیاز، انتخاب بهتری انجام دهید.

حالا بگویید طرفدار کدام مورد هستید؟ TTL یا دستی؟ یا شاید شما هم مثل من، طرفدار هیچ‌کدام نیستید! می‌توانید درباره نظرات و تجربیات خودتان در این رابطه در کادر نظرات زیر مقاله توضیح دهید.

منبع: بلاگ دیج ایمیج


دوربین‌های جدید می‌توانند با حساسیت‌های مختلف عکس بگیرند. خصوصا دوربین‌های فول‌فریم که این روز‌ها خیلی بیشتر از قبل هم مورد توجه قرار گرفته‌اند می‌توانند با ISOهای بالا (معمولاً بالاتر از ISO 3200) هم عکس‌های باکیفیتی بگیرند که نویز نسبتاً قابل قبولی دارند و برخلاف گذشته، می‌توان عکس‌های آن‌ها را نه تنها برای وب، بلکه برای چاپ نیز استفاده کرد. البته شکی نیست که در همه دوربین‌ها، هر چقدر که حساسیت را بالاتر می‌بریم، مقدار نویز هم افزایش پیدا می‌کند. اما مقدار حساسیت مورد قبول دوربین شما چقدر است؟ بالاخره یک جایی، یک عددی هست که وقتی حساسیت دوربینتان را بالاتر از آن می‌برید، نویز آن‌قدر زیاد می‌شود که دیگر قابل قبول نیست و نمی‌توانید مثلاً برای چاپ یا برای وب از آن استفاده کنید. این مقدار چقدر است؟ تا چه میزان می‌توان حساسیت دوربین را افزایش داد؟

سال‌ها پیش، حساسیت فیلم‌های نگاتیوی یا آنالوگ را ASA می‌نامیدند (این عبارت اِی‌اس‌اِی یا در ایران آسا” خوانده می‌شد). هر وقت عکاسان می‌خواستند در محیط‌های تاریک عکاسی کنند، از فیلم‌هایی با ASA بالا استفاده می‌کردند. این فیلم‌ها در بازار، معمولاً با اعداد 100 (که همان مقدار عادی بود)، 200، 400 و 800 موجود بودند. اما دستکم در ایران، به سختی می‌توانستیم فیلم‌های ASA 800 را پیدا کنیم و اگر یک عکاس قصد داشت تا با این فیلم کار کند، باید از ماه‌ها قبل به یک نفر که سفارش می‌داد تا از خارج از ایران برایش خریداری و ارسال کند. دلیل این کمبود، فقط مصرف کمتر این فیلم‌ها نبود. به‌هرحال اصولاً فیلم‌های بالاتر از ASA 200 کم کاربرد بودند و استفاده خاص داشتند. این کمبود بیشتر به این خاطر بود که میزان گرین (

تفاوت بین نویز و گرین را در اینجا بخوانید) فیلم‌های نگاتیوی ASA 800 آن‌قدر زیاد بود که عملاً استفاده عمومی از آن را محدود می‌کرد. خصوصا اینکه در آن دوران، فیلم‌های عکاسی اغلب به چاپ منتهی می‌شدند و نتیجه استفاده از ASA 800 حتی روی چاپ‌های کوچک هم غیر قابل قبول بود.

واژه ASA دیگر تقریباً منسوخ شده و به جز عکاسان قدیمی، دیگر کسی آن را به خاطر ندارد. این روز‌ها واژه ISO تقریباً همان کاربرد را برای ما دارد و تقریباً مشابه همان اتفاق برای حساسیت‌های بالا در دوربین‌ها هم دیده می‌شود. اما نکته مهم‌تر این است که دیگر فیلم‌ها نیستند که سقف حساسیت را برای ما تعیین می‌کند و همه چیز بسته به دوربین و حسگر و پردازشگر آن است. اما تغییر بسیار مهم‌تر و جالب تر این است که دیگر لازم نیست یک فیلم کامل را به استفاده از یک حساسیت اختصاص دهیم. اکنون می‌توانیم برای هر عکس، یک حساسیت مستقل انتخاب کنیم و این قابلیت آن‌قدر برای ما کاربردی است که عملاً نورپردازی در دوربین‌های مدرن، به جای دو فاکتور (سرعت شاتر و دیافراگم لنز) تحت تأثیر سه فاکتور (همراه با حساسیت) در نظر گرفته می‌شود.

اما در این میان یک واقعیت همچنان ثابت باقی مانده است. چه دوربین کوچک و کامپکت داشته باشید، چه دوربین‌های بدون آینه مدرن یا حتی DSLRهای فول فریم، باز هم با افزایش حساسیت، نویز عکس‌ها بیشتر می‌شود. این روز‌ها در دوربین‌های پرچم‌دار جدید، حساسیت‌هایی را می‌بینیم که به طرز شگفت‌آوری بالا هستند. آن زمان که فیلم‌های ASA 800 یا ASA 1600 تقریباً شبیه به یک کالای نایاب (و البته تقریباً بی‌مصرف) بود، کسی فکر نمی‌کرد به این زودی دوربین‌هایی وارد بازار شوند که ISO 1600 آن‌ها، بتواند بدون مشکل چاپ شود و مشاهده نویز در عکس‌های آن‌ها، به مقادیر بسیار بالاتر از این حساسیت برسد.
البته اصولاً شرکت‌های دوربین سازی، درباره حداکثر حساسیت دوربین‌های خودشان کمی با اغراق توضیح می‌دهند و در مشخصات آن‌ها می‌بینیم که حداکثر حساسیت آن‌ها می‌تواند به ISO 102400، ISO 409600 یا شاید بیشتر هم برسد. اما معمولاً درباره مقدار نویزی که در این حساسیت‌ها پدیدار می‌شوند حرفی نمی‌زنند. اما بیایید با هم صادق باشیم. چند بار با حساسیت بالاتر از ISO 25600 عکاسی کرده‌اید؟ آیا مقدار نویز در این حساسیت، روی کیفیت و خروجی‌ کار آن‌قدر تأثیر می‌گذارد که آن را نادیده می‌گیرید یا هنوز برایتان کاربرد دارد؟

اینکه نویز عکس‌ها چقدر می‌تواند روی کیفیت کار تأثیر بگذارد، کاملاً به کاربرد و سلیقه ما بستگی دارد. گاهی اوقات نویز می‌توان یک جلوه بسیار جالب و زیبا باشد. اول از همه باید به این نکته اشاره کنیم که اگر قرار است عکس‌ها را روی اینترنت منتشر کنیم (که اغلب هم می‌کنیم)، نویزی که در عکس‌های می‌بینیم، بسیار بیشتر از چیزی که بعداً در حالت منتشر شده به نظر می‌رسد خواهد بود. طبیعتاً وقتی یک عکس را روی کامپیوترتان با بزرگنمایی 100% تماشا می‌کنید، نویز آن خیلی بیشتر از زمانی است که با بزرگنمایی یک دهم برابر آن، روی اینستاگرام یا فیس‌بوک می‌بینید. البته در اینجا، کیفیت نمایشگری که با آن عکس‌ها را می‌بینید (هم کامپیوتر و هم موبایل) نیز مهم است. همچنین فاصله‌ای که از آن به تصویر نگاه می‌کنید هم به همین شکل مؤثر است. جالب اینجاست که یکی از دلایلی که ممکن است نویز‌ها (در مقایسه حساسیت مشابه) نسبت به قدیم‌ترها خیلی بیشتر دیده شوند، این است که برخلاف سال‌های دور که تنها مدیا برای نمایش عکس‌ها چاپ بود، امروزه اغلب اوقات عکس‌ها را روی یک صفحه نمایش می‌بینیم که فاصله زیادی با ما ندارد. بیشتر مواقع، عکس‌ها از فاصله‌ای کمتر از نیم متر دیده می‌شوند (روی کامپیوتر یا موبایل) و کمتر پیش می‌آید آن‌ها را روی یک تابلوی بزرگ در فاصله چند متری نگاه کنیم. بنابراین، میزان نویز قابل قبول برای عکس‌ها می‌تواند تحت تأثیر فاصله نمایش آن نیز باشد. و نهایتاً اینکه یک عامل دیگر را هم نباید فراموش کنیم. هر کسی، طرز نگاه و دقت خودش را در تشخیص نویز دارد. ممکن است نویزی که به چشم یک عکاس عاشق تکنولوژی می‌رسد، اصلاً برای یک عکاس هنری که بیشتر به فرم و کادر اهمیت می‌دهد مهم نباشد یا نویزی که یک عکاس پرتره به آن حساسیت دارد، برای یک عکاس منظره چندان به چشم نیاید.

خیلی از عکاسانی که در کلاس‌های عکاسی نجوم یا عکاسی در شب شرکت می‌کنند، همواره این دغدغه را دارند که آیا دوربینشان می‌تواند مقدار حساسیتی را که در طی دوره آموزشی به آن‌ها آموزش داده شده است داشته باشد یا نه؟ مثلاً گاهی اوقات مدرس دوره عکاسی، از یک دوربین فول‌فریم با حساسیت ISO 25600 عکاسی کرده است و دوربینی که یک دانشجو در دست دارد، نهایتاً می‌تواند تا ISO 6400 بالا برود. ضمن اینکه این بالاترین حساسیت قابل قبول دوربین او هم آن‌قدرها کاربرد ندارد و نویز آن آنقدر شدید است که نمی‌تواند به راحتی روی جزئیات عکس کار کند.

خیلی از عکاسان، حتی سعی نمی کنند حساسیت دوربینشان را بالاتر از ISO 1600 ببرند و این دقیقاً به همان ساختار ذهنی و الگو‌های قدیمی ASA 1600 برمی‌گردد (چون نگاتیو‌های بالاتر از آن وجود نداشت). همچنین خیلی از عکاسان حتی جرئت نمی کنند از قابلیت حساسیت خودکار دوربین یا Auto ISO استفاده کنند تا مبادا، دوربینشان، حساسیت را خیلی بالا ببرد. به همین علت در کلاس‌های عکاسی، از اینکه دوربینشان می‌تواند با یک تصحیح و کاهش نویز ساده در لایتروم، عکس‌هایی با حساسیت‌های آن‌قدر بالا بگیرد  و تا بدان حد زیبا و کاربردی باشد، شگفت‌زده می‌شوند.

همچنین جالب است بدانید که تقریباً در همه دوربین‌ها، می‌توانید هنگام استفاده از حساسیت خودکار، یک سقف حداکثر حساسیت هم برای آن تعریف کنید تا اطمینان داشته باشید که در حالت انتخاب خودکار حساسیت، دوربینتان از آن میزان بالاتر نخواهد رفت. اما این حداکثر حساسیت دقیقاً چقدر است؟

یک روش ساده برای تشخیص بالاترین حساسیت قابل قبول دوربین وجود دارد: دوربین را در یک محیط کم نور، روی یک سه پایه قرار دهید و از یک سوژه ثابت با حساسیت‌های مختلف عکس بگیرید. یعنی اولین عکس را با حساسیت ISO 100 بگیرید و در هر عکس، حساسیت را یک استاپ بالاتر ببرید. دقت داشته باشید که دوربین باید روی یک حالت نوردهی خودکار قرار داشته باشد (مانند A/S/P) یا اینکه هر بار با بالا بردن حساسیت، سرعت شاتر را هم افزایش دهید که نور دریافتی بیشتر را جبران کند.
همه مشخصات دیگر را دقیقاً مشابه حالت عادی عکاسی‌تان نگه دارید. مثلاً اگر عادت دارید با فایل خام عکاسی کنید، اینجا هم فقط فایل خام را انتخاب کنید یا اگر با JPEG عکس می‌گیرید، حتماً مطمئن شوید که قابلیت کاهش نویز دوربینتان روی چه میزان قرار دارد یا ترجیحاً آن را خاموش کنید و عکس‌ها را بدون قابلیت کاهش نویز بگیرید. در تصویر زیر می‌بینید که من عکس‌ها را با دوربین Canon EOS 5D Mark IV گرفته‌ام. در اینجا دیافراگم ثابت مانده است تا عمق میدان عکس‌ها روی نمایش نویز تأثیری نگذارد و تغییر نوردهی فقط با سرعت شاتر جبران شده است. ضمناً دو حساسیت ISO 100 و 200 را هم نادیده گرفتم، چون روی این دوربین، دلیلی برای مقایسه آن‌ها وجود ندارد.

بعد از اینکه عکس‌ها را گرفتید، می‌توانید آن‌ها را در یک برنامه مدیریت عکس حرفه‌ای مانند

لایتروم باز کنید. بهتر است از برنامه‌هایی استفاده کنید که به شما اجازه بدهند عکس‌ها را به صورت پهلو به پهلو (Side by Side) و در بزرگنمایی‌های مختلف نمایش دهند. به این ترتیب راحت‌تر و دقیق‌تر می‌توانید آن‌ها را با هم مقایسه کنید. عکس‌ها را در حالت Full Screen و بزرگنمایی 100% ببینید و بعد برای دقت بیشتر، انتخاب‌های نهایی را هم روی بزرگنمایی‌های 150%  و 200% هم مقایسه کنید.

حساسیت را کنار بگذارید و سعی کنید به شکلی واقع‌بینانه درباره بالاترین حساسیت قابل قبول دوربین که ممکن است برایتان کاربرد داشته باشد تصمیم بگیرید. این کار را یک بار بیشتر انجام نمی‌دهید و وقتی حداکثر حساسیت قابل قبول دوربینتان را پیدا کردید، کافیست در منوی دوربین، گزینه Maximum ISO را در بخش Auto ISO پیدا کنید و این مقدار را انتخاب کنید.

مثلاً در عکس بالا، مقدار بزرگنمایی عکس‌ها روی 200% است. در این حساسیت، بالاترین مقداری که برای من قابل قبول است (بدون ویرایش نرم‌افزاری و

کاهش نویز در لایتروم) ISO 25600 است. چون من معمولاً عکس‌هایم را چاپ می‌کنم و خروجی عکس‌ها در بالاترین کیفیت برایم مهم است.

عکس زیری دقیقاً همین آزمایش، اما با دوربین Canon 7D Mark II است.جدای از پردازش نویز ضعیف‌تر در این دوربین که چندان هم دور از ذهن نبود، بالاترین حساسیت قابل قبول دوربین ، تقریباً زیر ISO 12800 است.این مقداری است که باید انتخاب کنید.

می‌توانید این آزمایش را با شرایط مختلف تکرار کنید. مثلاً می‌توانید با روش‌های کاهش نویز نرم‌افزاری، همه آن‌ها را نویزگیری کنید و بعد با هم مقایسه کنید. به این ترتیب احتمالاً درک بهتری از خروجی کار پس از ویرایش پیدا می‌کنید. یا می‌توانید برش از بزرگنمایی 100% عکس‌ها را روی یک صفحه کنار هم بچینید و فایل آن را به صورت پردازش نشده، برای لابراتواری که کار چاپ عکس‌هایتان را انجام می‌دهد بفرستید. بهتر است عکس‌ها را در اندازه‌ای چاپ کنید که بدون اینکه کوچک‌تر شوند، چاپ شوند. مثلاً اندازه‌ای مانند 30×40 سانتی‌متر یا نزدیک به این.

فراموش نکنید، پیدا کردن بالاترین حساسیت قابل قبول برای شما کاملاً شخصی است. اصلاً به بررسی‌ها و نقد‌هایی که به صورت آنلاین یا در نشریات منتشر می‌شوند و درباره کیفیت و حساسیت فوق‌العاده دوربین‌ها توضیح می‌دهند اکتفا نکنید. نویسندگان مقالات، همواره خروجی نویز دوربین‌ها را با مدل‌های قبلی و رقبای موجود در بازار مقایسه می‌کنند و این ممکن است مشابه یا متفاوت با دیدگاه شما باشد. چند ساعت وقت بگذارید و یک بار برای همیشه درباره بالاترین حساسیت قابل قبول دوربین تان تصمیم گیری کنید.

اگر این کار را انجام دادید، در بخش نظرات درباره نحوه آزمایش، حساسیت انتخاب شده و مدل دوربینتان توضیح دهید تا واقعیت را درباره این دوربین‌ها بهتر درک کنیم.

منبع: بلاگ دیج ایمیج


برای خیلی از کسانی که می‌خواهند رتوش عکس را یاد بگیرند، بزرگترین اشتباه این است که تصور کنند این هنر، صرفا وابسته به یادگیری ابزارها و تکنیک‌های فتوشاپ است. جالب اینجاست که اگر کسی بخواهد عکاسی یاد بگیرد، کلاس‌ها و آموزشگاه‌های زیادی هستند که می‌توانند این هنر را اموزش دهند، اما برخلاف ان، برای یادگیری هنر رتوش عکس، آموزشگاه‌های و کارگاه‌های کمی وجود دارند. حتی وقتی آموزشگاه‌هایی به که ویرایش عکس را یاد می‌دهند سر می‌زنید، معمولا با دروس کلی مانند کار با ابزارهای فتوشاپ و لایتروم روبرو می‌شوید و به ندرت کلاس‌هایی را می‌بینید که دقیقا و مشخصا، مهارت‌های رتوش چهره را آموزش دهند. شاید به همین دلیل هم باشد که بیشتر کسانی که به صورت جدی به دنبال یادگیری

رتوش صورت در فتوشاپ هستند، ترجیح می‌دهند تا به صورت خصوصی توسط افراد ماهر و عکاسان حرفه‌ای آموزش ببینند.
از سوی دیگر کلاس‌های

رتوش عکس معمولا کلاس‌های مشکل و خسته کننده‌ای است. خصوصا اگر بخواهید آنها را به زبان انگلیسی از آموزش‌های خارجی یاد بگیرید. یادگیری مفاهیمی مانند جداسازی بافت بر اساس فرکانس یا Frequency separation ، داجینگ و برنینگ کردن با لایه‌های تنظیم کننده یا Curveها از روی ویدئو‌های انگلیسی زبان بسیار مشکل است و برای همین هم یک مجموعه آموزشی رتوش چهره فارسی می‌تواند کمک بزرگی برای عکاسان ایران باشد.
اما به عنوان کسی که سال‌ها در اتحادیه عکاسان به آموزش رتوش چهره مشغول بوده‌ام می‌توانم تصریح کنم که همه نکات آموزشی کار با ابزارهای رتوش در فتوشاپ می‌توانند تنها به عنوان بخشی از مهارت این هنر تلقی شوند و این مهارت باید با موارد دیگری تکمیل گردد.

موضوعات دیگری که اگرچه ممکن است جزو سرفصل‌های

آموزشی رتوش عکس نیستند، اما تأثیر آن‌ها در کیفیت خروجی کار، نه تنها کمتر از یادگیری ابزارها نیست، بلکه حتی می‌تواند تأثیر آن‌ها را دو چندان کند.

در این مقاله به سراغ 5 مهارت مهم می‌روم که یادگیری آن‌ها می‌تواند در کنار کار با ابزارهای حرفه‌ای رتوش عکس در فتوشاپ و لایتروم، می‌تواند شما را به یک ویرایشگر حرفه‌ای رده بالا تبدیل کند.

نقاشی و طراحی

بر کسی پوشیده نیست که رتوش عکس، در واقعی نوعی نقاشی دیجیتالی محسوب می‌شود. این هنر که از سال‌ها پیش به عنوان یک نوع نقاشی روی فیلم‌های آنالوگ استفاده می‌شد در گذر زمان تغییر چندانی نکرده است و اکنون همان اصول را در قالب پیشرفته‌تری در دنیای دیجیتال می‌بینیم. به همین دلیل هست که خیلی از ادیتور‌های حرفه‌ای عکس از قلم‌های نوری استفاده می‌کنند. کارهایی مانند داجینگ و برنینگ، حذف موهای اضافی یا ترمیم بافت پوست با قلم‌های نوری خیلی راحت‌تر از موس انجام می‌شود.
کار کردن با یک قلم، حتی اگر واقعاً یک قلم مو یا مداد واقعی نباشد، باز هم حس خیلی بهتر و ساده‌تری نسبت به موس دارد و وقتی زمانی را با آن می‌گذرانید، دیگر رتوش عکس بدون قلم نوری برایتان مشکل می‌شود. به عنوان مثال سایه‌ زدن‌ها در هنگام داجینگ و برنینگ، بدون قلم نوری، گاهی اوقات باعث خط خطی شدن یا چرک شدن پوست می‌شود. در حالی که وقتی با یک قلم نوری روی عکس کار می‌کنید، احساس می‌کنید که واقعاً در حال محو کردن سایه‌ها هستید و نتیجه کار بسیار بهتر و سریع‌تر حاصل می‌شود.

اما اینکه دقیقاً کجای تصویر را باید محو کنید، دیگر یک مهارت نیست و بیشتر یک ذهنیت درباره چهره است. برای مهارت یافتن در رتوش عکس باید بتوانید واقعاً یک صورت واقعی را رسم کنید. این دیگر ربطی به ابزار ندارد و دقیقاً اصول پایه نقاشی و طراحی را می‌طلبد. باید بتوانید جای چشم‌ها، گونه‌ها، گودی زیر بینی و حتی برجستگی لب‌ها و ابرو‌ها را درک کنید.
اگرچه وقتی طراحی می‌کنید، از یک کاغذ سفید آغاز می‌کنید و رتوش عکس در واقع ادامه یک تصویر کشیده شده است. اما شباهت مهمی که این دو به هم دارند، مربوط به رتوش زیبایی است. زمانی که یاد می‌گیرید چطور با سایه زدن می‌توانید گونه‌های سوژه را برجسته کنید یا مثلاً چطور وجود خط زیر پلک چشم، می‌تواند حالت طبیعی چشم را حفظ کند، یاد می‌گیرید که چطور اشتباهات معمول در رتوش عکس را تکرار نکنید.
شاید یک دوره آموزشی طراحی صورت تنها یک یا دو ماه وقت بگیرد، اما تأثیر و پیشرفت آن را سال‌های سال در رتوش عکس‌هایتان مشاهده خواهید کرد. بنابراین اگر امروز شروع به رتوش عکس صورت کرده‌اید، خوب است که به صورت هم‌زمان در یک کلاس طراحی با مداد هم ثبت نام کنید.

خواندن نورها

خواندن نورها را ترجمه‌ای از Reading Light در نظر گرفته‌ام. این موضوع بخشی از کلاس‌های نوردهی یا همان نورپردازی آتلیه‌ای است که به شما کمک می‌کند شکل صحیح نورها و سایه‌ها را روی چهره افراد درک کنید. حتماً دیده‌اید که در آموزش‌های نورپردازی کلاسیک، چطور استفاده از نورهای مختلف باعث چاق‌تر یا لاغرتر شدن، استخوانی شدن یا تخت شدن، برجسته شدن یا آرام شدن چشم‌ها و تغییران مختلف در اجزای صورت می‌شود.
اگرچه به عنوان یک متخصص رتوش عکس ممکن است هیچ‌وقت نیازی به کار با نورهای استودیویی نداشته باشید، اما اینکه بدانید تأثیر این نورها چگونه است به شما کمک می‌کند تا اشکالات نورپردازی را بهتر برطرف کنید یا تأثیر آن‌ها را روی چهره افراد برجسته‌تر کنید.
شاید فکر کنید لازم است یک کلاس نورپردازی هم بگذرانید. اما این‌طور نیست. خوشبختانه در این زمینه، کار عملی برایتان کاربردی ندارد و نیازی نیست کم و زیاد کردن نورها یا تأثیر ابزارهای شکل دهنده نور را یاد بگیرید. بلکه فقط صرفاً باید با اصول تأثیر نورها روی چهره آشنا شوید که خوشبختانه آموزش‌های تصویری و متنی هم می‌تواند در این زمینه به شما کمک کند. به عنوان مثال می‌توانید با دیدن یک

راهنمای نورپردازی مانند این نیز اصول تابش نورها روی چهره را یاد بگیرید.

وقتی این اصول را یاد گرفتید، می‌توانید به راحتی فرق بین نورهای ملایم و نرم و نورهای خشن و تیز، نورهای کمکی و جانبی و نورهای اصلی و کلیدی، نورهای رنگی پس زمینه که روی عکس می‌تابند و حتی سایه‌های مختلفی که هر کدام از آن‌ها ایجاد می‌کنند را درک کنید. به این ترتیب، هنگامی که می خواهید از ماسک‌های روشنایی یا داجینگ و برنینگ استفاده کنید، می‌دانید که کدام سایه‌ها را باید ملایم کنید و به چه نقاطی نباید دست بزنید. من عکس‌های زیادی را در شبکه‌های اجتماعی و وب‌سایت‌های عکاسان مختلف می‌بینم که از همه تکنیک‌های زیبایی پرتره‌ها، مانند کانتورینگ یا استخوانی کردن صورت استفاده کرده‌اند که اصولاً نیازی به این‌همه زحمت نداشته و اتفاقاً گاهی اوقات تأثیر منفی هم روی رتوش عکس صورت گذاشته است.

به عنوان یک ادیتور عکس، شما همواره با یک آتلیه یا عکاس همکاری می‌کنید. بنابراین احتمالاً این فرصت را دارید که از خود این افراد هم درباره نورپردازی‌ها سؤال کنید و راهنمایی بگیرید یا موضوعاتی را یاد گرفته‌اید تکرار و بررسی کنید. حتی می‌توانید گاهی اوقات همین تمرین‌ها را روی سوژه‌های واقعی هم امتحان کنید.
نگاه کردن به نقاشی‌های کلاسیک هم بسیار هم است. ببینید آن‌ها چطور نورهای کلاسیک را به کار گرفته‌اند. تماشای نورپردازی‌های تک نور بهتر می‌تواند به شما کمک کند. تماشای عکس‌های عکاسان حرفه‌ای در اینستاگرام هم می‌تواند شما را با نورپردازی‌ها و تأثیر سایه‌ها آشنا کند. همچنین می‌توانید از نرم‌افزارهای آموزش نورپردازی هم استفاده کنید و سعی کنید با یک نور کار کنید و تأثیر آن را روی مدل چهره‌ای که دارد آزمایش کنید.
حتی اگر نخواهید هیچ‌وقت نورپردازی کنید، این مهارت می‌تواند کیفیت رتوش عکس شما را بسیار بالا ببرد.

مهارت‌های جانبی برای افزایش کیفیت رتوش چهرهیادگیری اصول آرایش چهره

این یکی مهارت ممکن است کمی عجیب به نظر برسد. خصوصاً اگر یک ادیتور آقا هستید. چون اصولاً خانم‌ها به طور طبیعی با آرایش چهره آشنا هستند و می‌توانند کیفیت یک آرایش خوب با یک آرایش بد را تشخیص دهند. اما آقایان معمولاً با این مسئله درگیر نیستند و اغلب اوقات، همه آن‌ها را در قالب آرایش زیاد یا کم” دسته بندی می‌کنند! شاید این سخت‌ترین بخش برای یادگیری اصول رتوش عکس برای آقایان و ساده‌ترین بخش برای خانم‌ها باشد. چون اگر یک ادیتور آقا باشید، احتمالاً پیدا کردن منابع زنده و مستقیم برای یادگیری آرایش برایتان بسیار مشکل است.

اما خوشبختانه وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی کار را تا حدودی ساده‌تر کرده‌اند. امروزه کانال‌های مختلفی در اینستاگرام وجود دارند که می‌توانید در آن‌ها اصول آرایش چهره را یاد بگیرید. به عنوان مثال شاید دانستن اینکه چه نوع کرم صورت می‌تواند موجب براق شدن گونه‌ها بشود برای شما کاربردی نداشته باشد، اما مهم است بدانید خط چشم در رتوش زیبایی، تا کجا ادامه پیدا می‌کند یا سایه‌های روی گونه دقیقاً زیر گونه‌ها قرار می‌گیرند!
یکی از بهترین کانال‌های یوتیوب برای یادگیری تکنیک‌های میکاپ،

Jordan Liberty است که نه تنها تکنیک‌های آرایشی را توضیح می‌دهد، بلکه از آنجا که خود او یک عکاس است، بسیاری از این نکات را از دید عکاسی و نورپردازی هم تشریح می‌کند و برای یادگیری بسیار ساده‌تر و مفید‌تر است. علاوه بر این کانال‌های

Melissa Alatorre و  

Linda Hallbergهم بسیار پربازدید هستند و نکات جالبی را آموزش می‌دهند که می‌توانید در بین آموزش‌های رتوش عکس سری هم به آن‌ها بزنید و چیزهای زیادی یاد بگیرید.

اگر هم خانم هستید به راحتی می‌توانید در آرایشگاه‌ها حضور پیدا کنید و از آرایشگرتان بخواهید تا اصول کانتورینگ، حجم‌سازی و لایه‌بندی سایه‌های روی چشم و غیره را برایتان توضیح دهد. بسیاری از آرایشگر‌ها وقتی می‌دانند که شما یک عکاس و ادیتور حرفه‌ای هستید و این اطلاعات را برای پیشرفت در شغل خودتان می‌خواهید، رموز کار خود را با اطمینان بیشتری در اختیارتان قرار می‌دهند. با این تمرین‌ها کیفیت رتوش عکس و مهارت‌های ویرایشی شما به سرعت افزایش پیدا می‌کند.

یادگیری اصول رنگ‌ها

رنگ‌ها یکی از مهم‌ترین پایه‌های هنر‌های تجسمی خصوصاً عکاسی هستند. شما می‌توانید از رنگ‌ها برای تغییر مود یا حس یک عکس استفاده کنید. کنتراست عکس را با همین تغییر رنگ‌ها کاهش یا افزایش دهید یا به عکس‌ها بعد دهید. خصوصاً اینکه این روز‌ها، بخش زیادی از عکس‌های پرتره و عروسی، در فضای باز گرفته می‌شوند و به همین دلیل هم ویرایش رنگ عکس‌های منظره هم به بخشی جدا نشدنی از رتوش عکس پرتره‌ها تبدیل شده‌اند. شاید باور نکنید که این روز‌ها خیلی از بیشترین دغدغه‌های کارآموزان تازه‌کار رتوش عکس و حتی عکاسان حرفه‌ای، اصولاً نه خود

رتوش صورت بلکه بخش تصحیح رنگ و افزودن رنگ‌های مدرن به عکس‌ها است. جالب اینجاست که افزودن یا تغییر رنگ عکس‌ها که به Color Grading مشهور است، اصولاً آخرین مرحله رتوش عکس محسوب می‌شوند که پیش از مرحله چاپ و انتشار قرار دارد.

ابزارهای زیادی برای تغییر رنگ‌ عکس ها وجود دارد. از ابزارهای تصحیح رنگ حرفه‌ای در لایتروم و فتوشاپ گرفته تا پلاگین‌های ایجاد رنگ‌های خاص یا شبیه‌سازی رنگ‌های قدیمی در لایتروم که مود یا حس عکس‌ها را شبیه به عکس‌های نوستالژیک قدیمی می‌کند. اما پیش از اینکه همه چیز را به شانس و قضا و قدر بسپارید، بهتر است اصول رنگ‌ها را یاد بگیرید.
یادگیری اصولی رنگ‌ها نیازمند کار با سرویس‌هایی مانند Adobe Color یا

Paletton است. اما اگر وقت و حوصله یادگیری پایه‌ای رنگ‌ها را ندارید، پیشنهاد می‌کنم حداقل از

برنامه Adobe Capture استفاده کنید. این برنامه سرگرم کننده، می‌تواند رنگ‌شناسی شما را تقویت کند تا با نگاه کردن به عکس‌های مختلف، بتوانید رنگ‌های اصلی آن را حدس بزنید.
حالا کافیست که بتوانید رنگ‌های مختلف در عکس‌هایی که می‌بینید را بازسازی کنید و نوعی مهندسی مع رنگ‌ها روی عکس‌های خودتان محسوب می‌شود. با کپی کردن رنگ‌های عکس‌های دیگران، کم کم یاد می‌گیرید تا چطور با خلاقیت خودتان، ترکیب‌های رنگی بهتری را که به سلیقه خودتان نزدیک‌تر است را پیدا کنید.
فراموش نکنید، پیش از اینکه بتوانید کارهای جدیدی را برای خودتان خلق کنید، باید بدانید که دیگران با چه روش‌هایی، کارهای خودشان را انجام می‌دهند. این یکی از سریع ترین روش‌های پیشرفت در رتوش عکس است. برای شروع

این ویدئو را تماشا کنید.

مهارت‌های جانبی برای افزایش کیفیت رتوش چهره

یادگیری صبر و افزایش تحمل

این مهم‌ترین و سخت‌ترین مهارتی است که باید یاد بگیرید. شاید بتوان گفت که اصولاً این مهارت، از همه مهارت‌های دیگر مهم‌تر است. زیرا یادگیری همه آن‌ها (و هر مهارت دیگری در زندگی) نیازمند صبر و تحمل و استقامت است. هیچ مهارتی بدون صبر به دست نمی‌آید. اینکه زمانی را برای یادگیری این نکات اختصاص دهید چندان مهم نیست، اینکه در زمان‌های استراحت، بتوانید فکرتان را متمرکز کنید. چیز‌هایی که یاد گرفته‌اید را در ذهن تکرار کنید و خودتان را موظف کنید تا آن‌ها را به کار گیرید و یادگیری را ادامه دهید، تضمین کننده افزایش مهارت‌های شماست.

لازم نیست همواره پشت کامپیوتر بنشینید. بیرون بروید، به مردم، به طبیعت نگاه کنید، فیلم ببینید، سعی کنید تأثیر نور‌های پیاده رو، روی عابرین را تحلیل کنید. موزه بروید، نقاشی‌ها را ببینید، مجلات عکاسی و مد را ورق بزنید، اینستاگرام عکاسان حرفه‌ای را تماشا کنید، رنگ‌های لباس‌های ویترین مغازه‌ها را تحلیل کنید. همه این‌ها کارهایی هستند که می‌توانند به سرعت مهارت شما در رتوش عکس را بالا ببرند. هر چیزی می‌تواند برایتان الهام بخش باشد، حتی زمان‌هایی که با کار فکر نمی‌کنید. لازم نیست برای یادگیری، وقت مشخصی را اختصاص دهید، همه ساعات روز می‌تواند برای شما تمرین و کلاس آموزشی باشد.

مالکوم گلدوِل (Malcolm Gladwell) معتقد است برای اینکه در یک کار خبره” شوید، 10 هزار ساعت وقت لازم است. این یک زمان حدودی برای یادگیری یک مهارت است. یعنی اگر حدود 3 سال، روزی 8 ساعت، روی کار رتوش عکس تمرکز و تکرار کنید، تبدیل به یک حرفه‌ای تمام عیار می‌شوید. زمان طولانی‌‌ای است؟ نمی‌توانید اینقدر صبر کنید؟
پس احتمالاً برای دستیابی به مهارت‌های دیگر، باید دنبال روش‌های سریع‌تری باشید. هر چند که تصور می‌کنم پیدا کردن روش‌های جایگزین، بدون صبر و تحمل، کمی مشکل خواهد بود.

شما در این باره چه فکر می‌کنید؟ آیا روش های دیگری را می‌شناسید که سریع تر به نتیجه می‌رسند؟ آیا هیچ وقت از روش‌های گفته شده استفاده کرده‌اید؟ در کادر نظرات پایین این مقاله نظرتان را بنویسید و ما را از تجربه‌های خودتان آگاه کنید.

منبع: بلاگ سایت دیج ایمیج


این روزها اینستاگرام پر از عکس‌های عروسی هستند که جلوه و ظاهری شبیه به عکس های قدیمی دارند. در واقع این عکس ها کاملا مدرن و با صحنه‌ها و پس زمینه‌ها و لباس‌های کاملا مدرن و ماروزی گرفته می‌شوند. اما رنگ و نور و ظاهر آنها به گونه‌ای است که به نظر می‌رسد قدیمی هستند. در واقع این قدیمی کردن عکس های مدرن، یک تناقض عجیب در روند

عکس های مدلینگ و عروسی است. از یک طرف این عکس ها جدید و از یک طرف شبیه به عکس های قدیمی هستند.
اینکه چرا همه دوست دارند عکس هایشان را قدیمی کنند، احتمالا به نوستالژی فیلم‌های نگاتیوی برمی‌گردد. این نوستالژی عکس های قدیمی در عکس های غربی بیشتر نمود دارد و خیلی از ویرایشگر‌های عکس، علاقمند هستند تا حال و هوای دهه‌های 50 و 60 و 70 میلادی را در عکس هایشان بگنجانند. اما دلیل استقبال عکاسانی که در کشور خودمان ایران زندگی می‌کنند، از این عکس‌ها، صرفا به دلیل یادآوری خاطرات قدیمی نیست. بخشی از این رویکرد به دلیل الگوبرداری ما از آلبوم‌های مدلینگ غربی است و اتفاقا این کار باعث می‌شود تا عکس هایمان بیشتر مدرن و امروزی به نظر برسند. به همین دلیل هم این مدل عکس‌ها که به عکس های Retro مشهور هستند، این روز‌ها بیشتر به مدرن کردن عکس‌های دیجیتال مشهور هستند.

فعلاً توجهی به دلایل ریشه‌ای جذابیت نوستالوژی نداریم و اینکه آیا این علاقه صحیح یا غیر صحیح است برای ما ملاک نیست. در عوض می‌خواهیم ببینیم که چطور می‌توانیم عکس‌های قدیمی و آنالوگ را در تصاویر دیجیتال خودمان شبیه‌سازی کنیم. این نوع ویرایش را در لایتروم به نام Film Look می‌شناسیم. یعنی ویرایش‌هایی که رنگ و نور عکس دیجیتال طبیعی را شبیه به فیلم‌های آنالوگ قدیمی می‌کند. ادوبی با به روز رسانی‌هایی که اخیراً در

  ایجاد کرده است، دستیابی به این جلوه فیلم‌های قدیمی را راحت‌تر کرده است. به عنوان مثال قبلا در وب‌سایت دیج ایمیج، مفصلا درباره گرین و فرق آن با نویز و افزودن گرین به عکس‌های دیجیتال توضیح دادیم. این جلوه و بسیاری موارد دیگر مانند تنظیم کنتراست، رنگ‌ پریدگی یا رنگ‌های مات و Split Toning برای دستیابی به رنگ‌های قدیمی، همگی می‌بایست برای دستیابی به این جلوه رنگ مورد توجه قرار گیرند.
اما پیش از آنکه ببینیم چطور” باید رنگ‌های قدیمی را بازآفرینی کنیم، باید چند نکته مهم درباره عکس‌های قدیمی یا آنالوگ بدانیم.

عکاسی آنالوگ پر از جلوه‌های گوناگون بود

یک باور اشتباه درباره فیلم‌های نگاتیوی وجود دارد: اینکه مثلاً فلان فیلم، تنها به فلان شکل و شمایل بوده است. خیلی‌ها وقتی درباره یک فیلم یا نگاتیو خاصی از آن زمان‌ها صبحت می‌کنند که انگار، آن فیلم فقط می‌توانسته یک جلوه خاص داشته باشد. در حالی که جلوه فیلم‌های نگاتیوی می‌توانست تحت تأثیر شرایط گوناگون، از خود فیلم و روش نوردهی به آن تا دارو‌های ظهور و کاغذ‌هایی که روی آن‌ها چاپ می‌شد تغییر کند. به همین دلیل هم پریست‌های مختلف لایتروم که برای فیلم‌های قدیمی ساخته می‌شوند، گاهی اوقات با یک نام و مخصوص یک فیلم نگاتیوی، این‌قدر با هم تفاوت دارند. در واقع هر کدام از آن‌ها، جلوه رنگ و نور متفاوتی را دارند و خیلی وقت‌ها اصلاً نمی‌توان آن‌ها را بدون تغییر روی عکس‌های عادی قرار داد. فاکتورهای مختلفی از نگاتیو‌ها باید برای استفاده از

پریست‌های لایتروم آن روی یک عکس معمولی تغییر کنند تا به جلوه‌ای دلخواه برسیم.

مثلاً فیلم مربوط به چند سال پیش است، چطور نگهداری شده، نوع دما و مواد شیمیایی که برای ظهور فیلم استفاده شده چه بوده است، مدت زمان ظهور چقدر بوده و نهایتاً اینکه آیا فقط جلوه رنگی خود فیلم را در نظر می‌گیریم یا همین موارد را درباره کاغذی که روی آن چاپ می‌کردیم هم باید در نظر بگیریم و جلوه رنگ قدیمی چاپ شده را لحاظ کنیم؟ همه این موارد را به این علت توضیح دادم که بدانیم، وقتی درباره جلوه یک فیلم قدیمی حرف می‌زنیم، بیشتر از اینکه درباره یک استاندارد یا گزینه‌های خاص صحبت کنیم، باید به خلاقیت و باور ما از آنچه که می‌خواهیم برگردیم و خودمان سعی کنیم چیزی نزدیک به استانداردی را که در ذهن داریم بازآفرینی کنیم.
اما نگران نباشید. قرار نیست این کار آن‌قدرها هم پیچیده باشد. تمام این کار‌ها را می‌توانیم در لایتروم انجام دهیم. تمامی ابزارهای مورد نیاز در اختیارمان هست.

رنگ

رنگ، نقش مهمی را در بازسازی جلوه‌ عکس‌های قدیمی بازی می‌کند و روش‌های دستیابی به این مدل از رنگ‌ها بسیار مختلف است. فیلم‌های قدیمی یا جلوه نوستالوژی فیلم‌های آنالوگ که vintage look نام دارند، در طی دهه‌های گذشته بسیار تغییر کرده‌اند. یکی از سریع‌ترین روش‌های استاندارد برای این کار، ایجاد ته مایه رنگی در بخش‌های تیره و روشن تصویر است. در واقع به جای اینکه یک تنالیته رنگی ثابت را روی همه عکس اضافه کنیم، به بخش‌های تاریک، روشن (و حتی گاهی اوقات به رنگ‌های میانی) به صورت جداگانه، رنگ می‌دهیم.

اما درباره Split Toning قبلاً توضیح دادیم. اصول کار به این ترتیب است که تمامی پیکسل‌های عکس را به دو بخش پیکسل‌های تیره و پیکسل‌های روشن تقسیم کنیم. بعد یک رنگ را به بخش‌های تیره اضافه کنیم و یک رنگ را به بخش‌های روشن.
برای این کار باید پنل Split Toning را باز کنیم. میله بار بالایی برای افزودن رنگ به نورها و بخش‌های روشن یا همان Highlight ها است. زیر آن هم میله بار Saturation شدت رنگی که اضافه می‌کنیم را کنترل می‌کند.
دقیقاً مانند همین دو میله بار را هم در پایین داریم که نوع رنگ و شدت آن را برای بخش‌های تیره کنترل می‌کنند.

ساخت جلوه رنگ‌های قدیمی در لایترومدر وسط هم گزینه Balance را داریم که تعریف می‌کند از چه نقطه ای قبل‌تر، رنگ‌های تیره و از چه نقطه‌ای به بعد، رنگ‌های روشن آغاز می‌شوند. در واقع تعادل بین این دو بخش را با همین گزینه Balance تعیین می‌کنیم. هرچقدر این میله بار را به سمت چپ بکشیم، تنالیته رنگی بخش‌های تیره غلیظ‌تر و براق‌تر می‌شود و هر چقدر آن را به سمت راست ببریم، رنگ‌های روشن بیشتر بیرون می‌زنند و به چشم می‌آیند.

نهایتاً اینکه اگر هم پیدا کردن رنگ، روی میله بار برایتان مشکل است، می‌توانید روی مستطیل رنگی روبروی هر کدام کلیک کنید و از پالت رنگ باز شده، رنگ مورد نظرتان را انتخاب کنید.
شما می‌توانید هر رنگی را با هر رنگ دیگری ترکیب کنید. به‌هرحال دو رنگ در اختیار دارید و می‌توانید برای هر کدام از آن‌ها فام رنگی (Hue)، غلظت (Saturation) و روشنایی یا Brightness دلخواهتان را تعریف کنید. اما معمولاً پرطرفدارترین دوگانه‌های رنگی، رنگ‌های مکمل هستند. مثلاً نارنجی برای روشنایی‌ها و آبی برای تیرگی‌ها و ترکیب‌هایی مانند این، بسیار پرطرفدار هستند.

نکته مهم اینکه این تغییرات رنگ نباید خیلی شدید باشند. این تغییرات بسیار ملایم و آرام اتفاق می‌افتند، بنابراین در رنگ دادن به عکس، اغراق نکنید.

پروفایل‌های خلاقانه

پروفایل‌های خلاقانه یا Creative Profiles یکی از جالب‌ترین و متنوع‌ترین تنظیمات برای ایجاد رنگ‌های قدیمی و خلاقانه است که در نسخه‌های جدید لایتروم آن‌ها را پیدا می‌کنید. پروفایل‌ها، پیشتر نیز در لایتروم وجود داشتند. اما در نسخه‌های جدید، این امکان را پیدا کردیم که پروفایل‌های دیگر (Third Party) را از جاهای دیگر دریافت و وارد برنامه کنیم یا حتی پروفایل‌های اختصاصی خودمان را بسازیم.

پروفایل‌های لایتروم کاربرد‌های مختلفی دارند. اما یکی از جالب‌ترین کاربردهای آن‌ها، Color Grading یا ساخت عکس‌های مدرن رنگ‌های خاص است که در واقع همان شبیه‌سازی رنگ‌های قدیمی آنالوگ در لایتروم محسوب می‌شود.

ساخت جلوه رنگ‌های قدیمی در لایترومجالب‌ترین نکته و در واقع تفاوت اصلی پروفایل‌های لایتروم در برابر پریست‌های این برنامه این است که پروفایل‌ها، بدون اینکه تنظیمات رنگ و نور اصلی را تغییری دهند، روی عکس تأثیر می‌گذارند. در واقع وقتی از یک پروفایل با کنتراست بالا استفاده می‌کنید و دوباره روی پنل Basic بازمی‌گردید، اسلایدر Contrast هیچ تغییری نکرده است و هم‌زمان می‌توانید با همین اسلایدر، دوباره کنتراست را کاهش دهید. این همین نکته‌ای است که کاربرد پروفایل‌ها در برابر پریست‌ها را ترجیح دهیم.

یک نکته مهم دیگر نیز درباره پروفایل‌ها وجود دارد که کمبود آن درباره

پریست‌ها به شدت محسوس است. تأثیر پروفایل‌ها را می‌توان مانند فیلتر‌های عادی یا لایه‌های فتوشاپ، به صورت کلی کم یا زیاد کرد. در واقع این ابزارها، دارای یک اسلایدر شدت تأثیر یا چگالی تأثیر هستند که همان‌طور که از نام آن‌ها برمی‌آید، می‌توانید تأثیر کلی فیلتر را روی عکس تغییر دهید.

برای استفاده از پروفایل‌ها، باید در پنل Basic روی آی پروفایل (روبروی همین گزینه در بالای پنل) بزنید تا پنل Profile Browser باز شود.

ساخت جلوه رنگ‌های قدیمی در لایترومدر اینجا می‌توانید از میان انواع پروفایل‌هایی که به صورت استاندارد در داخل خود برنامه وجود دارد، منوی Vintage را باز کنید و پروفایل‌های رنگ و نور قدیمی را ببینید. طبیعتاً با کلیک روی هر کدام، همان جلوه رنگی روی عکس‌هایتان اعمال می‌شود.

ساخت جلوه رنگ‌های قدیمی در لایترومکنتراست

برخلاف رنگ‌های قدیمی در لایتروم ، کنتراست عکس‌های قدیمی را تقریباً می‌توان بدون دردسر و کاملاً به سادگی بازسازی کرد. اصولاً عکس‌های قدیمی، در طول زمان رنگ‌پریده می‌شوند. این یکی از خصوصیت‌های مهم عکس‌ها و نگاتیو‌هایی بود که به صورت شیمیایی ظاهر می‌شدند و دقیقاً به همین خاطر هم از کیفیت آن‌ها کاسته می‌شد. به همین دلیل خیلی وقت‌ها سعی می‌کنیم تا سیاهی‌های عکس را از حالت استاندارد خارج کرده و آن‌ها را اصطلاحاً بور یا رنگ پریده کنیم. این کاهش سیاهی عکس‌ها را در تنظیمات Curve هم می‌توان انجام داد.

از آنجا که در پنل Basic یک اسلایدر جداگانه برای کار روی کنتراست عکس‌ها داریم، به راحتی می‌توان با کم کردن کنتراست، سیاهی عکس‌ها را رنگ پریده یا Fade کرد. اما کنترل این اسلایدر چندان ساده نیست و در واقع نمی‌توان تأثیر آن روی قسمت‌های مختلف عکس را به سادگی کنترل کرد. این کاهش کنتراست، به صورت یکنواخت روی همه بخش‌های عکس تأثیر می‌گذارد. این در حالیست که پنل Tone Curve در لایتروم، خیلی بهتر می‌تواند روی کنتراست تأثیر بگذارد و تنظیمات آن دقیق‌تر است.

ساخت جلوه رنگ‌های قدیمی در لایتروم
ساده‌ترین روش برای کاهش کنتراست بخش‌های تیره یا Fade کردن سیاهی‌ها این است که گوشه پایینی سمت چپ منحنی tone Curve را بگیرید و آن را بالا بکشید. این روش، به سرعت سیاهی‌های عکس را رنگ‌پریده و بور می‌کند. اما از آنجا که منحنی Curves به حالت خطی است، بلافاصله رنگ‌های میانی هم روشن‌تر می‌شوند و این چیزیست که نمی‌خواهیم اتفاق بیفتد. چون اصولاً در عکس‌های قدیمی، این رنگ سیاه بود که بور می‌شد و رنگ‌های میانی چندان تغییری نمی‌کردند. به همین خاطر هم دوباره روی منحنی نقاط جدیدی اضافه می‌کنیم (با کلیک کردن روی خود خط) و سعی می‌کنیم نقاط میانی را دوباره سر جای خود برگردانیم.

طبیعتاً این تغییر به نوع عکس و سلیقه خودتان بستگی دارد. یادتان باشد که هیچ استاندارد خاصی برای Fade کردن سیاهی‌ها وجود ندارد و بستگی دارد که یک عکس چقدر قدیمی باشد یا چقدر در معرض تغییرات شیمیایی قرار گرفته است.

ساخت جلوه رنگ‌های قدیمی در لایترومGrain

درباره Grain (گِرِین) پیش از این هم توضیحات مفصلی داده‌ایم. اینکه گرین چیست و چرا در عکس‌های قدیمی دیده می‌شود. به طور خلاصه اینکه نه تنها نباید گرین را با نویز اشتباه بگیرید، بلکه در لایتروم، این دانه‌ها را به عنوان یک جلوه یا افکت در نظر می‌گیرند که می‌توانید در صورت تمایل آن را به عکس‌هایتان اضافه کنید.
اصولاً عکس‌های دیجیتال، بدون گرین ثبت می‌شوند و برای دستیابی به جلوه عکس‌های قدیمی می‌توانید این دانه‌ها را به آن‌ها اضافه” کنید.

هرچقدر فیلم‌ها با حساسیت بالاتر بودند، گرین بیشتری داشتند. به همین علت هم اغلب جلوه‌های رنگ‌های قدیمی سیاه و سفید را با گرین زیاد می‌بینیم. در زیر عکسی را می‌بینیم که با لنز 35mm و فیلم Kodak Tri-X 400 گرفته شده است. به همین دلیل وجود گرین در آن کاملاً مشهود است و حتی در اندازه کوچک هم می‌توانیم این دانه‌های نوستالژیک را ببینیم.

برای افزودن Grain به عکس‌های دیجیتال، باید وارد پنل Effects شوید. گزینه‌های این پنل را قبلاً به طور کامل توضیح دادیم. فقط برای اینکه یک تمرین عملی با آن‌ها داشته باشیم، می‌توانید این مقادیر را که براساس سعی و تجربه برای فیلم‌های مختلف به دست آورده‌ام استفاده کنید:

ساخت جلوه رنگ‌های قدیمی در لایترومبرای ISO 50-100 (Kodak Ektar 100, Ilford FP4 Plus, Fujichrome Velvia 50)
Amount: 15
Size: 10
Roughness: 10
برای ISO 200-400 (Kodak Tri-X 400, Ilford HP5 Plus)
Amount: 30
Size: 10
Roughness: 10
برای ISO 800-1600 (Fujifilm Superia X-Tra 800, Fujifilm Superia 1600, Kodak Portra 800)
Amount: 45
Size: 40
Roughness: 15
ISO 3200  و بالاتر از آن (Kodak T-Max P3200, Ilford Delta 3200)
Amount: 60
Size: 40
Roughness: 45

لای تروم به صورت پیش‌فرض مقادیر Size و Roughness را به ترتیب روی 25 و 50 قرار می‌دهد. اگر می‌خواهید مقدار گرین بیشتری اضافه کنید، حواستان به این پیش‌فرض‌ها هم باشد. و یک چیز دیگری را هم به یاد داشته باشید: میزان گرین را برحسب حساسیت اصلی دوربین خودتان تعیین کنید. اگر با حساسیت بالا عکس گرفته‌اید، از گرین کم استفاده نکنید. زیرا خود گرین می‌تواند نویز حاصل از حساسیت بالا را مخفی کند.

چرا شبیه‌سازی؟ چرا آنالوگ نه؟

خیلی از ما هنوز هم نوستالوژی و حس عکاسی با فیلم‌های آنالوگ را به یاد داریم. ممکن است فکر کنید خوب اگر این‌قدر عکس‌های قدیمی را دوست داری، چرا با دوربین آنالوگ عکاسی نمی‌کنی؟!” باید واقعیت را قبول کنیم. اگرچه هنوز هم دوربین‌ها و فیلم‌های آنالوگ در بازار موجود هستند، اما تجربه استفاده از دوربین‌های دیجیتال باعث می‌شود تا دیگر نتوانیم به راحتی با محدودیت‌های آنالوگ کنار بیاییم. حداقل برای خود من که این‌طور بوده است. بسیاری از بهترین کار‌های من در دنیای دیجیتال و با دوربین‌های صفر و یک انجام شده‌اند. به همین دلیل احتمالاً قدیمی کردن عکس‌هایی که با دوربین‌های مدرن گرفته شده‌اند احتمالاً یک پارادوکس عجیب به نظر می‌آید. اما تصور من این است که ما هنوز هم می‌توانیم از امکانات دوربین‌های جدید بهره ببریم و حال و هوای” عکس‌های قدیمی را احساس کنیم. این یک احساس شخصی نیست و احتمالاً آن‌قدر این حس قوی بوده که ادوبی در نسخه‌های جدید لایتروم از پروفایل‌های قدیمی کردن عکس‌ها رونمایی کرده است. همین اتفاق نشان می‌دهد که این احساس یک حس مشترک در بین عکاسان سرتاسر جهان است. حتی برای کسانی که خود در آن روزگار قدیم عکاسی نکرده‌اند هم این موضوع جذاب و جالب است.
شما درباره این روش‌ چه فکر می‌کنید؟ آیا عکس‌هایتان را قدیمی می‌کنید؟ آیا از این روش‌ها استفاده کرده‌اید یا روش‌های اختصاصی برای خودتان دارید؟
در باکس کامنت‌ها در زیر مقاله می‌توانید تجربه‌های خودتان را در این زمینه با ما در میان بگذارید.

منبع: بلاگ دیج ایمیج


پادکست‌ها به شدت در حال فراگیر شدن هستند. این روز‌ها کسانی را در حال گوش دادن به پادکست می‌بینم که تا همین یکی دو سال پیش، باورکردنی نبود که به جز موسیقی به صدای دیگری گوش کنند. شاید این استقبال عمومی به دلیل پیچیده‌تر شدن شغل‌ها، دور بودن محل کار و زمان‌های تلف‌شده بیشتر در مسیر کار و خانه باشد. شاید هم به تغییر سلیقه مردم نسبت به موسیقی‌هایی که دیگر آن‌ها را جذب نمی‌کند باشد. شاید هم به دلیل سانسور و فشار کمتری که روی محتوای صوتی نسبت به انواع دیگر محتوا (اعم از متن و ویدئو) می‌بینیم باعث شده تا افکار و عقاید متنوع‌تری در این مدیای تازه به گوش برسد.
اما دلیل این استقبال عمومی، هرچه که هست، به‌هرحال باعث می‌شود تا گوشی‌های تلفن همراه، این روز‌ها به یک رادیوی حرفه‌ای برای گوش دادن به پادکست تبدیل شود و در این میان، نقش نرم‌افزارهای پادکست خوان را نمی‌توان نادیده گرفت. برنامه‌های گوش دادن به پادکست، در مارکت گوگل فراوان‌اند. اینکه درباره مارکت اپل نظری نمی‌دهم به این خاطر است که از سال‌ها پیش، برنامه Podcast خود iOS آن‌قدر انحصار پخش پادکست را در دست داشته که نه تنها در بین کاربران اپل، بلکه در میان تمامی برنامه‌های پادکست خوان، بیشترین طرفدار را دارد. اما چیزی که برای من بسیار جای تعجب دارد، سهم بسیار ناچیز برنامه Google Podcasts از این بازار است. برنامه فوق‌العاده گوگل برای پخش پادکست‌ها، با اینکه در این بازار چندان قدمتی ندارد، اما گویی بسیار مهجور مانده است و سهم آن از کل بازار نرم‌افزارهای پخش پادکست، کمتر از 1 درصد است (دقیقاً 0.9 درصد).

برخلاف اغلب برنامه‌های پادکست خوان که در نسخه‌های رایگان خودشان، شما را مجبور به دیدن تبلیغات می‌کنند، برنامه Google Podcast بسیار ساده و روان کار می‌کند و هیچ چیز اضافه‌ای را به نمایش نمی‌گذارد.

من تحلیلگر نرم‌افزار نیستم. اما براساس تجربه‌ای که از برنامه‌ها و خدمات Google دارم، اطمینان دارم که این بی‌توجهی نمی‌تواند به دلیل رابط کاربری بد یا امکانات ناچیز برنامه Google Podcasts باشد. به عنوان کسی که هم پادکست می‌سازد و هم به شدت علاقه‌مند به پادکست است، قبول دارم که این برنامه کامل و بی‌نقص نیست. اما دست‌کم اطمینان دارم که رابط کاربری آن، از همه برنامه‌های پادکست خوان که تابه‌حال استفاده کرده‌ام، تمیز‌تر و راحت‌تر است و امکانات آن، اگر از Apple Podcast یا Spotify بالاتر نباشد، کمتر هم نیست.

برنامه Google Podcasts چه امکاناتی دارد؟

شاید مهم‌ترین قابلیت در برنامه Google Podcasts این باشد که دقیقاً برای همین کار ساخته شده است. این برنامه همان‌قدر برای پخش

پادکست، درست طراحی شده که Youtube برای پخش ویدئو یا Chrome برای نمایش صفحات وب. اصول رابط کاربری شیک و مطابق طراحی متریال (طراحی ساده و تمیز) که خود گوگل در آن پیشرو است، در این برنامه به خوبی رعایت شده است.

برنامه Google Podcasts

سادگی، عنصر مهم این برنامه است. کسی که می‌خواهد یک پادکست گوش کند، خصوصاً آن‌ها که در ایران و به زبان فارسی به پادکست‌ها گوش می‌دهند احتمالاً علاقه زیادی ندارد که به محض باز کردن برنامه پادکست خوان خودش، لیستی از پادکست‌های محبوب و معروف و ترند شده و تبلیغاتی و … را ببیند. برنامه Google Podcasts این لیست بی‌مصرف را به شما نشان نمی‌دهد. یعنی اگر فقط یک پادکست را ثبت نام کرده باشید، همان یک پادکست به شما نشان داده می‌شود.
اما به‌هرحال چون ممکن است بخواهید به پادکست‌های محبوب بین‌المللی هم گوش کنید، می‌توانید صفحه برنامه را به بالا بکشید تا در ادامه”، لیستی از پادکست‌های محبوب هفته هم نمایش داده شود.

اما چیزی که درباره پیشنهاد‌های برنامه Google Podcasts دوست دارم زمانی است که به یک پادکست فارسی گوش می‌کنم. این برنامه به شکلی بسیار هوشمندانه، پادکست‌های مشابهی را که احتمالاً از نظر مضمون و محتوا به آنچه که گوش می‌دهید شبیه هستند به شما نمایش می‌دهد. این هوشمندی که از قابلیت جستجوی گوگل الگوبرداری شده، بسیار جالب است. زیرا به ندرت دیده‌ام که وقتی به یک

پادکست فارسی گوش می‌دهم، پادکستی از زبان دیگر در این لیست بیاید و ضمناً اغلب اوقات، حتی آنچه که پیشنهاد داده می‌شود از نظر محتوا نیز بسیار نزدیک است. مثلاً اولین بار که با پادکست ناوکست” آشنا شدن، در حال گوش دادن به پادکست پاراگراف” بودم. هر دوی آن‌ها موضوع تاریخی دارند، اما نه تاریخ معاصر. تاریخ بسیار دور، در حد ماقبل تاریخ. یا مثلاً همین چند روز پیش وقتی داشتم پادکست کُرُن” را گوش می‌دادم، پیشنهاد پادکست دیگری در حوزه موسیقی به من داد که مترونوم” نام دارد و اگرچه همه اپیزود‌های آن را گوش نداده‌ام، اما این پادکست هم به موضوع بررسی آهنگ‌های محبوب و مشهور می‌پردازد.
(جالب اینجاست که به همین شکل با یک پادکست عکاسی آشنا شدم که ربطی به وب‌سایت پیکسل ندارد، اما نام آن پادکست پیکسل است و برایم جالب بود)

به محض اینکه یک پادکست، اپیزود جدیدی منتشر می‌کند، یک آیکن قرمز رنگ که در داخل آن New نوشته شده، روی تصویر آن قرار می‌گیرد که به شما خبر بدهد تا آن را ببینید. البته در زیر لیست پادکست‌ها سه برگه یا TAB قرار دارد که برگه اول New Episodes نام دارد و همه اپیزود‌های جدید در آن‌ها زیر هم لیست می‌شوند تا بتوانید به ترتیب آن‌ها را گوش کنید.

برنامه Google Podcasts

در برگه بعدی هم که in Progress نام دارد، لیست اپیزود‌های در حال پخش را می‌بینید. شاید شما هم مثل من، گاهی اوقات از یک برنامه به یک برنامه دیگر بپرید و فراموش کنید تا یک اپیزود را تا انتها گوش کنید. در اینجا، اپیزود‌های نیمه‌ تمام را می‌بینید. اگر دوست دارید می‌توانید آن‌ها را تمام کنید و اگر نه، می‌توانید ادامه ندهید. جالب اینجاست که لازم نیست حتماً یک پادکست را دنبال کنید. در این لیست، پادکست‌هایی که دنبال نمی‌کنید هم (اگر به قسمتی از آن گوش داده باشید) لیست می‌شوند.

اما برگه یا لیست آخری از همه جالب‌تر است. این لیست برای زمانی مناسب است که بخواهید در طول مسیری که احتمالاً دسترسی به اینترنت ندارید، پادکست‌های مورد علاقه‌تان را گوش کنید. کمی جلوتر می‌گویم که چطور وقتی به اینترنت دسترسی دارید، برنامه‌های مورد علاقه‌تان را دانلود کنید تا در طول مسیر به آن گوش کنید. می‌توانید لیست پادکست‌هایی که دانلود کرده‌اید را در اینجا ببینید.

گوش دادن به پادکست‌ها در برنامه Google Podcasts

بعد از اینکه پادکست مورد نظرتان را به این برنامه اضافه کردید، کافیست تا روی تصویر آن بزنید تا وارد لیست اپیزودهای آن بشوید. در این لیست نام و توضیح کوتاهی درباره ان پادکست را می‌بینید و بلافاصله لیست پادکست‌هایی که منتشر کرده‌اند در زیر آن قرار می‌گیرد.

کافیست روی یکی از آن‌ها بزنید. پادکست مورد نظر باز می‌شود. در این صفحه نام آن را می‌بینید، اینکه چند روز پیش منتشر شده است، چند دقیقه است و حجم فایل صوتی آن چقدر است. دکمه بزرگ و آبی رنگ زیر آن نیز برای پخش سریع پادکست است که برای زمانی که رانندگی می‌کنید خیلی خوب است. چون احتمالاً نیازی ندارید به آن نگاه کنید و می‌توانید سریع آن را لمس کنید.

برنامه Google Podcasts
اما روبروی این دکمه آبی رنگ دو دایره کوچک می‌بینید که یکی از آن‌ها خیلی اهمیت دارد. اولین دکمه، که روی آن یک علامت دانلود قرار دارد، همان قابلیتی است که برای دانلود اپیزود نیاز داریم. یعنی کافیست جایی که اینترنت در دسترس است (مثلاً Wi-Fi در دسترس دارید یا یک بسته اینترنتی دارید که می‌خواهید از آن استفاده کنید) می‌توانید به راحتی اپیزود‌های مورد نظرتان را دانلود کنید. کافیست روی این دکمه بزنید تا دایره‌ای آبی رنگ دور آن شروع به حرکت کند. وقتی یک اپیزود را هم تکمیل کردید، کنار مقدار حجم آن، یک تیک سبز رنگ نشان داده می‌شود که یعنی آن را دریافت کرده‌اید. حالا این برنامه در لیست دانلود شده‌ها که قبلاً گفتم، قرار دارد.

اگر هم یک برنامه را نصفه گوش دادید، دکمه آبی رنگ (که بی‌دلیل به آن بزرگی طراحی نشده است!) دو رنگ می‌شود و نشان می‌دهد که در حال پر شدن است. اما جالب‌تر اینکه، اگر برنامه‌ای را نصفه گوش دادید، با زدن روی این دکمه آبی رنگ، بلافاصله از ادامه آن شروع به پخش می‌کند.

به محض پخش یک اپیزود، نواری در زیر برنامه ظاهر می‌شود که نشان می‌دهد چند دقیقه از آن برنامه باقی مانده و یک خط آبی رنگ هم روند پخش برنامه را نشان می‌دهد. اگر روی این نوار بزنید، پنجره بزرگ‌تری از آن نشان داده می‌شود که علاوه بر این توضیحات، یک دکمه پخش یا توقف، یک دکمه برای بازگشت به عقب و یک دکمه برای جلوتر رفتن می‌بینید.

دکمه بازگشت به عقب برای زمانی است که مثلاً در حین گوش دادن به برنامه، یک لحظه حواستان پرت می‌شود و یک قسمتی را از دست می‌دهید. برای همین هم این دکمه 10 ثانیه” به عقب برمی‌گردد. دکمه دیگر هم برای زمانی است که مثلاً در وسط برنامه تبلیغات یا موسیقی پخش می‌شود و دوست دارید سریع‌تر از آن رد شوید. با این دکمه 30 ثانیه” جلوتر می‌روید.

برنامه Google Podcasts

یک دکمه کوچک هم در زیر این پنجره می‌بینید که عبارت 1.0x روی آن نوشته شده است. این دکمه بیشتر زمانی کاربرد دارد که در حال گوش دادن به پادکست‌های انگلیسی هستید. چون با آن می‌توانید سرعت پخش برنامه را بیشتر یا کمتر کنید. من معمولاً برای برنامه‌های انگلیسی زبان، آن را روی 0.7 قرار می‌دهم تا سرعت پخش کند‌تر شود و کلمات را بهتر بفهمم. اما شما می‌توانید برای پادکست‌های فارسی که موضوع جالبی دارند، اما گوینده خیلی آرام آرام حرف می‌زند، از این دکمه برای سریع‌تر کردن پخش پادکست استفاده کنید.

اما می‌رسیم به دومین دکمه‌ای که روبروی دکمه آبی رنگ پخش (کنار دانلود) قرار دارد. این دکمه چندان پر کاربرد نیست. می‌توانید با زدن آن، از منویی که باز می‌شود، Mark as Read را بزنید که در واقع نشان می‌دهد آن برنامه را تا انتها گوش داده‌اید. فکر می‌کنم برای دکمه‌ای که تنها یک گزینه دارد، قرار دادن منو چندان هوشمندانه نیست. شاید گوگل بعداً می‌خواهد به این منو، گزینه‌های دیگری اضافه کند.

برنامه Google Podcasts چه چیز‌هایی کم دارد؟

فکر می‌کنم لازم است، یک سرویس آنلاین هم برای همین برنامه راه‌اندازی شود. مانند اینستاگرام یا توییتر آنلاین یا مانند همان سرویسی که

Castbox به عنوان رقیب جدی این برنامه دارد. به این ترتیب، می‌توانیم پادکست‌های خوب را به صورت آنلاین هم دنبال کنیم و آن‌ها را به یکدیگر معرفی کنیم.

نکته دیگری که به نظرم در این برنامه کم است، امکان کامنت‌گذاری است. یعنی دقیقاً همان چیزی که Castbox را بین کاربران ایرانی محبوب کرده است. به این ترتیب، کاربرها و پادکستر‌ها می‌توانند بیشتر با هم در ارتباط باشند و کانال‌های مختلف را به هم معرفی کنند.

وقتی گوگل می‌تواند فضایی برای نگهداری ویدئو‌ به کاربران یوتیوب بدهد، چرا برای پادکستر‌ها فضایی اختصاصی را فراهم نمی‌کند تا همه خدمات را یکجا تحویل بگیریم؟

اما مهم‌ترین چیزی که در برنامه Google Podcasts کم است، یک سرویس دهنده اختصاصی برای پادکست‌ها است. یک چیزی شبیه به Blubbry یا SoundCloud. البته این سرویس چیزی نیست که مربوط به همین برنامه باشد. منظور من یک سرویس پادکست است که خود گوگل آن را ارائه دهد. گوگل قبلاً هم نشان داده که می‌تواند یک سرویس دهنده حرفه‌ای باشد و پادکست‌ها امروز بیشتر از پیش، به شدت در حال گسترش هستند. وقتی گوگل می‌تواند فضایی برای نگهداری ویدئو‌ به کاربران یوتیوب بدهد، چرا برای پادکستر‌ها فضایی اختصاصی را فراهم نمی‌کند تا همه خدمات را یکجا تحویل بگیریم. آن وقت بدون شک برنامه Google Podcasts می‌تواند در کنار Youtube یا Google Photos یکی از برنامه‌های همیشگی در تلفن‌های هوشمند ما باشد.

نظر شما درباره برنامه Google Podcasts چیست؟ آیا از آن استفاده می‌کنید؟ آیا برنامه‌های دیگر برایتان جذاب‌تر هستند؟ شما درباره امکانات و کاربری این برنامه چه تجربه‌ای داشته‌اید؟ دوست دارم نظرتان را در این رابطه بدانم.


سال 1959. توی یکی از خیابون‌های هاوانا، پایتخت کوبا، عکاسی به نام Alberto Díaz Gutiérrez، توی یه آتلیه مد و فشن، مشغول عکاسی و ور رفتن با مدل‌های خانوم هست. آتلیه‌ای که اون روز‌ها محبوب‌ترین آتلیه عکاسی مد توی اون شهر محسوب می‌شه. آلبرتو، این آتلیه رو 5-6 سالی هست باز کرده تا بتونه در کنار عکاسی و کسب درآمد، بالاخره از این مدل‌های زیبای آمریکای جنوبی هم حظی ببره و هم فال باشه و هم تماشا براش. تو اون ساعت‌ها، حتی نمی‌تونه فکرش رو هم بکنه که به فاصله چند ماه دیگه، برای همیشه این کار رو، این آتلیه رو، این دختر‌های زیبا رو ترک می‌کنه و تبدیل به یکی از نام‌های جاودانه دنیای عکاسی می‌شه. اون قرار بود یک عکس رو ثبت کنه. مشهورترین پرتره تاریخ انقلاب کوبا، یا بهتره بگیم، مشهورترین تصویر انقلابی جهان رو ثبت کنه. دوستان، با آلبرتو کوردا آشنا بشین.

چه ، میراث یک تصویر از آلبرتو کوردا

آلبرتو، در 14 سپتامبر 1928 به دنیا اومده بود. توی همون شهری که سال‌ها بعد به عنوان عکاس مد توش مشغول به کار شد. توی هاوانا، پایتخت کوبا. نوجوان که بود، پدرش براش یه دوربین کداک 35 میلی‌متری خرید تا آلبرتو رو به این هنر علاقمند کنه. پدرش کارگر راه‌آهن بود. خیلی پولدار نبودن، اما پدرش فکر می‌کرد شاید با این سرمایه‌گذاری، بتونه پسرش رو به راه راست هدایت کنه و کم‌کم هنری یاد بگیره و کاری یاد بگیره و توی زندگی، گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه. آلبرتو هم خیلی به این هنر علاقه نشون داد. اون اولین عکس‌هاش رو از دوست دخترش گرفت. با دوست دخترش قرار می‌ذاشت و به بهونه عکاسی، سعی می‌کرد تا جایی که می‌شه لباس‌های بیشتری رو از تن اون دربیاره. این دوربین نتونست، اون رو به عکاسی علاقمند کنه. چون قبل از اینکه وارد شغل عکاسی بشه، بارها و بارها شغل عوض کرد. هر کاری که گیرش میومد. از کار توی همون راه‌اهنی که پدرش توش مشغول بود، تا دستفروشی. تا اینکه چند سال بعد، بالاخره زد و دوباره برگشت سراغ عکاسی. البته دستیار یه عکاسی شد که از مراسم عزا تا عروسی و غسل تعمید و ختنه سورون و هر چی که پیش میومد رو عکاسی می‌کردن. اون کسی که صاحب عکاسی بود، آلبرتو رو با خودش می‌برد و مثلا فلاش رو می‌داد دستش نگه داره یا نهایتا بهش می‌گفت بره دامن عروس رو صاف کنه یا پاپیون داماد رو ببنده. یه کمی که گذشت، یکی از کار‌هایی که مدیرش ازش می‌خواست تا انجام بده، این بود که فیلم‌ عکس‌هایی که روز عروسی می‌گرفتن رو می‌داد بهش و می‌گفت سریع اینا رو برسون به عکاسی و چاپ کن و برگردون.

آلبرتو هم فیلم‌های سیاه و سفید رو جَلدی می‌رسوند به آتلیه و می‌رفت تو تاریک‌خونه اونها رو ظاهر می‌کرد و بعد هم روی کاغذ چاپ می‌کرد و خشک می‌کرد و برش می‌زد و آخر شب برمی‌گردوند به مهمونی تا مثلا یه جورایی بشه همین عکس‌های سر مراسمی که هنوز هم تو این سال‌ها محبوب هستند. این کار پول خوبی هم براشون داشت و اگرچه این سر سری کار کردن، باعث می‌شد تا عکس‌هاشون بعد از مدتی زرد و بی‌کیفیت بشه، اما بالاخره همینکه مردم همون شب عکس‌هاشون رو می‌دیدن، باعث می‌شد تا پول خوبی بدن و برای هر دوشون خوب بود. هم آلبرتو و هم مدیرش.
با این کار، کم‌کم دست و بالش باز شد و از این کار هم خوشش اومد و بعد از مدتی، از اون عکاسی بیرون اومد و آتلیه خودش رو باز کرد. البته چون پول کافی نداشت، با یه عکاس دیگه شریک شد به نام لوییس پیرس. لوییس تخصصش توی عکاسی و ظهور عکس بود و آلبرتو هم یه تخصص مهم داشت. ارتباط خوب با دختران جوان. این بود که زدن توی کار عکاسی مد و فشن و خیلی زود، هر تخصص این دوتا، باعث شد تا به محبوب‌ترین عکاسی مد توی هاوانا تبدیل بشن.

چه ، میراث یک تصویر از آلبرتو کوردا

اما آلبرتو، جدای از تخصص اصلی‌ش دو تا نکنیک مهم رو در عکاسی می‌شناخت. اول اینکه تو اون روزگار، عکاسان مد معمولا با نور طبیعی کار نمی‌کردن. اون وقت‌ها  دوربین‌های عکاسی به خاطر حساسیت کمی که داشتند، اغلب می‌بایست با نور فلاش کار می‌کردن که خیلی پرکنتراست بود. اما کوردا خیلی خوب بلد بود با نور طبیعی کار کنه. نور سافت و ملایم پنجره یا نور خورشید. می‌گفت نمی‌فهمم چرا باید نور از طرفی بتابه که وجود نداره. اینکه توی آتلیه‌ش نور فلاش استفاده نمی‌کرد، باعث می‌شد تا عکس‌های مدلینگش خاص بشه.
دوم اینکه زاویه‌های خوبی می‌گرفت. نگاهش به سوژه‌های پرتره‌ش، مخصوص خودش بود. اون روز‌ها اغلب عکاسای مد، عکس‌های مد اروپایی رو تکرار می‌کردن، اما آلبرتو، جاه‌طلبی‌های خاص خودش رو داشت و از روش‌های کلاسیک پیروی نمی‌کرد. عکس‌هایی می‌گرفت که زاویه‌های عجیب و غریبی داشت و این عکس‌ها خیلی محبوبشون کرده بود. همه مدل‌ها جذبشون می‌شدن. اونقدر محبوب که همسر دومش Natalia (Norka) Menendez یکی از مشهورترین مدل‌های کوبا بود. بهرحال.


همون سالی که آتلیه‌شون رو باز کردن یعنی سال 1953، زمزمه‌هایی از درگیری یک گروه چریک مسلح با دولت مرکزی کوبا شنیده می‌شد. یک گروه جوان و نترس به رهبری یک شورشی جوان به نام فیدل کاسترو، تو همون سال، انقلاب کوبا رو آغاز کرده بودن تا رییس جمهور دیکتاتور کوبا، به نام باتیستا رو سرنگون کنند. تو اون سال‌هایی که آلبرتو جوان و دوستش، توی اون آتلیه مشغول بودن، درگیری‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد. صدای انقلاب از هر گوشه از کشور به گوش می‌رسید و نیتی مردم از ظلم حکومت هم روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شد. هر روز جوان‌های بیشتری از سرتاسر کوبا و شاید بشه گفت از سرتاسر آمریکای جنوبی، به این گروه شورشی اضافه می‌شدند و سرکوب‌ها هم روز به روز شدیدتر و شدیدتر می‌شد.
خود آلبرتو جوان تعریف می‌کنه که اصلا فکرش رو هم نمی‌کرد که به سمت انقلابیون بره. می‌گه یه روز دختر بچه‌ای رو دیدم که با لباس‌های پاره پوره و کثیف، داشت با یک تکه چوب بازی می‌کرد. ازش می‌پرسه این چیه و دختره بهش می‌گه عروسکمه. آلبرتو ازش یه عکس می‌گیره و برمی‌گرده آتلیه‌ش. تصویر غمزده اون دختر بچه توی اون لباس فقیرانه و ترسی که توی چشمهاش بود، خواب رو از چشم‌های آلبرتو می‌بره. روز‌ها نگاه اون عکش می‌کرد و می‌گفت چرا کشور من باید به چنین حقارتی بیفته؟ خشمی که از اون تصویر در ذهن آلبرتو می‌شینه باعث می‌شه تا کم‌کم به سمت معترضین بره و از همون اول هم رابطه‌ش با رهبر جنبش ضد دیکتاتوری یعنی فیدل جوان، بیشتر و بیشتر بشه. جنبشی که اون روز‌ها حداقل هنوز اسمش انقلاب نبود و رهبرش فیدل” هم فقط یکی از سربازا بود که کمی بیشتر از بقیه بلد بود با تفنگ کار کنه.

چه ، میراث یک تصویر از آلبرتو کوردا

اون رهبر بعدها شد فیدل کاسترو و آلبرتو هم با همین ارتباط صمیمی، تبدیل شد به یکی از نزدیک‌ترین دوستان فیدل. تو اون روزا، می‌دید که یک نفر هم داره پا به پای کاسترو برای انقلاب زحمت می‌کشه. یه نفر که هم سن خود آلبرتو بود. یه غریبه. یه آرژانتینی به نام ارنستو گوارا دلا سرنا” که دانشجوی پزشکی بود و به شدت با سرمایه‌داری مخالف بود. اون روزا، آلبرتو فکر نمی‌کرد که یه روز، زندگیش با نام این جوان هم سن و سال خودش، گره بخوره. آدمی که بعهدا به نام چگوارا نامیده شد.
سال 1959، وقتی فیدل کاسترو، در حال جمع کردن نیرو‌ها برای حمله به هاوانا بود، نیروهای آزادی‌بخش به کوه‌های اطراف هاوانا رفته بودن. یه چیزی شبیه به جنگلی‌ها و میرزا کوچک‌خان جنگلی تو گیلان. تو اون روز‌ها، آلبرتو هم همراه با فیدل و دوستانشون، به کوه‌های  

Sierra Maestra رفته بود تا از اتفاق‌ها و آمادگی ارتش آزادی‌بخش کوبا عکاسی کنه. حمله انجام شد و نیروهای باتیستا شکست خوردن و حکومت دیکتاتوری سرنگون شد. خودش می‌گه، وقتی بعد از چند ماه به خونه برمی‌گرده، با اون موها و ریش‌های بلند و ظاهر درب و داغون، حتی دخترش نمی‌شناسدش. این عکس‌ها بعدها با نام بازگشت فیدل به سیه‌را” منتشر شدند. می‌گن فیدل خیلی آلبرتو رو دوست داشت و می‌ذاشت هر وقت و هر جوری که می‌خواد و از هر چیزی که می‌خواد عکاسی کنه و باور داشت که اون خودش بهترین و درست‌ترین سوژه و زاویه رو پیدا می‌کنه.
سال 1959، سال مهمی در زندگی آلبرتو کوردا بود. انقلاب کوبا به پیروزی رسید و آلبرتو همان سال، عکاسی مد رو برای همیشه کنار گذاشت و به عنوان عکاس رسمی فیدل کاسترو، در رومه انقلابی Revolución  مشغول به کار شد. دیگه عکاسی مد جایی در حکومت کمونیستی انقلابی کوبا نداشت.

چه ، میراث یک تصویر از آلبرتو کوردا

اواخر زمستان سال بعد، تو روز‌های اول ماه مارچ، یک کشتی فرانسوی حامل اسلحه در راه کوبا بود. این کشتی منفجر می‌شه و 136 نفر از سرنشینان اون کشته می‌شن. دولت انقلابی کوبا، این حادثه رو یک فاجعه مشکوک برای ضربه زدن به انقلاب اعلام کرد و گفت که همه اون کشته شدگان، شهید راه انقلاب بودند. برای همین هم اعلام کرد که به مناسبت بزرگداشت یاد و خاطره آنها، مراسمی در گورستان کولون شهر هاوانا برگذار می‌شه. در روز مراسم، خیابون‌های هاوانا مملو از جمعیت شده بود. توی اون مراسم، در کنار فیدل کاسترو، رهبران انقلاب، دو تا از نویسندگان مشهور فرانسوی یعنی ژان‌-پل سارتر و سیمون دوبوار و البته ارنستو چه‌گوارا، نشسته بودند تا سخنرانی کنن. چه‌گوارا که اتفاقا گفتم، خودش هم یک پزشک بود، توی اون انفجار هم به خیلی از زخمی‌ها کمک کرده بود و یه جورایی شاهد عینی هم محسوب می‌شد. مراسم، مراسم بسیار مهمی بود و طبیعی بود که آلبرتو، عکاس رسمی فیدل کاسترو هم اونجا باشه. فیدل توی اون سخنرانی حسابی ترد و برای اولین بار هم اونجا بود که عبارت یا وطن یا مرگ رو” به زبون آورد که سال‌ها به عنوان شعار انقلاب کوبا سر زبون‌ها بود. آلبرتو همینطور که داشت با دوربین Leica M2 و لنز تله بلند 90 میلی‌متری خودش عکس می‌گرفت، یه لحظه دید که چه‌گوارا از عقب جایگاه سخنرانی، اومد کمی جلوتر ایستاد. داشت اون عقب‌های جمعیت رو نگاه می‌کرد. چه‌گوارا اصولا دوست نداشت توی چشم باشه.
یادمونه هست که تخصص اصلی آلبرتو چی بود دیگه؟ عکاسی از مدل‌ها از زاویه خاص. آلبرتو همون لحظه تحت تاثیر نگاه خشمگین چه قرار می‌گیره و سریع دو تا عکس ازش می‌گیره. دو تا عکس، یکی عمودی و یکی افقی. البته فاصله زیاد بود، حدود 8 . 9 متر فاصله داشت با جایگاه، و از اونجایی که لنزش، لنز پرایم بود، نمی‌شد خوب کادربندی کنه و توی کادر عکس افقی‌اش، کناره‌هایی از یک درخت و در طرف دیگه هم نیم‌رخ یک شخص ناشناس که اونجا بود هم ثبت می‌شه. خود آلبرتو، خیلی متواضعانه درباره این عکس می‌گه که اصلا دید و زاویه‌بندی خاصی نداشته و صرفا حاصل یک اتفاق بود. یه جای خوب در یک زمان خوب. اما خوب، خیلی با شکسته نفسی حرف می‌زنه. چه‌گوارا دوباره میره عقب و پشت سخنرانا گم می‌شه و آلبرتو هم دوباره شروع می‌کنه به عکاسی از فیدل و باقی مهمانان رسمی مراسم. نگاتیو‌های عکس‌های این روز هنوز موجوده، و این دو عکس، تنها عکس‌ها از چه هست. باقیش، عکس‌های آدمای دیگه‌ست.

غروب که برمی‌گرده دفتر مجله، عکس‌ها رو می‌ده به سردبیر رولوسیون برای ظهور. سردبیر هم همه عکس‌ها رو کار می‌کنه به جز عکس چه‌گوارا رو. آلبرتو هم کلی حالش گرفته می‌شه. خودش می‌گه مطمئن بودم این عکس خیلی با ارزشه. برای همین هم همون عکس افقی رو برش می‌زنه یه دونه چاپ می‌کنه برای خودش. می‌بره می‌زنه روی دیوار خونه ش، کنار عکسی از پابلو نرودا، شاعر شیلیایی که اون رو هم خیلی دوست داشت. بعدا چند تا هم چاپ می‌کنه و می‌ده به دوستاش و همین. قصه این عکس هم بسته می‌شه.

چه ، میراث یک تصویر از آلبرتو کوردا

چه‌گوارا اصولا آدم حرف نبود. خوشش نمیومد جایی ازش اسم ببرن. خوشش نمیومد جلوی دوربین باشه. یه جور فرهیختگی که شاید فقط بشه تو آدم‌های اون دوران دید. آدمایی که به قول معروف مرد عملن،” حرف نمی‌زنن. توی اون مراسم هم سخنرانی نکرد. از سخنرانی هم خوشش نمیومد. اون سال‌ها حتی خود کوبایی‌ها هم خیلی‌هاشون، اصلا نمی‌دونستن که چه‌گوارا یکی از قهرمانای انقلابشون بوده. حدود 6 ماه بعد از انقلاب، یک روز کاسترو اومد توی تلویزیون و گفت که دوست و همراه قدیمی و صمیمی‌اش، یعنی همین چه‌گوارا، از همه سمت‌های دولتی و نظامی که در دولت کوبا داشت، استئفا داده و حتی گفته ملیت کوبایی‌ش رو هم نمی‌خواد و به این خاطر که ملت‌های انقلابی جهان به وجود اون نیاز دارن، از همه چیز استئفا می‌ده و می‌ره.

از این قصه چند سالی گذشت. تو سال‌های بعدش، چه‌گوارا به بولیوی رفت و سعی کرد به انقلابی‌های اونجا کمک کنه. سال 1967، یعنی حدود 8 سال بعد از پیروزی انقلاب کوبا هم یک تبعیدی کوبایی تو بولیوی که برای CIA کار می‌کرد، چه‌گوارا رو فروخت و نیروهای آموزش دیده آمریکایی تو بولیوی تونستن بگیرنش و اعدامش کردن. داستانش دستگیری  اعدام چگوارا توی اینترنت فراوان هست. می‌تونین اگر دوست داشتید برید یه سرچی بزنید و بخونیدش.
اما داستان این عکس چی شد؟

چند ماه قبل از اینکه چه اعدام بشه، یه نفر رفت در خونه آلبرتو تو هاوانا. در رو زد، آلبرتو در رو باز کرد، سلام و احوالپرسی، دید طرف با لهجه عجیب و غریبی هم حرف می‌زنه. یه خارجی، که معلوم بود آمریکای جنوبی‌ای هم نیست. چشم‌ها روشن، پوست سفید. خودش رو جانجا کومو فلترینلی معرفی کرد و گفت که یه ناشر ایتالیایی هست که مستقیما از بولیوی اومده به کوبا. از طرف کی؟ از طرف Haydée Santamaría که خودش رو رهبر اتاق فکر صدور انقلاب کوبا به کشور‌های دیگه جهان نامیده بود. گفته بود برو پیش فلانی، و بگو یه عکس با کیفیت از چگوارا می‌خوام.
آلبرتو کوردا عکسی که روی دیوار زده بود رو نشون می‌ده به فلترینلی و می‌گه این بهترین عکسی هست که از چه دارم. اونم می‌گه آره همین خیلی خوبه. دو تا کپی بهم بده از این. فرداش آلبرتو، دو تا کپی 20 در 25 از اون عکس می‌گیره و می‌ده بهش. بعد می‌گه چقدر بدم و حسابش چه جوری می‌شه. کوردا هم تریپ مرام و معرفتی انقلابی و اینها، می‌گه بابا این چه حرفیه و چگوارا برادر انقلابی ما هست و صدور انقلاب و اندیشه و این حرفها، این عکس رو مهمون من هستی.
اگرچه این همون چیزی هست که خود آلبرتو واقعا درباره قیمت این عکس می‌گه، اما می‌شه اینطور هم حدس زد که اون زمان احتمالا قبول پول در برابر چیزی که به یه غریبه خارجی داده شده می‌تونست به شدت براش دردسر درست کنه. یادمون هست که تو بحبوحه جنگ سرد هستیم و حکومت، حکومت ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی هست و شدیدا کمونیستی و اصولا چیزی به نام بیزنس و کار شخصی وجود نداره. الانم حکومت داره انقلاب رو صادر می‌کنه به کشور‌های همسایه و یه حرکت اشتباه، مثل دریافت دلار برای یک مبادله تجاری خارجی، می‌تونه سال‌های سال بفرستدش زندان و بیچاره‌ش کنه. این قوانین تا سال ها بعدش، یعنی تا سال 1993 که کاسترو قبول کرد که یه سری از فروشگاه‌های کوبا می‌تونن دلار دریافت کنن ادامه داشت. اون تصمیم رو بهش Dollarization می‌گن. اما هنوز نزدیک بیست سال تا دلاریزیشن مونده و اون زمان یه سری کارهایی جرم محسوب می‌شه که شاید امروز برای ما خنده‌داره، اما تو اون روزگار، واقعا مردم به خاطرش زندان می‌رفتن. اون تاجر ایتالیایی تنها کسی هست که مستقیما، عکس چگوارا رو از خود عکاسش گرفت. اونم بدون پول. عکس رو هم برد و روی جلد یه کتاب به نام خاطرات بولیوی چاپ کرد که خاطرات چگوارا از مبارزات انقلابی بولیوی بود.

چه ، میراث یک تصویر از آلبرتو کوردا

اما همون سال، یه نشریه فرانسوی هم این عکس رو بدون اینکه اسمی از کوردا ببره، چاپ کرده بود که اصلا معلوم نیست از کجا آورده بود. بعدش هم یه هنرمند ایرلندی، این از این عکس به عنوان یه الگو برای پوستر‌های رنگی خودش کار کرد که خیلی هم معروف هستند و بعدها معلوم شد که اون رو از ژان پل سارتر گرفته بوده و خلاصه عکسه چند جایی رفت.

اما این عکس هنوز هم معروف نشده بود. گذشت تا اکتبر سال، یعنی سال 67 که چگوارا اعدام شد. چگوارا که اعدام شد، همون ناشر ایتالیایی کتاب خاطرات بولیوی، هزاران نسخه از این عکس منتشر کرد و داد دست مردم. معترضان به اعدام انقلابی بزرگ جهان”، که در واقع مخالفان ت‌های آمریکایی و طرفدار کمونیسم شوروی بودن، این عکس رو گرفتن دستشون و ریختن تو خیابون‌ها و اعتراض‌ها بالا گرفت و اسم این عکس هم شد: چریک مبارز قهرمان. و تازه برای اولین بار بود که مردم دنیا، به طور گسترده با تصویری روبرو شدند که به اندازه انقلاب کوبا شهرت پیدا کرده بود.

چه ، میراث یک تصویر از آلبرتو کوردا

اما از اونطرف، تو کوبا، فیدل کاسترو هیچوقت کنوانسیون حمایت از آثار ادبی و هنری را به رسمیت نشناخت، به همین خاطر هم این عکس بدون کپی رایت، در مقیاس وسیع بازنشر شد و طبیعتا هیچ پولی به عکاس اون یعنی کوردا، و یا به خانواده چه گوارا نرسید.
این عکس به سرعت تبدیل به نماد یاغی‌گری و انقلاب در جهان شد. خصوصا وقتی پاش به مترو و خیابون‌های نیویورک باز شد، توسط خود آمریکایی‌ها به سرتاسر جهان صادر شد و خیلی زود، روی هر چیزی که فکرش رو بکنین چاپ شد. از اسکناس رسمی کوبا بگیر، تا تی‌شرت و کفش و کلاه و آب نبات و لباس نوزاد. آلبرتو تو این سال‌ها می‌دید که این عکس هر روز، بیشتر و بیشتر داره پخش می‌شه. اما توی کوبا بود و دستش از همه جا کوتاه.

مایکل کیسی خبرنگار و نویسنده کتاب زندگی پس از مرگ چه، میراث یک تصویر” درباره چه گوارا، می گوید: اینکه یه تی شرتی بپوشید و بگویید از جان خود گذشته اید و به آرمان انقلابی چه متعهدید خیلی آسان تر است از اینکه در عمل انقلابی باشید. بعید می دانم آن شور انقلابی که مردم را به تقلید از او واداشت، هنوز هم در آرژانتین و جاهای دیگر آمریکای لاتین واقعا وجود داشته باشد.”

چه ، میراث یک تصویر از آلبرتو کوردا

این عکس اونقدر برای اهداف تجاری و اجتماعی استفاده شده که دیگه موضوعیت خودش رو از دست داده. امروزه افراد کمی که لباس‌های چه گوارا را می‌پوشند یا آیتم‌هایی دارند که با تصویر او آراسته شده واقعاً می‌دانند چه گوارا چه کسی بود، چه برسه به اینکه بدانند کوردا این عکس را گرفت. انقلاب چه گوارا به تاریخ پیوسته، کمونیستم تقریباً مرده، و از نظر بیشتر مردم، کوبا تنها جزیره‌ای دیگر در آتلانتیک است. این تصویر ارتباطش را با لحظه و شرایط خود از دست داده، و تبدیل به تصویری از مردی جوان بی‌باک و جذاب شده که احتمالا برای دختران جوان بسیار جذاب‌تر است تا انقلابی‌هایی که با دیکتاتوری‌ها می‌جنگند.
گذشت و گذشت تا سال 2000 یه بار دید یه شرکت مشهور ودکاسازی به نام اسمیرنوف، این عکس رو روی تبلیغات ودکاهای جدیدش کار کرده. شرایط کوبا هم کمی بازتر شده بود و با کشور‌های دیگه، ارتباط بیشتری گرفته بود. آلبرتو رفت و از شرکت اسمیرنوف شکایت کرد که من مخالف این نیستم که اندیشه و آرمان‌های چگوارا ترویج بشه، اما دیگه الکل رو بی‌خیال شین. پرونده خیلی طول پیدا کرد و نهایتا شرکت اسمیرنوف، 50 هزار دلار هم بهش داد که آلبرتو کوردا هم اون رو داد به سیستم درمانی کوبا به عنوان یه کار خیرخواهانه.

چگوارا اصلا کوبایی نبود. آرژانتینی بود. سال 1959 وقتی انقلاب کوبا پیروز شد، بهش ملیت کوبایی دادند. چگوارا اصلا اقتصاددان نبود. اما سالی که انقلاب شد، شد مدیر بانک مرکزی کوبا و اسکناس‌های کوبا، با اسم اون امضا شد. چگوارا اصلا خوش‌تیپ هم نبود، اتفاقا به خاطر اینکه سال‌ها با آسم درگیر بود، صورتش پف داشت و با اون ریشهای خالی و تنک، اصلا یک چهره فتوژنیک محسوب نمی‌شد. اما سال‌هاست که به عنوان جذاب‌ترین چهره از یک مرد، تصویرش رو همه‌جا می‌بینیم. عکس کسی که حاضر نمی شد حتی یک لحظه مستقیم به دوربین نگاه کنه، پر بیننده ترین تصویر جهان شده، حتی اگر کمتر بیننده ای بفهمه که نگاه اون چه چیزی رو دنبال می‌کرد.

آلبرتو کوردا در سال ۲۰۰۱ در حین برگذاری یک نمایشگاه از عکس‌هاش در پاریس دچار سکته قلبی شد و درگذشت. عکس های کم نظیر او از کوبا صاحب سخاوتمند خود را از دست دادند و به نظر می رسد که رهبران کوبایی هم اصولا اصراری بر تملک این آثار ندارند. چند سال پیش رومه های بریتانیائی گزارش دادند که دختر آلبرتو کوردا مجموعه ای شامل ۵۵ عکس او از رهبران انقلاب کوبا را که از روی نگاتیوهای اصلی چاپ شدن، به قیمت ۵۰ هزار پوند به یک گالری بریتانیایی فروخت. یکی دو سال بعدش هم پسر کوردا ، دوربین لایکایی که عکس چکوارا باهاش گرفته شده بود رو با قیمت 20 هزار دلار توی یه حراجی فروخت. دوربینی که تصویری افسانه‌ای از یک مرد رو ثبت کرد. تصویری که نماد قرن بیستم محسوب می‌شه.

منبع:

پادکست فارسی دیج ایمیج


اگر قصد دارید کار کردن با فایل‌های خام دوربین‌های دیجیتال و ویرایش آن‌ها را یاد بگیرید، احتمالاً می‌دانید که چه امکانات بی‌نظیری در پشت این فایل‌های عجیب و غریب وجود دارد. بنابراین احتمالاً الان که شروع به یادگیری استفاده از این فایل‌ها در فتوشاپ کردید، تعدادی فایل خام در داخل کامپیوتر یا کارت حافظه دوربینتان دارید که باز هم احتمالاً نمی‌تونید  آن‌ها را در داخل ویندوز ببینید. البته ویندوز 10 کمی پیشرفته‌تر شده و می‌تواند برخی از فایل‌های خام دوربین‌ها را به شما نمایش دهد. اما صرفاً می‌تواند آن‌ها را نمایش دهد و ویرایش فایل‌های خام خصوصاً به آن پیشرفتگی که در برنامه فتوشاپ ممکن است، هنوز در ویندوز امکان‌پذیر نیست و امکانات ویندوز برای این کار بسیار ساده و ابتدایی است.

اپیزود 02: فایل‌های خام را چطور باز کنیم؟

اگر هم در ویندوز‌های قبلی کار می‌کنید که احتمالاً در همین حد هم نمی‌تونید  آن‌ها را ببینید و صرفاً یک سری فایل با پسوند‌های عجیب هستند که نمی‌تونید  آن‌ها را در فتوشاپ هم باز کنید. آموزش‌هایی که من در این دوره آموزشی به آن‌ها می‌پردازم، آموزش‌هایی هستند که صرفاً در داخل نرم‌افزار فتوشاپ و بریج انجام می‌شوند. احتمالاً برنامه فتوشاپ را روی کامپیوترتان دارید. اما برای شروع به برنامه دیگری هم احتیاج داریم که نام آن برنامه Bridge هست. همانطور که گفتم این برنامه هم یکی از برنامه‌های ساخت شرکت ادوبی هست که به رایگان ارائه می‌شود و شما می‌تونید  به راحتی آن را از روی اینترنت دانلود کنید.

اگرچه نرم‌افزار Bridge یک نرم‌افزار رایگان است، اما اشکالی که وجود دارد این است که شرکت ادوبی امکان دانلود کردن این نرم‌افزار را برای ایرانیان محدود کرده است. بنابراین اگر که می‌خواهید این برنامه را دانلود کنید یا باید از روش‌های دیگری استفاده بکنید که IP ایران رو شناسایی نکند یا اینکه می‌تونید  اون را از وب‌سایت‌های فارسی که برای دانلود نرم‌افزار هستند دانلود کنید. من برای راحتی کار این نرم‌افزار رو لینکش رو در همین مقاله گذاشتم و شما می‌تونید  از اینجا جدیدترین نسخه این نرم‌افزار را دانلود کنید.

همچنین لینک جدیدترین نسخه از نرم‌افزار فتوشاپ هم در داخل همین مقاله موجود هست و می‌تونید  اون را هم به راحتی دانلود کنید تا در ابتدای کار هر دو نرم‌افزار فتوشاپ و Bridge رو در اختیار داشته باشید. بازکردن یک فایل خام در داخل فتوشاپ به راحتی امکان پذیره دقیقاً مثل فایل‌های دیگر شما می‌تونید  از منوی فایل اپن استفاده کنید.

اپیزود 02: فایل‌های خام را چطور باز کنیم؟

اشکالی که این روش دارد این هست که وقتی می‌خواهید یک فایل خام را باز بکنید پیش نمایش این فایل رو نمی‌بینید. یعنی اگر از ویندوزهای قدیمی استفاده می‌کنید این فایل‌ها را به صورت فایل‌های ناشناخته می‌بینید و اگر که از ویندوز ۱۰ استفاده می‌کنیم احتمالاً برخی از آن‌ها پیش نمایش دارند و برخی فایل‌های جدیدتر که برای دوربین‌های جدید‌تر هستند را هم کلا نمی‌بینید.

خوشبختانه برنامه Bridge هماهنگی کاملی با برنامه فتوشاپ دارد. به همین علت یک منو در داخل منوی فایل فتوشاپ می‌بینیم که نام اون Browse in Bridge است. با کلیک کردن روی این منو نرم‌افزار Bridge در داخل کامپیوتر شما باز می‌شود و می‌تونید  مثل یک مرورگر عادی به داخل درایوهای مختلف کامپیوترتان برید و فایل‌های مختلف رو با اون ببینید. این نرم‌افزار امکان باز کردن و نمایش فایل‌های خام جدید دوربین‌ها رو هم دارد و شما دیگر به راحتی می‌تونید  پیش نمایش فایل‌های خام دوربین رو هم در داخل اون ببینید

وقتی که برنامه Bridge رو باز می‌کنید احتمالاً در پنل های سمت چپ، یک پنل مربوط به پوشه‌های دلخواه یا Favorit رو می‌بینید. برای اینکه بتونید پنل فولدر را ببینید باید روی آن کلیک کنید. وقتی روی پنل پوشه‌ها کلیک می‌کنید یک پنل دقیقاً شبیه به پنل مرورگر ویندوز را مشاهده می‌کنید. در اینجا شما می‌تونید  با کلیک کردن روی پوشه‌های مختلف بین این پوشه‌ها جابه‌جا بشوید و محتوای پوشه‌ها را ببینید. طبیعتاً می تونید با کلیک کردن روی پوشه کارت حافظه دوربین که به کامپیوتر متصل شده فایل‌های خام داخل کارت حافظه‌تان را هم ببینید. در اینجا شما می‌تونید  فایل‌های مختلف رو مثل مرورگر ویندوز کپی کنید و آن‌ها را به داخل کامپیوتر و به پوشه‌های دیگر منتقل کنید. همچنین می تونید در همین پنجره که پنجره Content نام دارد، یک پوشه جدید در داخل پوشه‌های اصلی ویندوز درست بکنیم و فایل‌های خودتان را در داخل آن قرار بدین.

خود برنامه Bridge پیشنهاد میکنه که برای دیدن پیش نمایش عکس‌ها، حتی عکس‌های خام از پنل Preview استفاده بکنید. اما من خودم ترجیح میدم برای این که عکس‌ها را با اندازه بزرگ ببینم، یک بار روی دکمه Space کلیک بکنم تا روی اندازه بزرگ‌تر ببینم. البته در مورد این مسئله در درس‌های بعدی مفصلاً توضیح می‌دم. همچنین در این پنجره شما میتونین از پنل متادیتا استفاده کنید تا اطلاعات زمان عکس برداری رو در داخل خود پنجره ویندوز ببینیم. منظورم از اطلاعات زمان عکس‌برداری، اطلاعات دوربین تون هست، اینکه با چه سرعتی با چه دیافراگمی یا با چه حساسیت و مشخصات دیگری عکاسی کردید.

اما مزیت استفاده از برنامه بریج این هست که وقتی در داخل این برنامه روی یک فایل خام دو بار کلیک می‌کنیم، این فایل بلافاصله مستقیماً در داخل نرم‌افزار فتوشاپ باز میشه و شما می‌تونید اون فایل خام رو در داخل محیط ویرایشگر فایل خام

فتوشاپ ببینید. همچنین اگر روی یک فایل jpg دو بار کلیک بکنید این فایل مستقیماً در داخل خود فتوشاپ باز میشه و میتونید این فایل را هم ادیت کنیم. اما در این مجموعه آموزشی ما میخوایم کار کردن با فایل‌های خام را یاد بگیرید. برای اینکه بتونین یک فایل خام رو در داخل ویرایشگر فایل خام خود برنامه Bridge باز بکنید میتونین روی دکمه ای که شبیه یک دیافراگم هست کلیک بکنید یا دکمه های Ctrl+R رو بزنین. علاوه بر این شما میتونین فایل‌های jpg رو هم از همین جا به داخل ویرایشگر فایل خام ببرید

اگرچه در این مجموعه آموزشی من به ندرت از یک فایل jpg استفاده می کنم اما به این روش شما میتونید ببینید که چطور میشه یک فایل jpg را هم وارد ویرایشگر فایل‌های خام کرد و از امکانات پیشرفته این برنامه برای کار روی فایل‌های jpg هم استفاده کرد.


اگر می‌دانید چرا باید از فایل خام استفاده کنید، این آموزش را مطالعه نکنید. چون در این

آموزش فتوشاپ می‌خوام درباره دلایل استفاده از فرمت RAW در دوربین‌های دیجیتال توضیح بدم. طبیعتا اگر با فایل خام عکاسی می‌کنید، احتمالا درباره فواید آن می‌دانید و می‌تونین بلافاصله به سراغ ویدئوی بعدی برین. اما اگر هنوز از فایل JPEG استفاده می‌کنید و برای استفاده از فرمت RAW توجیه نشدین، دلایل من برای استفاده از این فرمت رو مطالعه کنید.

اپیزود 01: چرا باید از فایل خام دوربین استفاده کنیم؟

اگر نمی دانید که چرا باید با فایل خام کار کنید یکی از مهمترین دلایل برای این کار این است که کار کردن با فایلهای خام غیر مخرب است. یعنی شما بدون اینکه هیچ تأثیری روی فایل اصلی بذارین، میتونید روی اونها ویرایش کنید، اونها را تبدیل کنید، یا از آنها خروجی بگیرید. هر کار دیگری که شما روی آنها انجام میدین به هیچ وجه روی فایل اصلی تاثیری نمیذاره و دقیقا شبیه به همان چیزی هستش که موقع ویرایش فیلم ها می‌بینیم. وقتی که شما یک فیلم رو در داخل یک نرم افزار ویرایشگر ادیت می‌کنید، خود فیلم اصلی یا راش اصلی تغییری نمیکند. بلکه شما میتونین از تغییرات اون خروجی بگیرید. به این روش ویرایش غیرمخرب” می‌گویند. شما هنگام ویرایش فایلهای خام به روش ویرایش غیرمخرب” کار می‌کنید. یعنی فایلهای اصلی شما برای همیشه باقی دست نخورده می مانند.

دلیل دوم که برای استفاده از ویرایشگر فایل خام وجود دارد، محیط نسبتاً ساده و سرراست این برنامه است. برخلاف فتوشاپ که قسمت های مختلف ویرایش عکس در جاهای مختلف قرار دارند و دسترسی به قسمت‌های مختلف مشکل باشد، در ویرایشگر فایل خام همه چیزهایی که نیاز دارید، در یکجا در دسترس شماست. بنابراین به راحتی میتونین در یک پنجره، نور عکس را کم و زیاد بکنید، رنگش رو تغییر بدید، کنتراست اون رو تغییر بدید،حتی نویز و اعوجاج عکس را هم میتونید به راحتی در همین‌جا تصحیح کنین. همه این ها در داخل یک محیط در دسترس شما قرار می گیرد. در واقع این نوع چیدمان، دقیقا چیدمانی هست که برای عکاسان در نظر گرفته شده تا بدون درگیری در پنجره‌های متعدد، همه چیز رو در دسترس داشته باشن.

مهم‌ترین و اصلی‌ترین دلیلی که باید از فایل‌های خام استفاده کنید، کیفیت خروجی آنها و امکانات پیشرفته‌ای است که برای ویرایش عکس در فتوشاپ به شما می‌دهد. درباره این دلیل به طور جداگانه در اپیزود سوم این سری آموزش‌ها توضیح می‌دم. تفاوتی که واقعا شگفت‌زده‌تان می‌کند!

دلیل سوم اینکه ویرایشگر فایل خام” از تمام فرمت های فایل خام جدید پشتیبانی می کند. یعنی به محض اینکه دوربین جدیدی وارد بازار میشه به فاصله کوتاهی، آپدیت جدیدی برای این برنامه ارائه می‌شه و میتونه فایل خام اون دوربین رو باز بکند. بنابراین اگر دوربین‌های جدیدی تهیه کنید، به سادگی می‌تونین روی فایل خام اون کار بکنید. این در حالی هست که خیلی از برنامه های پیشرفته ویرایشگر فایل خام نمیتونن با فایل های دوربین های جدید کار بکنند یا صرفا امکان کار روی فایل‌های خام دوربین‌های خاصی را دارند. علاوه بر این، در این برنامه‌ها هم معمولاً پشتیبانی و باز کردن فایلهای خام دوربین های جدید خیلی طول میکشه. ضمنا شما میتونید فایل های jpg و tiff را هم در داخل این ویرایشگر باز کنید و از امکانات آن برای ویرایش این فایل ها هم استفاده کنید.

اپیزود 01: چرا باید از فایل خام دوربین استفاده کنیم؟

دلیل دیگری که برای استفاده از این ویرایشگر وجود دارد امکان کپی کردن و جابجا کردن ویرایش‌ها و تنظیمات، بین عکس های مختلف هست. در واقع شما میتونید کارهای تکراری در داخل ویرایشگر فایل خام را تنها با یک کلیک انجام بدین. یعنی لازم نیست همه فایل ها تک به تک ویرایش بشوند. بلکه شما میتونین ویرایش‌هایی که انجام میدین رو بین عکس های مختلف جابجا کنید یا روی عکس های مختلف کپی کنید. از این لحاظ ویرایشگر فایل خام میتونه سرعت عمل شما رو در هنگام ویرایش بالا ببرد.

و نکته پنجم اینکه یادگیری کار با ویرایشگر فایل خام بسیار ساده است. در واقع میتونم بگم کار کردن و یادگیری استفاده از این برنامه از خود فتوشاپ هم ساده تر هست. به همین دلیل هم در طی این سالها فتوشاپ ویرایشگر فایل های خام رو به داخل خودش نبرده، بلکه آن را به عنوان یک برنامه جداگانه در اختیار کاربران قرار می دهد تا همه ی عکاسان با کمترین سطح دانش از ویرایش عکس بتوانند از آن استفاده بکنند و بهترین نتیجه را بگیرند.


برای استفاده از ماسک غلظت ، یه لایه جدید از همون لایه قبلی درست کنین. بعد Filter> Other> HSB/HSL رو بزنین. تو پنجره باز شده می‌تونین یکی از دو گزینه HSB یا HSL رو انتخاب کنین. من تست کردم این روش رو، HSL نتیجه بهتری می‌ده. حالا خودتون هم می‌تونین دو تاش رو تست کنین. خوب اینجا به سلامتی، رنگ‌های عکس فاجعه می‌شن!
نگران نباشین. کاری که باید بکنین اینه که ما همه این رنگ‌ها رو نمی خوایم. برین به پنل Channels. این پنل رو اگر ندارین، توی منوی Window هست. روش کلیک کنین تا باز بشه. بعد از کانال‌هایی که می‌بینین برای هر سه تا رنگ قرمز و سبز و آبی، روی کانال رنگ سبز Ctrl+Click کنین. یه محدوده‌ای رو انتخاب می‌کنه که این همون محدوده به درد بخورمون هست.

اپیزود 02: استفاده از ماسک غلظت به جای Hue/Sat
حالا برمی‌گردیم روی لایه‌ها. لایه‌ای که درست شده بود رو دیگه نمی‌خوایم. فقط همون کانال سبزش رو می خواستیم. خود لایه رو می‌کشیم می‌ندازیم توی سطل آشغال پالت لایه‌ها. با محدوده‌ای که باقی مونده، روی لایه تنظیم کننده Hue/Sat می‌زنیم تا روی لایه فعلی درست بشه. از اونجایی که یک محدوده‌ای رو انتخاب کردیم، این محدوده، خودش ماسک لایه می‌شه برای این لایه تنظیم کننده جدید. برای همین هم لایه تنظیم کننده دیگه سفید نیست.

اپیزود 02: استفاده از ماسک غلظت به جای Hue/Sat
حالا توی این لایه تنظیم کننده، می‌تونیم Sat رو زیاد کنیم. هر چقدر که می‌خواین زیادش کنین، تاثیرش خیلی خوبه. بدون این ماسک، تاثیر این لایه فاجعه‌ست، اما با این ماسک، عالیه.

اما گفتم که با این پنل، هیچوقت رنگ‌ها رو تغییر ندین. خصوصا با فام و روشنایی. این دو تا تاثیرشون روی همه رنگ‌ها و پیکسل‌ها هست. البته با Sat هم همینطور. این هم روی همه پیکسل‌ها تاثیر می‌ذاره. پس به چه دردی می خوره این تنظیمات؟

اپیزود 02: استفاده از ماسک غلظت به جای Hue/Sat
راستش اینجوری، خیلی کاربرد برای ما عکاسا نداره. برای گرافیست‌ها بیشتر کاربرد داره. ما باید از تنظیمات هدفمند روی رنگ‌های خاص استفاده کنیم. برای همین هم باید کمی پیشرفته‌تر کار کنیم.


برای اینکه ببینیم این اسلایدر‌ها چطور کار می‌کنن، باید از پنل مخصوص Hue/Sat استفاده کنیم. دو روش برای استفاده از این پنل داریم. اول: استفاده از یک لایه تنظیم کننده، که خود من هم معمولا همین رو استفاده می‌کنم. برای این کار کافیه که روی آیکن لایه‌های تنظیم کننده (پایین پانل لایه‌ها) کلیک کنیم و گزینهHue/Sat رو بزنیم. با این کار یه لایه تنظیم کننده روی لایه اصلی عکس قرار می‌گیره و از حالا به بعد هر تغییری توی اون بدیم، روی لایه‌های زیرش تاثیر می‌ذاره. معلومه که مثل هر لایه دیگه‌ای، می‌تونین از ماسک لایه این تنظیم هم استفاده کنین.

اپیزود 02: تنظیمات عمومی روی عکس در Hue/Satاما مهم‌ترین دلیلی که از این لایه‌ها استفاده می‌کنیم اینه که هر وقت بخوایم می‌تونیم تغییرش بدیم. مثلا یک مقدار رو تنظیم می‌کنیم و اوکی می‌کنیم. بعد دوباره می‌تونیم روی اون دوبار کلیک کنیم و تنظیمات قبلی رو ببینیم و دوباره اونها رو تغییر بدیم. اینجوری هر چقدر بخوایم می‌تونیم تصمیمون رو عوض کنیم.

اما روش دوم وقتی هست که بخوایم مستقیما این تنظیمات عمومی رو روی خود لایه عکس اعمال کنیم. اول باید خود لایه رو مطمئن باشیم که انتخاب شده و بعد از Image> Adjustments> Hue/Sat رو می‌زنیم. هر تغییری که اعمال کنیم، بعد از  OK کردن، مستقیما پیسکل‌های عکس رو تغییر می‌دهد و نمی‌شه دیگه اون رو تصحیح کرد یا تغییر داد. تنها راهش اینه که Ctrl+Z بزنیم و برگردیم عقب. حالا اگر چندین مرحله هم گذشته باشه، باز هم مجبوریم برگردیم عقب. راه دیگه‌ای نداریم. هرچند این کار الان کار سختی نیست، چون فقط یه مرحله ازش گذشته، اما یه وقتایی داریم روی تعداد زیادی لایه کار می‌کنیم و کلی بعدش تغییر دادیم، برای همین برگشت به عقب کلی از کار‌هامون رو خراب می‌کنه و منتفی می‌کنه و باید همه‌ش رو کنسل کنیم تا برسیم به این مرحله.

اپیزود 02: تنظیمات عمومی روی عکس در Hue/Satاما اگر باز هم اصرار دارین که از لایه‌های تنظیم کننده استفاده نکنین، حداقل می‌تونین قبش لایه‌ای که دارین روش کار می‌کنین رو به یه لایه هوشمند تبدیل کنین. هر چند خودم این کار رو خیلی پیشنهاد نمی‌دم، اما باز از اینکه مستقیم روی خود لایه اضافه کنین بهتره.
برای این کار اول: روی خود لایه راست کلیک می‌کنیم و Conver to Smart Object رو می‌زنیم. حالا Image> Adjustments> Hue/Sat رو می‌زنیم. هر نغییری بدیم، این تغییرات به صورت یه فیلتر هوشمند، روی خود لایه تاثیر نمی‌ذاره، فقط می‌شه یه فیلتر هوشمند، همراه با لایه. معنی‌ش هم اینه که می‌شه تغییرش داد اگر لازم باشه. فقط کافیه روش دوبار کلیک کنیم و عین لایه تنظیم کننده باز می‌شه و می‌شه دوباره Ok کرد تا ذخیره بشه.البته دیگه روی لایه‌های زیر خودش کاری نمی‌کنه و فقط روی همون لایه‌ای که بهش وصله تاثیر می‌ذاره.

اما اینجا یک نکته رو درباره کار با این پنل بگم. توی این پنل وقتی گزینه Master انتخاب شده، یعنی هر تغییری که انجام می‌دین، روی همه رنگ‌های تصویر تاثیر می‌ذاره. هر رنگی که توی تصویر دارین. مثلا شما می‌خواین کمی رنگ‌ها رو سمت زرد ببرین. اما همه چیز با هم عوض می‌شه. برای همین هم Hue یا فام رو معمولا روی حالت Master دست نمی‌زنیم. معلومه که ما نمی‌خوایم همه رنگ‌ها رو با هم عوض کنیم.
همچنین درباره Sat هم همینطوره. اون رو هم وقتی روی حالت Master هست نباید دست بزنین. دلیلش هم مشخصه، چون غلظت همه رنگ‌ها رو با هم زیاد می‌کنه. حالا ممکنه بگین که ما اینهمه سال با این غلظت رنگ‌ها رو بالا بردیم، چیزی نشده. شاید این کار رو کرده باشین. من هم بارها این کار رو کردم. اما این گزینه، برای این کار مناسب نیست. چون مجبوریم، مقدار غلظت رو با غلیظ‌ترین رنگ تنظیم کنیم. فرض کنید می‌خواهیم غذا بپزیم. توی یه قابلمه، مقداری گوشت، مقداری سیب‌زمینی و مقداری قارچ داریم. این غذا برای اینکه پخته بشه، چقدر باید روی اجاق گاز گرما ببینه؟

اپیزود 02: تنظیمات عمومی روی عکس در Hue/Sat
مثال عجیبی نیست. هر کسی که فقط یه بار غذا پخته باشه می‌دونه که تا گوشت بخواد پخته بشه، احتمالا قارچ و تخم مرغ می‌سوزن یا کاملا له می‌شن. یا مثلا اگر دمای گاز رو با پخت سیب زمینی هماهنگ کنیم، قارچ و تخم مرغ له می‌شن، اما گوشت خام باقی می‌مونه.
این مثال دقیقا همون چیزیه که درباره رنگ‌های یک عکس وجود داره. رنگ‌ها یکسان نیستن. بعضی باید بیشتر غلیظ بشن، بعضی هم کمتر. برای همین هم ما مقدار Saturation رو برای همه‌شون یکی نمی‌ذاریم. اینجور وقت‌ها از ماسک غلظت استفاده می‌کنیم. ماسک غلظت، یا Saturation Mask غلظت رنگ‌ها رو براساس مقداری که نیاز دارن بالا می‌بره. به این ترتیب، مطمئن می‌شیم که رنگ‌ها نمی‌بُرن و خراب نمی‌شن. هر چند استفاده از ماسک غلظت، جزو کار با Hue/Sat نیست، اما اون رو هم اینجا می‌گم که درسمون ناقص نمونه. در واقع، این روش، یه روش جایگزین به جای استفاده از Sat توی پنل Hue/Sat هست.

دوره آموزش فتوشاپ را در بخش آموزش سایت مشاهده نمایید.


قبل از اینکه بخوایم بریم سراغ کاربرد‌های این پنل پیشرفته توی

فتوشاپ ، اول باید ببینیم این کلمات و این پنل، اصولا چی هست؟ اصلا این سه تا گزینه Hue و Saturation و Lightness چی‌ان توی این پنل؟ هر کدوم چیکار می‌کنن؟ معنی‌شون چیه اصلا؟
Hue و Sat و Lightness در واقع سه ویژگی اصلی هر رنگ هستند. هر رنگی، هر رنگی که ما می‌بینیم، این سه تا ویژگی رو داره. هر چیزی که اطرافمون می‌بینیم، هر سه‌تای این مشخصات یا ویژگی‌ها رو توی خودش داره. حتی اگر فرض کنیم، کاملا خاکستریه، کاملا سیاهه یا سفیده. بالاخره هر چی که هست، این مشخصات رو داره. بدون این سه ویژگی، یک رنگ نمی‌تونه وجود داشته باشه.

اپیزود 01: مفهوم Hue/Satمثلا فرض کنین یک خودکار بیک آبی کنارمون هست. میگیم این خودکار چه رنگی هست؟ آبی!
اما اینطور نیست. تو دنیای گرافیک حرفه‌ای یا دنیای عکاسی حرفه‌ای، این خودکار هم Hue داره، هم Saturation داره، هم Lightness.
Hue رو فام هم معنی می‌کنن، همون چیزی که تو دنیای عادی ما بهش می‌گیم رنگ. مثلا آبی، یک فام رنگی هست. ممکنه قرمز باشه، ممکنه زرد باشه، ممکنه فام رنگی نداشته باشه اصلا و مثلا سفید یا خاکستری باشه. بهرحال، فام همون اسم رنگ هست.
حالا این فام می‌تونه غلیظ و رقیق هم باشه، مثلا می‌تونه آبی کم‌رنگ باشه مثل آبی آسمان دود گرفته تهران یا آبی پر رنگ باشه مثل آبی آسمان کنار دریای خزر. نهایتا اینکه می‌تونه نورش زیاد باشه، مثل آبی آسمان سر ظهر، یا نورش کم باشه مثل آبی آسمان شب. بنابراین اگر از من بپرسین که آسمان شب، Hue و Saturation و Lightness ش چقدره، می‌گم ممکنه Hue و Sat ش رو درست ندونم، اما مطمئنم که Lightness یا نورش -100 هست. یا یه چیزی تو همین مایه‌ها. چون تاریک تاریکه.

اینها دقیقا همون چیز‌هایی هستند که برای هر رنگ دیگری هم می‌شه تعریف کرد.  به معنای ساده اینکه که Hue یعنی چه رنگی”، Sat یعنی چقدر رنگ”، و Lightness یعنی روشنایی رنگ” چقدر هست.

هنوز براتون درکش مشکله؟ خوب مشکلی نیست. از روی پنل رنگ خیلی بهتر می‌شه این‌ها رو فهمید. با دوبار کلیک روی آیکن رنگ توی نوار ابزارها، پالت رنگ‌ها رو باز می‌کنیم. در این پالت، معمولا دکمه کنار Hue علامت خورده است. یعنی چیزی که الان می‌تونیم توی نوار کناری ببینیم، تغییرات Hue یا فام هست. وقتی اون رو تغییر می‌دیم، چی تغییر می‌کنه؟ رنگ تغییر می‌کنه.
یادمون هست که Hue چی بود دیگه، چه رنگی؟” اینجا تصمیم می‌گیریم که رنگ اصلی چی باید باشه. طبیعتا وقتی یک رنگ رو انتخاب کردیم، توی کادر روبرویی می‌تونیم تعیین کنیم که (چپ و راست) پر رنگ باشه یا کمرنگ یا (بالا و پایین) روشن باشه یا تیره. اما نکته مهم اینجاست که خود اون رنگ چی باشه که دقیقا همین نوار باریک می‌تونه اون رنگ رو برای ما انتخاب کنه.

اپیزود 01: مفهوم Hue/Sat
هر گزینه‌ای که انتخاب شده باشه، این نوار همون رو نشون می‌ده. یعنی اگر Saturation رو انتخاب کنیم، این نوار، شدت غلظت رو کم و زیاد می‌کنه. یعنی می‌گه چقدر رنگ” می‌تونیم داشته باشیم. مقدار رنگ، حجم رنگ. چه میزان رنگ، برای اون رنگی که انتخاب کردیم رو با این گزینه انتخاب می‌کنیم و نشون می‌دیم. معلومه که هر چقدر هم پایین‌تر می‌ریم، بیشتر به سمت خاکستری می‌ره. چون مقدار رنگش داره کمتر و کمتر می‌شه.
به همین صورت هم گزینه Brightness رو داریم. Brightness همون Lightness هست. یعنی روشنایی. هر چقدر بیشتر بشه، رنگ رو روشن‌تر می‌کنه و هر چقدر تاریک‌تر بشه، رنگ رو تیره‌تر می‌کنه. می‌دونیم که اون بالای بالا، رنگ بیشترین مقدار خودش رو داره. اما این پایین، همیشه برای همه رنگ‌ها یکی هست، سیاه! رنگی که مقدار روشناییش خیلی خیلی خیلی کم بشه، می‌شه سیاه. دیگه فرقی نمی‌کنه چه رنگی باشه یا چه‌قدر رنگ داشته باشه.

اگرچه من همیشه برای هر سه گزینه Hue/Sat/Bright از گزینه‌هاشون استفاده می‌کنم، اما بد نیست این رو هم بدونیم که هر کدوم رو انتخاب می کنید، پنجره روبرویی، اون دو تای دیگه رو نشون می‌ده. یعنی وقتی Hue رو انتخاب می‌کنید، اون پنجره، دو گزینه Sat و Bright رو نشون می‌ده. وقتی Sat رو انتخاب می‌کنین، Hue و Brightness رو نشون می‌ده و نهایتا وقتی Brightness رو انتخاب می‌کنین، Hue و Sat رو. کلا سه تا هستن دیگه، یکی می‌شه توی نوار و اون دو تای دیگه می‌شن توی پنجره بزرگتر.

اپیزود 01: مفهوم Hue/Satاصل چیزی که می‌خواستیم یاد بگیریم این بود که هر رنگ، سه ویژگی داره: فام، غلظت و روشنایی و برای اینکه هر پیکسل رنگی ساخته بشه به سه تای اونها نیاز داریم.
حالا می‌ریم سراغ پنل Hue/Saturation (اسمش دو تایی هست، چون طولانی می‌شد. وگرنه باید هر سه تاش رو می‌گفتیم). این سه تا اسلایدر توی این پنل می‌تونن این سه ویژگی رو کنترل کنن. اما تعداد کارهایی که با همین سه تا اسلایدر می‌شه انجام بدین، نامحدوده. واقعا به شکل نامحدود می‌تونین روی رنگ‌ها تاثیر بذارین و اونها رو تغییر بدین. بریم سراغ اولین مثال و ببینیم این سه تا اسلایدر چه کارهایی می‌تونن بکنن.


خروجی گرفتن، می‌تواند به معنی باز کردن عکس در فتوشاپ، ذخیره کردن اطلاعات ویرایش، یا واقعا خروجی گرفتن از عکس ویرایش شده با یک فرمت مورد نظرمان باشد. قبلا هم گفتم که برای این کار می‌توانید روی دکمه Save Image بزنید. البته اگر چند عکس را باز کرده و همه را انتخاب کرده باشید، این دکمه Save Images نام دارد که یعنی چند عکس را با یک تنظیمات ثابت ذخیره می‌کند. وقتی روی دکمه Save Images کلیک می‌کنید، پنجره Save Options با تنظیمات ذخیره‌سازی باز می‌شود. شما در اینجا به فتوشاپ می‌گویید که عکس‌هایتان را به چه شکلی و کجا ذخیره کند.اپیزود 09: چطور از فایل‌های خام خروجی بگیرید؟
در منوی Destinoation یا مقصد، می‌گویید که عکس‌هایتان دقیقا کجا ذخیره بشوند. می‌توانند در همان محل فعلی (Same Location) یا در مکانی دیگر که ادرس آن را خودتان می‌دهید ذخیره شوند.

اپیزود 09: چطور از فایل‌های خام خروجی بگیرید؟

همچنین می‌توانید نام فایل‌هایی که ذخیره می‌شوند را هم تغییر دهید. مثلا یک چیزی به انتهای نام آنها اضافه کنید تا بدانید که این فایل‌ها ویرایش شده هستند.
گاهی اوقات می‌توانید عکس‌ها را با همان اندازه اصلی‌شان فشرده کنید. برای این کار می‌توانید مقدار Quality را کم کنید. اگر هم می‌خواهید با بالاترین کیفیت ممکن ذخیره شوند، آن را روی 12 بگذارید. گزینه‌های دیگر هم معمولا مربوط به زمانی است که نخواهید عکس را در

فتوشاپ ویرایش کنید و بخواهید که مثلا تغییر اندازه و شارپ کردن را هم همینجا و مستقیما روی خود عکس نهایی انجام دهید.


یک تنظیم مهمی در داخل دوربین‌های دیجیتال است که اغلب عکاسان آن را به صورت دستی انجام می‌دهند. این تنظیمات، تنظیمات فضای رنگی RGB است. این تنظیمات می‌تواند روی کیفیت و نوع نمایش رنگ ها در عکس های دوربین های دیجیتال تاثیر بگذارد برخی از عکاسان معتقدند که این تنظیمات در دوربین باید روی sRGB قرار داشته باشد. برخی دیگر هم این تنظیمات را روی گزینه Adobe RGB قرار می دهند. معمولاً در داخل دوربین های دیجیتال تنها همین دو گزینه دیده می شود و این در حالی است که اگر شما با فایلهای خام عکاسی کنید می توانید در داخل ویرایشگر فایل های خام گزینه های دیگری را هم ببینید. انتخاب نوع فضای رنگی دقیقا بستگی به کاربرد عکس‌های شما دارد.

اپیزود 08: فضای رنگی، دلیل خراب شدن عکس‌های خام

ابتدا باید برای تغییر فضاهای رنگی روی لینک زیر پنجره پیش نمایش کلیک کنید. در پنجره Workflow Options  انواع فضاهای رنگی را می‌بینید. برخی از این فضاهای رنگی دارای محدوده پوشش رنگ بسیار زیادی هستند و ویرایش عکس ها با این فضا های رنگی به شما این امکان را می دهد که رنگ های طبیعی تری به دست آورید اما نکته اینجاست که اغلب چاپگرها و نمایشگرهایی که میبینیم تنها با دو گزینه Adobe RGB و sRGB کار می کنند. اگر نمی دانید کدام یک را انتخاب کنید معمول ترین گزینه گزینه sRGB است. اتفاقا این گزینه معمولا حالت پیش‌فرض یا Default دوربینتان هم هست. زیرا اغلب مانیتورهای عمومی با همین فضای رنگی کار می کند و هر عکسی که روی فضای اینترنت منتشر می‌کنید، بلافاصله خودبخود به همین فضای رنگی می‌رود. اما اگر شما فضای رنگی Adobe RGB را انتخاب کنید احتمالاً روی مانیتورهای عادی به خوبی نمایش داده نمی شود.

اپیزود 08: فضای رنگی، دلیل خراب شدن عکس‌های خام

برای اینکه این موضوع شما را درگیر نکند یک پیشنهاد کلی به شما میدهم اگر می خواهید عکس های خود را چاپ کنید بهتر است از فضای رنگی Adobe RGB استفاده کنیم و اگر می خواهید عکس هایتان را در اینترنت یا شبکه های اجتماعی به نمایش بگذارید sRGB استفاده کنید.

گزینه‌های دیگر در این پنجره هم برای تغییر اندازه، تغییر عمق رنگ و تغییر شارپنس عکس است. پیشنهاد می‌کنم تا زمانی که از عکس هایتان خروجی نگرفته‌اید، عمق رنگ را روی 16 bit بگذارید. در این حالت، هر عکس می‌تواند تعداد بیشتری رنگ را پردازش کرده و نمایش دهد و برای ویرایش عکس بهتر است. اما اگر قرار است از عکس ها خروجی بگیرید، می‌توانید از عمق رنگ 8 Bit هم استفاده کنید.


احتمالاً برای شما هم سوال هست که تغییرات فایل‌های خام کجا میروند؟ همانطور که قبلا هم گفتم، فایل‌های خام به صورت غیر مخرب ویرایش می‌شوند. یعنی اصولاً وقتی که یک فایل خام را تغییر می دهید این تغییرات روی خود آن فایل ها هیچ تغییری نمی دهند و هیچ تاثیری نمی گذارد. در درس های قبلی توضیح دادم که وقتی تغییری را روی یک فایل خام ایجاد می کنیم، می توانیم با زدن دکمه Done این تغییرات را روی آن فایل نگه داریم تا بعداً کارهایی که می‌خواهیم انجام دهیم را از ادامه این تغییرات، پی بگیریم.

وقتی در داخل برنامه Bridge این عکس های ویرایش شده را میبینید، تغییرات آنها را هم مشاهده می کنید. اما سوال اینجاست که این تغییرات دقیقا کجا قرار دارند؟ این تغییرات در داخل یک فایل با فرمت .xmp با همان نام قرار می گیرند. یعنی هر نامی که عکس ما دارد فایل XMP آن هم همان نام را به خود میگیرد. تمام تغییراتی که در عکس‌های خام می‌دهیم، در این فایل ذخیره شده اند و اگر آن را پاک کنید یا حذف کنیم همه تغییرات آن فایل” هم از بین میرود.

اپیزود 07: تغییرات فایل‌های خام کجا می‌روند؟

همچنین اگر یک فایل را دوباره باز کنید و روی آن تغییری انجام داده و ذخیره کنیم این تغییرات و این فایل اصطلاحا آپدیت میشوند. اگر بخواهید این تغییرات را کنسل کنید یعنی به نسخه بدون تغییر برگردید می‌توانید روی منوی پنل Basic کلیک کنید و گزینه Image Setting  را کلیک کنید. همچنین اگر بخواهید به نسخه کاملا بدون تغییر و اولیه عکس برگردید می‌توانید روی گزینه دوم یعنی Camera RAW Default کلیک کنید.

اپیزود 07: تغییرات فایل‌های خام کجا می‌روند؟نکته مهم اینکه هر فایلی که در داخل Camera RAW ویرایش شده باشد یک آی ویرایش در داخل برنامه Bridge روی آن دیده می شود حتی اگر همه تنظیمات را هم ریست کنیم باز هم این آیکنن نمایش داده می شود. نمایش این آیکن به این دلیل است تا برنامه Bridge بداند که این فایل قبلا ۱ بار ویرایش شده است، اگر می خواهید تمام سابقه ویرایش را از بین ببرید فایل xmp آن را حذف کنید.


واضح است که وقتی یک عکس را در داخل ویرایشگر فایل خام ویرایش می کنیم، می خواهیم ببینیم که چطور تغییر کرده است. خوشبختانه امکانات برنامه ویرایشگر فایل خام برای این کار عالی ست و دکمه های میانبر زیادی برای بررسی تغییرات در آن وجود دارد. می توانیم هر تغییری که روی یک عکس می‌دهیم را با زدن دکمه P که ابتدای کلمه Preview هست مشاهده کنیم. این دکمه را دکمه Before/After هم می‌نامند. یعنی قبل و بعد از تغییرات را با آن می‌بینیم.

اپیزود 06: بررسی تغییرات عکس در ویرایشگر فایل خام

این نوع پیش نمایش به سرعت قبل و بعد تغییراتی که دادیم را به ما نشان می دهد. اما گاهی اوقات ممکن است بخواهید این تغییرات را به روشهای دیگری هم ببینید. مثلاً می‌توانید عکس تغییر کرده و نسخه اولیه عکس را در کنار هم ببینید یا آنها را روی یکدیگر (یعنی به صورت بالا و پیایین) ببینید یا اینکه صفحه نمایش را به دو قسمت تقسیم کنید و حالت قبل از تغییر را در یک طرف و حالت بعد از تغییر را در یک طرف دیگر ببینید. برای اینکه پیش نمایش را به این روش های مختلف ببینید می‌توانید روی دکمه ای که حرف Y روی آن قرار دارد کلیک کنید. با هر بار کلیک یک مدلی از پیش نمایش به شما نشان داده می شود.

اپیزود 06: بررسی تغییرات عکس در ویرایشگر فایل خام
اگر نمی خواهید روی آن کلیک کنید می توانید از دکمه Q هم استفاده کنید. من معمولا همه روش‌های پیش نمایش را استفاده نمی‌کنم. به همین خاطر از داخل تنظیمات فقط یک یا دو روش پیش نمایش را انتخاب می‌کنم. برای این کار می توانید روی دکمه پیش‌نمایش کلیک کنید و نگه دارید تا منوی تنظیمات آن باز شود. حالا از گزینه Preview Preferences می توانید گزینه های مورد نیاز خودتان را انتخاب کنید. به عنوان مثال میتوانید فقط گزینه اول را فعال نگه دارید و بقیه گزینه ها را خاموش کنید. حالا فقط همین یک حالت فعال است. اگر روی یکی از تصاویر کلیک کنید و زوم کنید تصویر دیگر هم زوم می‌شود و به همین شکل می توانید با ابزار دست آنها را صورت همزمان جابجا کنید. این روش بهترین روش برای دیدن تغییرات در داخل ویرایشگر فایل خام است.

اپیزود 06: بررسی تغییرات عکس در ویرایشگر فایل خام

البته لازم نیست که حتماً تصویر قبل و بعد به همین ترتیب باشد. شما می توانید با کلیک کردن روی آیکن فلش دو جهته، جای آنها را با هم عوض کنید. همچنین اگر بخواهید که حالت بعد از تغییرات را به عنوان تصویر پایه” نگه دارید و یکسری تغییرات دیگر را با همان تصویر پایه” مقایسه کنید، می توانید با کلیک کردن روی دکمه فلش دوطرفه، حالت تغییر کرده را به حالت اولیه یا تصویر پایه” فرستاده و تغییرات بعدی را در پنجره کناری با آن مقایسه کنید.

این کار مخصوصاً زمانی که می‌خواهید تغییرات مربوط به کاهش نویز یا جلوه های مختلف را روی عکس بررسی کنید بسیار کاربرد دارد. چون دیگر لازم نیست که تغییرات جلوه‌های عکس را با نسخه اولیه مقایسه کنیم. بلکه می‌توانیم فقط همین تغییرات را با نسخه تغییر کرده آخر مقایسه کنید. آموزش های دیگر

فتوشاپ را از دست ندهید.


وقتی شروع به پردازش فایل‌های خام می کنیم اولین چیزی که باید انتخاب کنیم یک پروفایل (Profile) است. یک پروفایل در واقع مجموعه ای از دستورالعمل ها برای پردازش فایل‌ها هست. به این ترتیب نرم افزار ویرایشگر می‌داند که چطور فایل های شما را پردازش کند. میتونید پروفایل ها رو به عنوان یک سری تنظیمات پایه ای برای تبدیل فایل‌ها از اطلاعات صفر و یک دوربین” به رنگ و نور” در نظر بگیرید.

برای اینکه ساده تر بتوانیم پروفایل ها را به ذهن بسپارید و عملکرد اونها رو تشخیص بدیم، اینطور تصور کنید که در واقع پروفایل ها مانند مشخصات یک فیلم نگاتیوی هستند که شما در همان ابتدا آنها را انتخاب می کنید تا در داخل دوربین آنالوگ‌تان قرار بدید. می‌دانیم که هر فیلم یک سری مشخصات مربوط به خودش رو داره، بعضی از فیلمها رنگ ها را غلیظ تر ثبت می کنند، بعضی از فیلمها کنتراست بیشتری دارند، بعضی از فیلم ها برای حساسیت های بالاتر ساخته شدند. بهرحال پروفایل ها در واقع یک سری دستورالعمل ابتدایی هستند که به محض اینکه عکس خام رو در داخل ویرایشگر فایل خام باز میکنیم روی عکس های خام اعمال می‌شود و اونها رو تبدیل می‌کند. بعضی از پروفایل ها طوری طراحی شدند که فقط روی فایلهای خام کار میکنند. اما بعضی از پروفایل ها میتونن روی محدوده بیشتری از عکس ها کار میکند که میتونه شامل فرمت‌های jpg و tiff هم بشه.

اپیزود 05: انتخاب پروفایل‌ها برای پردازش فایل‌های خام

اگر خود شما پروفایل رو برای عکس هاتون انتخاب نکنید ادوبی به طور پیشفرض پروفایل Adobe Color رو برای فایلهای عکس رنگی و پروفایل Adobe Monochrome رو برای عکس های سیاه و سفید انتخاب میکنه. می‌دانیم که فایل‌های خام (در دوربین‌های دیجیتال رنگی) به طور کلی به صورت رنگی ثبت می شود و اینکه اون فایل ها سیاه و سفید یا رنگی باشند، بسته به انتخاب شما درباره گزینه Treatment داره. اگر گزینه را روی Color قرار بدین عکس شما رنگی و اگر روی Black & White قرار بدید عکس شما سیاه و سفید خواهد بود.

البته این دو پروفایل تنها پروفایل‌های Camera RAW نیستند، شما میتونید با کلیک کردن روی آی پروفایل به پروفایل های دیگر ادوبی هم دسترسی داشته باشید.

اپیزود 05: انتخاب پروفایل‌ها برای پردازش فایل‌های خام

در داخل این منو ابتدا لیست پروفایل های دلخواه یا Favorite را می بینید. در زیر آن هم منوی پروفایل های Adobe Camera RAW قرار دارد که پروفایل های اختصاصی ادوبی برای کار روی عکس های مختلف از جمله منظره، پرتره، براق، تخت و … می‌شود. بعد از آن هم منوی پروفایلهای خود دوربین را میبینید که هماهنگ با پروفایلهای داخل دوربین خودتان ارائه می شود و احتمالا برای دوربین‌های مختلف متفاوت است. مثلا این لیست برای دوربین‌های کانن، یک سری گزینه‌ها دارد که برای عکسی که با دوربین نی گرفته شده فرق می‌کند.

همانطور که میبینید بعضی از این پروفایل ها با یک علامت ستاره مشخص شده‌اند. به این معنی که این پروفایل ها در منوی پروفایل های پرکاربرد یا مورد علاقه ی ما قرار دارند. می توانید با ستاره دار کردن آنها پروفایل مورد نظر را به منوی اول بیاورید یا با برداشتن ستاره، آنها را از منوی اول  حذف کنید.

اپیزود 05: انتخاب پروفایل‌ها برای پردازش فایل‌های خام

برای اینکه ببینید هر پروفایل چگونه کار میکند کافیست که موس رو روی تصویر اون ببرید. بلافاصله پیش نمایش آن پروفایل روی تصویر اصلی می‌بینید. اما اگر بخواهیم که یک پروفایل را استفاده کنیم حتما باید روی تصویر اون پروفایل کلیک کنیم. یادمون باشه پروفایل ها مثل فیلم های نگاتیوی هستند و شما نمیتونین به طور همزمان دوتا پروفایل رو روی یک عکس قرار بدید. فقط میتونین یک پروفایل رو استفاده کنید. بعد از انتخاب پروفایل میتونید روی دکمه close کلیک کنید.

بعد از این مرحله، می‌تونید سراغ تنظیم رنگ و نورها بروید. مثلا میتونید با کلیک کردن روی دکمه Auto همه تنظیمات مربوط به رنگ و نور را به صورت خودکار انتخاب کنید یا اگر از این تنظیمات راضی نیستید میتونید با کلیک کردن روی دکمه های Ctrl+Z این تنظیمات را کنسل کنید. اما پروفایل‌ها همچنان باقی خواهد ماند. البته اگر یکی از تنظیمات اسلایدر ها را تغییر دهید می‌تونید با دوبار کلیک روی آن، تغییرات داده شده را کنسل کنید.

اگر توجه کنید پروفایل های مربوط به عکس های jpg کمی محدود تر هستند این پروفایل ها تنها دو حالت رنگی و سیاه و سفید دارند. چون اطلاعات محدود‌تری هم دارند و نمی‌شه مثل فایل‌های خام، آنها را هم ویرایش کرد.

علاوه بر این پروفایل ها، یکسری پروفایل های جدید هم به ویرایشگر فایل خام اضافه شده است که شامل پروفایل های هنری، سیاه و سفید، مدرن و قدیمی می‌شود. همچنین خود شما هم می توانید پروفایل های جدیدی را به این بخش اضافه کنید که درباره آن در درس های آینده

آموزش فتوشاپ توضیح می دهم.


بیایید با هم نگاهی به محیط برنامه ویرایشگر فایل‌ خام ادوبی یا Adobe Camera RAW بیندازیم. همانطور که گفتم، محیط این برنامه خارج از خود

فتوشاپ است. هیچ فرقی هم ندارد که با برنامه Bridge عکس‌ها را به اینجا بیاورید یا با برنامه Photoshop. به‌هرصورت  وارد پنجره‌ای با این شکل و شمایل می‌شوید. پیشنهاد می‌کنم در همین ابتدا، روی دکمه Full Screen بزنید تا پنجره را در بزرگ‌ترین حالت ممکن یا تمام صفحه ببینید.

اپیزود 04: نگاهی به محیط ویرایشگر فایل خام ادوبی

در بالای پنجره ویرایشگر فایل خام ردیفی از ابزارها را می‌بینیم. خیلی از این ابزارها ، ظاهری شبیه به ابزارهای خود برنامه فتوشاپ دارند و با بعضی از آن‌ها هم از قبل آشنا هستیم ابزار قطره‌چکان، افزار بزرگنمایی، ابزار دست، ابزار برش… هر کدوم از این ابزارها یک نام دارند. اگر که نام آن‌ها را فراموش کردین، کافی هستش که دکمه موس را روی آن‌ها نگه دارین تا نام آن‌ها و همچنین حرف میان بر یا کلید میانبر اونها روی کیبورد رو ببینید. در زیر این ابزارها هم یک پنجره بزرگ قرار دارد که اسمش پنجره Preview یا پیش نمایش است. در این پنجره هم میتونیم خود عکس و تغییراتی که داریم در آن ایجاد می‌کنیم را ببینیم.

یک نکته دیگر را هم در اینجا باید توضیح بدم. اینکه برخی از ابزارها با ابزارهای مشابه خودشان در داخل فتوشاپ یک میانبر یکسان دارند. یعنی مثلاً میانبر تمام صفحه کردن عکس در داخل فتوشاپ حرف F است، در اینجا هم حرف F رو که فشار میدیم، پنجره تمام صفحه میشه. یا مثلاً در داخل فتوشاپ میانبر ابزار برش حرف C است و در اینجا هم میان‌بر ابزار برش همین حرف است. اما بعضی از ابزارها هم هستند که میانبر متفاوتی نسبت به ابزار مشابه خودشان در داخل فتوشاپ دارند. مثلاً ابزار قلم که خیلی هم از آن استفاده می‌کنید، در داخل فتوشاپ B هست و در اینجا K. بنابراین متوجه میشیم که در اینجا محیطی جداگانه نسبت به فتوشاپ دارید و برخی از ابزارها کلا با میانبر دیگری کار میکنن.

بعضی از ابزارها هم در زیر خودشان یک مثلث کوچک دارد. به این معنی که اگر روی آن‌ها کلیک کنید و نگهداری منویی باز میشه که شما میتونین از داخل اون منو یکسری گزینه های دیگر را هم انتخاب کنید. البته این منو معمولا با راست کلیک هم ظاهر می‌شه.

اما از اونجایی که از حالا به بعد موقعی که داریم روی عکس‌ها ویرایش می‌کنیم لازم هست که مدام عکس‌ها را جلو و عقب ببریم، یعنی آن‌ها را بیاریم جلو و از نزدیک با دقت ببینیم و یا ببریم عقب و تأثیر کار را از دور نگاه کنیم، برای همین لازم هست که چندتا میانبر را خیلی سریع یاد بگیریم. اول اینکه اگر ابزار ذره بین را برداریم، وقتی روی تصویر کلیک می‌کنیم و به سمت راست می کشیم، تصویر بلافاصله بزرگ میشه یا رو به جلو، زوم میشه و وقتی کلیک می‌کنیم و به سمت چپ میکشیم، بلافاصله تصویر عقب میره. به غیر از این کار شما می تونید از دو تا میان‌بر خیلی راحت هم استفاده کنید. کافیه دکمه‌های Ctrl+Alt+0 رو با هم بزنین تا بلافاصله تصویر با زوم کامل یا 100% به جلو بیاد. همینطور وقتی که دکمه های Ctrl+0 را بزنین، بلافاصله تصویر عقب می‌ره و در داخل کادر صفحه، محدود می‌شه. البته در پایین پنجره سمت چپ هم میتونین همین کارو به طور دستی انجام بدیم که خیلی از آن استفاده نمی‌کنیم.

اپیزود 04: نگاهی به محیط ویرایشگر فایل خام ادوبی

در زیر پنجره پی وی اسم فایل و فرمت اون رو می‌بینید و همچنین دوربینی که این عکس را گرفته. در سمت راست یکسری گزینه ها هست که برای مقایسه تغییراتی که روی عکس می‌دید از آن استفاده می کنین. در بالا سمت راست پنجره بخش هیستوگرام را می‌بینیم که سایه ها و دیاگرام نورها و رنگ ها را در آنجا می‌بینید. در همین پنجره اینستاگرام دو مربع کوچک هم وجود دارد که پیغام های خطا را به ما نشان می دهند.

اپیزود 04: نگاهی به محیط ویرایشگر فایل خام ادوبی

اگر که نور ما خیلی زیاد یا خیلی کم بشه در اینها پیغام اخطار ظاهر میشه. در زیر اون سه تا حرف RGB را می‌بینیم که وقتی نشانگر موس را روی تصویر می‌بریم مقدار دقیق سه رنگ قرمز سبز و آبی را در جلوی آن‌ها می‌بینید. در کنار آن‌ها هم مشخصات دوربین برای این عکس را می‌بینید که مثلاً با چه دیافراگم، چه سرعت، چه حساسیت، یا با چه فاصله کانونی لنز گرفته شده.

اما مهم ترین قسمت این پنجره که ما به طور مدام با ما کار می‌کنیم بخش پنل ها هست که برای اینکه جای کمی بگیرند در داخل برگه های مختلف قرار گرفتند. یعنی وقتی در مورد برگه اول یا برگه یا برگه سوم صحبت می‌کنیم منظور پنل اول، پنل دوم یا پنل سوم است.  اولین پنل Basic نام دارد و در تمام تنظیماتی که به طور عمومی استفاده می‌کنیم، مثل تغییر دادن رنگ و نور و کنتراست در این پنل قرار دارد. پنل بعدی مربوط به Curve ها است که اهمیت فوق‌العاده زیادی دارد و در ویرایش‌های حرفه‌ای خیلی از آن استفاده می‌کنیم. پنل بعدی هم پنل مربوط به شارپ کردن عکس و همچنین حذف نویز از روی عکس‌ها هست. پنل بعدی هم پنل HSL نام داره. پنل HSL این امکان را می‌دهد که روی رنگ و غلظت و روشنایی رنگ‌های مختلف به طور جداگانه کار بکنیم. پنل بعدی هم پنل Split Toning است که این امکان را می‌دهد تا به طور جداگانه تنالیته‌های رنگی مختلف رو در قسمت های روشن و تیره عکس وارد کنیم. و پنل بعدی هم برای رفع اشکالات لنز است. در اینجا میتونیم برخی از اشکالات لنز را برطرف کنیم. پنل بعدی هم جلوه‌های تصویری مانند افزودن گرین یا افزودن تیرگی دور هست که برای زیباتر کردن عکس‌ها استفاده می‌شه.

اپیزود 04: نگاهی به محیط ویرایشگر فایل خام ادوبی

پنل بعدی هم پنلی هستش که ما می تونیم پروفایل‌های رنگی را در داخل آن ببینیم. در کنار اون پنل پروفایل‌ها هست و نهایتاً پنل اسنپ شات که ما میتونیم شکل های مختلفی از تغییرات یک عکس رو در داخل تنظیمات خود اون عکس ذخیره کنیم. نگران نباشید. به مرور همه اینها را یاد می‌گیریم. الان فقط خواستم شما را با نام آن‌ها و کاربردشان آشنا کنم.

اگر بخواهیم تغییراتی که دادیم رو در قالب یک فرمت ذخیره کنیم میتونیم از دکمه Save Image استفاده بکنیم. اگر هم بخواهیم این عکس را با همین تغییرات در داخل فتوشاپ باز بکنیم باید دکمه Open Image را بزنیم تا عکس با همون تغییرات، بلافاصله به فتوشاپ ارسال بشه. نهایتاً اینکه اگر همین تغییرات رو بخواهیم نگه داریم و بعداً دوباره روی آن‌ها کار دیگری انجام بدیم یعنی بخواهیم ویرایش خودمون رو بعدا ادامه بدیم می تونیم دکمه Done رو بزنیم تا همه تغییرات روی فایل باقی بمونه.

اگر هنوز نمیدونید که چطور میتونید با این فایل‌های خام کار بکنید، میتونید همه چیز را به طور خودکار انجام بدین. یعنی مثلاً میتونید اجازه بدین که خود برنامه ویرایشگر” دقیقا مثل دوربین تون، درباره کیفیت این فایل خام تصمیم بگیرد. برای این کار میتونید روی دکمه ی خودکار یا Auto کلیک کنید تا تمامی این تنظیمات به طور خودکار روی فایل خام شما ایجاد بشه. این دقیقاً شبیه همان حالتی هست که دوربین درباره کیفیت و تنظیمات عکس شما تصمیم می گیرد. در غیر این صورت میتونین در مراحل بعدی کار کردن با تمامی گزینه ها رو یاد بگیرید.


گاهی اوقات ممکن است این مسئله باعث اشتباه بشه که فایل خام یا RAW چه فرمتی هست؟ در دوربین‌های امروزی به طور معمول، فرمت عکس برداری تنها دو فرمت است یا با فرمت jpg عکاسی می کنند یا با فرمت RAW . اما فرمت RAW یا خام در دوربین‌های مختلف نام های مختلفی دارد و هر دوربینی، فرمت RAW مخصوص به خودش را دارد. اگر با دوربین‌های کانن کار می‌کنید احتمالاً فرمت خام دوربین شما CR2 یا CR3 است و اگر با دوربین نی کار می‌کنید احتمالاً فرمت خام دوربین شما NEF هست. در دوربین‌های مختلف این فرمت خام نام های مختلفی دارد. اما خوشبختانه ویرایشگر فایل خام ادوبی” با همه آن‌ها یک رفتار دارد و شما می‌تونید  همه آن‌ها را در داخل یک محیط باز می‌کنید. بنابراین تمام آن چیزی که یاد می گیرید روی همه این فایل‌ها قابل اجرا است.

البته به جز فایل خام مخصوص دوربین‌ها، فرمت دیگری که در همه دوربینها قابل عکس برداری است فرمت jpg است. فرمت jpg یک فرمت فشرده است که احتمالاً در دوربین‌های مختلف دارای رنگ و نور متفاوتی است. چیزی که معمولا درباره دوربین‌های مختلف با هم مقایسه می‌شود، همین فرمت پردازش شده آن‌ها یا jpg آن‌ها است که ممکن است با سلیقه شما همخوانی داشته باشد یا برعکس، اصلا آن را نپسندید.

اپیزود 03: مقایسه فایل‌های RAW و JPEG

اما چرا ما در این دوره آموزشی فقط با فرمت خام دوربین‌ها کار می‌کنیم. اگر که فرمت jpg و فرمت خام دوربین خودتان را با هم مقایسه کنید احتمالاً متوجه اختلاف حجم فاحش بین این دو می شوید. به طور معمول فرمت خام دوربین‌ها 3 یا 5 برابر حجم بیشتری دارد این حجم بیشتر به دلیل اطلاعات بیشتری است که در داخل این فایل‌ها قرار دارد. بنابراین متوجه می شویم که اطلاعاتی که در داخل فایل‌های خام وجود دارد بیشتر از فایل‌های jpg است و امکان ویرایش آن و به دست آوردن نتیجه بهتر از این فایل‌ها هم بیشتر می‌شود.

به غیر از فرمت های عمومی که مربوط به دوربین‌های دیجیتال است یک فرمت خام دیگر هم وجود دارد که شرکت ادوبی آن را توسعه می‌دهد. این فرمت خام که اخیراً توسط برخی از شرکتهای دوربین سازی به عنوان فرمت استاندارد شناخته شده، فرمت dng نام دارد. فرمت dng هم یک فرمت خام است. یعنی علاوه بر اینکه هم برخی از دوربین‌ها می توانند آن را ثبت می کنند خود شما هم می‌تونید  تمامی فرمت های خام دوربین‌های دیجیتال را توسط یک نرم‌افزار که به رایگان از سمت خود ادوبی توسعه داده و ارائه می‌شود به فرمت dng تبدیل کنید. بنابراین شما می‌تونید  آرشیو فایل‌های خام خود را به طور یکدست، بدون افت کیفیت، به یک فرمت استاندارد تبدیل کنید تا در آینده بتوانید همه آن‌ها را توسط نرم‌افزارهای ادوبی باز و ویرایش کنید.

اپیزود 03: مقایسه فایل‌های RAW و JPEG

اما بیایید بین این فایل‌ها یک مقایسه‌ای بکنیم. فرض کنیم یک فایل خام و jpg که همزمان عکس‌برداری شده‌اند را در داخل ویرایشگر فایل‌های خام ادوبی باز می‌کنیم. هر دوی این فایل‌ها دارای یک نوردهی ثابت هستند. بنابراین هر دوی آن‌ها دارای اطلاعات ورودی یکسان هستند. با این تفاوت که فایل خام اطلاعات بیشتری را در خود نگه می‌دارد، اما فایل jpg قبل از اینکه ذخیره شود بخش زیادی از اطلاعات تصویر را از دست می‌دهد. حالا تصمیم می‌گیریم که این دو فایل را به طور مساوی ویرایش کنیم. یعنی مقدار نور را برای هر دوی آن‌ها کم می‌کنیم. مثلاً نور هر دوی آن‌ها را به اندازه دو استاپ کم می‌کنیم.

اپیزود 03: مقایسه فایل‌های RAW و JPEG

حال اگر این دو فایل را با دقت بررسی کنیم، می‌بینیم که در نقاط روشن تصویر، کاهش نور تخریب بسیار زیادی را روی تصویر jpg برجای می‌گذارد. در حالی که کاهش دو استاپ نور روی فایل خام تأثیر آنچنان بدی بر جای نگذاشته و اشکال چندانی را هم به وجود نیاورده است. با مقایسه این دو تصویر می‌تونیم نتیجه بگیریم که ویرایش عکس‌هایی که با فرمت خام هستند، بسیار راحت تر و نتیجه ای که از آن‌ها به دست می‌آید بسیار دقیق‌تر و با کیفیت تر است. در نهایت با کلیک کردن روی گزینه کنسل این تغییرات را لغو می‌کنیم.

اما این جایی که وارد آن شدیم کجا بود؟ چی بود اصلا؟ این هم بخشی از

فتوشاپ بود. همون جایی که به آن ویرایشگر فایل خام می‌گوییم. در درس بعدی، درباره این محیط و بخش‌های مختلف آن صحبت می‌کنم.


این آخرین قسمت از

آموزش Hue/Sat فتوشاپ هست. بخشی که در اون می‌خوام قابلیت رنگی کردن یا Colorize رو بهتون یاد بدم. کاری که گزینه Colorize تویاین پنل می‌کنه اینه که رنگ تصویر رو می‌گیره تا تبدیل به یه عکس سیاه و سفید بشه و بعد، یک رنگ به اون اضافه می‌کنه. البته کامل سیاه و سفید نمی‌کنه، یعنی شما سیاه و سفید شدنش رو نمی‌بینین. منظورم اینه که همه رنگ‌های قبلی رو برمیداره و اون‌ها رو بایک رنگ ثابت، جایگزین می‌کنه. برای این آموزش از یه مثال استفاده می‌کنیم. (0900)

مثلا فرض کنیم می‌خوایم همه رنگ قرمز آسمون رو بگیریم و همه‌ش رو آبی یکدست کنیم. می‌تونیم یک لایه Hue/Sat بذاریم و بعد Colorize رو بزنیم و رنگ آبی رو دقیقا شبیه به آبی قبلی آسمون انتخاب کنیم. بعد اون رو ماسک کنیم و روی جاهایی که می‌خوایم رنگ قرمز نباشه، ماسک رو برداریم. اینجوری رنگ قرمز عکس رو می‌گیریم.

از این روش برای اضافه کردن رنگ‌ زیتونی یا قهوه‌ای به عکس‌های سیاه و سفید هم استفاده می‌شه که یه جورایی مدل قدیمی به عکس می‌ده.

اپیزود 07: رنگی کردن یا Colorize در Hue/Satاینها آموزش‌هایی بودن که می‌تون بهتون کمک کنند تا به راحتی با پنل Hue/Sat روی عکس‌ها کار کنین و رنگ‌هایی که می‌خواین رو تصحیح کنین یا اصلا تغییر بدین. یه چیز دیگه بشن. بهرحال ویرایش عکس، بدون Selection یکی از سریع‌ترین و ساده‌ترین روش های ویرایش هست. طبیعی هست که ما اغلب اوقات سعی می‌کنیم از روش‌هایی استفاده کنیم که انتخاب” کمتری لازم داشته باشه. چون خود Select کردن همیشه یک راه حال طولانی بوده و با همه تکنیک‌هایی که برای انتخاب سریع‌ تور فتوشاپ اومده، باز هم نیاز به مهارت زیاد و صرف زمان داره.
اتفاقا یکی از آموزش‌های خوبی که داریم روش کار می‌کنیم و به زودی روی وب‌سایت دیج ایمیج در دسترس قرار می‌گیره، پلاگینی رو معرفی می‌کنیم که برای ویرایش حرفه‌ای رنگ و نور هست. یه پلاگین بسیار بسیار پیشرفته که از یک تکنولوژی فوق العاده استفاده می‌کنه تا نیازی به انتخاب نداشته باشین. یه جورایی از تکنولوژی که توی همین آموزش دیدید استفاده می‌کنه، اما خیلی پیشرفته تر. هم برای تنظیم رنگ و هم برای تنظیم نور و هم برای جلوه‌های خاص. و ضمنا هم برای

فتوشاپ کار می‌کنه و هم برای لایتروم. برای هر دوشون.

اپیزود 07: رنگی کردن یا Colorize در Hue/Satاگر از این آموزش خوشتون اومد، اون رو به دیگران هم معرفی کنین. با بالا رفتن تعداد دانشجویان، از سرتاسر ایران، ما هم سعی می‌کنیم آموزش‌های بیشتر و بهتری رو براتون منتشر کنیم. هر نظر و سوالی هم دارین، توی صفحه همین سری آموزشی در

وب‌سایت دیج ایمیج مطرح کنین تا بتونیم بهتون کمک کنیم.
روز‌های بهتری داشته باشین. عکس بخیر


هرچه که تا اینجا یاد گرفتیم، زمانی برایمان کاربرد دارد که بخواهیم از آنها در دنیای واقعی و روی عکس‌هایی که واقعا با دوربین‌های دیجیتالمان گرفتیم استفاده کنیم. انتخاب هوشمندانه پیکسل‌های های رنگی کجا به کار ما می‌آید؟ چه استفاده‌ای از آن می‌تونیم بکنیم که باید این تکنیک‌های پیشرفته را آموزش ببینیم؟ در این بخش روی عکس‌های واقعی کار می‌کنیم.
خیلی وقت‌ها می‌خواهیم روی یک عکس، یک رنگی را تغییر بدیم. من اینجا یک مثال ساده می‌زنم، اما می‌تونیم اون رو به مثال‌های پیشرفته همین تعمیم بدیم . یک وقت‌هایی وقتی می‌خوایم یک رنگی را دستکاری کنیم، نیاز هست تا اون قسمت رو جدا کنیم. اما پنل Hue/Sat همونطور که دیدیم می‌تونه خودش تاثیر روی یک رنگ رو محدود کنه.

اپیزود 06: مثال‌های واقعی استفاده از Hue/Satاگر بخوام رنگ زرد توی یک گل رو تغییر بدم خیلی کار سختی نیست. تقریبا هر بچه‌ای می‌تونه این کار رو بکنه. ده‌ها ابزار برای انتخاب دورتادور این رنگ زرد هست که شاید اصلا نیازی به پنل Hue/Sat نداشته باشه. اما ما نمی‌خوایم روی این کار کنیم. چون این چیز‌هایی که تا الان یاد گرفتیم، قراره برای کار‌های حرفه‌ای استفاده بشه. من تصمیم دارم، رنگ‌های این عروس دریایی رو تغییر بدم. مثلا فرض کنیم، می‌خوام رنگ بنفش این عروس دریایی رو انتخاب کنم و تغییر بدم. حالا هر تغییری. مثلا می‌خوام رنگش رو کم یا زیاد کنم یا اصلا رنگش رو عوض کنم یا تاریک‌ترش کنم، یا هرچی. چجوری می‌تونیم رنگ‌های بنفش اون رو انتخاب کنیم. این رنگ‌ها توی رنگ‌های دیگه تنیده شدن. با اونهای دیگه قاطی شدن. جدا کردنشون به این سادگی نیست.کافیه که پنل رو باز کنم. پنل رو می‌کشم و می‌برم می‌چسبونم کنار نوار ابزار‌ها که در دسترس‌تر باشه. بعد رنگ Magenta رو انتخاب می‌کنم. چون کاملا معلومه که این رنگ از بنفش تشکیل شده. اما اگر نمی‌دونید از چی تشکیل شده، می‌تونید با ابزار دست روی اون کلیک کنید. پس با ابزار دست، روی اون رنگ کلیک می‌کنم. بلافاصله خود پنل، رنگ بنفش یا Magenta رو انتخاب می‌کنه. اما چطور بفهمم تا کجا داره تاثیر می‌ذاره؟ یعنی از کجا بفهمم چقدر از رنگ رو به عنوان بنفش در نظر گرفته؟

می‌تونم مقدار Hue رو حسابی زیاد کنم تا رنگ‌هایی که انتخاب کرده، کاملا تغییر کنه و بفهمم تا کجا رفته. طبیعتا، با همین کلیک اول قرار نیست همه رنگ‌ها درست انتخاب بشن. می‌بینین که بخشی از رنگ‌ها انتخاب شدن و یه سری هم نشدن. حالا وقتشه که از انتخاب هدفمند استفاده کنیم که کمی قبل‌تر یاد گرفتیم. اینجا هم می‌تونیم از قطره‌چ‌ها استفاده کنیم و هم می‌تونیم با خود نوار رنگ‌ها، انتخاب‌ها رو بزرگ‌تر کنیم. اما ترجیح من اینه که از نوار رنگ‌ها استفاده کنیم.

اپیزود 06: مثال‌های واقعی استفاده از Hue/Satاما تکنیکی که اینجا استفاده می‌کنیم اینه. اول محدوده‌های محوشدگی انتخاب رو صفر می‌کنیم. به این ترتیب لبه‌های انتخاب‌هامون کاملا تیز و مشخص می‌شه و می‌فهمیم که دقیقا تا کجا رو انتخاب کردیم.

بعد محدوده انتخاب رو آروم آروم جابجا می‌کنیم تا جایی که رنگ‌های بنفش کاملا تغییر رنگ بدن. (میرسم به 248/304 … 343/36)
وقتی محدوده مورد نظرمون انتخاب شد، شروع می کنیم به تغییر رنگ و رنگ اون رو به چیزی که می‌خوایم تغییر می‌دیم.

نکته مهم اینکه یه وقتایی تغییر رنگ داره انجام می‌شه، اما کمه. برای اینکه شدت رو بیشتر بکنیم، گزینه‌ای نداریم، اما می‌تونیم از روی همون لایه تنظیم کننده یکی دیگه بگیریم و روی قبلی بذاریم. به این ترتیب، تاثیرش دوبل می‌شه و شدیدتر عمل می‌کنه. نهایتا می‌تونیم هر دو لایه تنظیم کننده رو توی یک گروه بذاریم تا کنار هم باشن. برای راحتی کار و اینکه بفهمیم چند تا لایه داره تاثیر می‌ذاره. وگرنه روی تاثیرشون فرقی نمی‌ذاره.

اما ممکنه فکر کنین که چرا لازمه که رنگ یه عروس دریایی رو تغییر بدیم. من این مثال‌ها رو زدم که برسم به تصحیح رنگ حرفه‌ای توی عکس‌های پرتره. این همون جایی هست که این چیز‌هایی که یاد گرفتیم، توی عمل خودش رو نشون می‌ده. مثلا یک عکس نوزاد داریم که رنگ صورتش یه جاهاییش زردی زیادی داره. به وضوح معلومه که بچه زردی داره. این چیزیه که تو روزای اول به دنیا اومدن بچه‌ها خیلی شایع هست و اگر عکاسی نوزاد کرده باشین می‌دونین که این مشکل حسابی براتون دردسر درست می‌کنه و باید عکس‌ها رو مدام تصحیح رنگ کنین (عکس کودک).

کافیه که ابزار دست رو برداریم و روی رنگ‌های زرد توی صورت کلیک کنیم. بلافاصله رنگ قرمز انتخاب می‌شه. گفتم که، اصلا مهم نیست فتوشاپ چه اسمی برای این رنگ انتخاب می‌کنه. مهم اینه که این قسمت‌ها انتخاب بشن. بعد برای اینکه انتخاب رو دقیق کنیم، محدوده محو شدگی رو باریک می‌کنیم. حالا محدوده انتخاب مشخص شده، پس می‌تونیم اون رو جابجا کنیم. (میرسم به 24/30 … 46/52)
حالا محدوده مورد نظرم انتخاب شده. فقط باید لبه‌هاش رو نرم کنم. بعد از این کار، دوباره Hue و Sat رو برمی‌گردونم سر جاش و حالا شروع می‌کنم به تغییر Hue تا اون زردی رو بگیرم و اون بخش‌ها رو شبیه به رنگ عادی پوست بکنم. (میرسم به H: -6, S: -7, L: +8) حالا اون زردی رفته دیگه. صورت بچه تازه رنگ طبیعی پیدا کرد. حالا وقتشه بریم سراغ اون لکه‌های قرمز روی پوست.

گفتم که قرار نیست فقط یه لایه تنظیم کننده داشته باشیم. می‌تونیم چند تا داشته باشیم. مثلا می‌تونیم یکی دیگه درست کنیم برای اون لکه‌ها. باز هم می‌ریم و با ابزار دست، روی لکه قرمز نوک دماغ بچه کلیک می‌کنیم. خود

فتوشاپ رنگ‌های قرمز رو انتخاب می‌کنه. بازم می‌تونیم محدوده‌های محوشدگی رو کم کنیم. (میرسم به 354/2 … 8/18) حالا که انتخاب‌هام رو محدود کردم، کمی رنگ‌ها رو تصحیح می‌کنم. (میرسم به H: +10, S: -3, L: +7)

خوب. صورت بچه الان تصحیح شد. می‌تونیم همین کار رو برای دست‌هاش هم انجام بدیم یا برای دست‌های پدرش که اون رو نگه داشته یا هرچی. اما یک نکته خیلی خیلی مهم که ممکنه اوایل کار حسابی شما رو به دردسر بندازه اینجاست. اینکه مثلا می‌خواین برگردین و اون رنگی که برای صورت انجام دادین رو کم و زیاد کنید.

مثلا Hue یا Sat رو تغییر می‌دم براش. اما همه‌ش با هم تغییر می‌کنه دوباره. انگار نه انگار اینهمه رنگ‌ها رو محدود کردیم و جدا کردیم. دلیلش چیه؟
دلیلش اینه که اون پنل دوباره برگشته روی حالت Master. پنل کلا همیشه برمی‌گرده روی حالت Master و خودمون باید اون رو دوباره برگردونیم روی اون کانالی که تغییرش دادیم و تغییرات بعدی رو روی اون دنبال کنیم.


از اینجای کار، کمی سخت‌تر می‌شه. دیگه اونقدر درباره Hue/Sat یاد گرفتیم که وارد بحث‌های تخصصی‌تر بشیم و طبیعتا کاربرد‌های مهم‌تر و دقیق‌تری هم دارن. گفتم که ابزار Hue/Sat می‌تونه یک رنگ خاص رو براتون انتخاب کنه. اما اونی که دیدیم، این ابزار می‌اومد و همه رنگ‌ها رو به شش دسته خیلی خیلی بزرگ تقسیم می‌کرد و انتخاب هدفمند پیشرفته رو محدود می‌کرد به یکی از اون شش‌تا دسته. خوب این خیلی کلی بود. محدوده‌هایی که ما  به عنوان یک عکاس معمولا روشون کار می‌کنیم، خیلی دقیق‌تر و جزئی‌تر هستن.
برای اینکه ببینیم انتخاب هدفمند رو چطوری می‌شه پیشرفته‌ترش کرد، از یه تصویر رنگین کمون استفاده می‌کنیم (گرادینت Rainbow).

حالا پنل Hue/Sat رو انتخاب می‌کنیم. مثلا فرض کنیم می‌خوایم رنگ‌های زرد تغییر کنن. رنگ زرد از کجا تا کجاست؟ این مهم‌ترین نکته برای کار روی رنگ‌ها هست. اینکه بدونیم یک رنگ از کجا تا کجاست. کدوم بخش از تصویر، اون رنگی رو داره که ما می‌خوایم. خوب می‌شه از منوی رنگ‌ها، رنگ زرد رو برداریم و با Hue اون رو تغییر بدیم. محدوده‌ای که تغییر می‌کنه رنگ زرد هست. اما از کجا تا کجا رو رنگ زرد می‌بینه؟

این یک روش تست عمومی هست. همیشه از این استفاده می‌کنیم. همیشه با Hue می‌بینیم که رنگ‌ها تا کجا دارن تغییر می‌کنن. یعنی میایم Hue رو تغییر می‌دیم و می‌بینیم که تا کجا داره تغییر می‌کنه. اینجوری مرزش رو پیدا می‌کنیم. اما چجوری می‌شه همه زرد‌ها رو تغییر ندیم. مثلا فقط یه بخش کوچکی از زرد‌ها رو تغییر بدیم. یه ذره‌ش فقط؟!

اپیزود 05: انتخاب هدفمند پیشرفته در Hue/Sat
قبل از هر چی باید این تغییرات رو Reset کنیم. یعنی روی دکمه Reset می‌زنیم تا ریست بشن. بعد، با ابزار دست، روی اون زرد که می‌خوایم تغییر کنه کلیک می‌کنیم. بعد، Hue رو تا ته افزایش می‌دیم. اینجوری، رنگی که می‌خوایم تغییر بدیم حسابی تغییر می‌کنه و می‌تونیم بفهمیم

فتوشاپ ، تا کجا رو داره به عنوان مرز تغییرات می‌شناسه. اما مشکل اینجاست که مرز این تغییرات، خیلی پهن هست. یعنی از اونجایی که رنگ داره تغییر می‌کنه تا اونجایی که دیگه تغییر نداره، خیلی محدوده بزرگی هست. این محدوده رو با مرز‌های کناری زیر نوار بالایی می‌تونیم تشخیص بدیم. این دو تا مرز، از هر طرف، محدوده مرز رو تعیین می‌کنن. برای اینکه محدوده مرز رو نازک کنیم، باید خصوص مرزی کناری رو به خطوط مرزی اصلی برسونیم. تاثیرش روی تصویر هم معلومه. چون مرز‌ها رو تیز‌تر می‌کنه. لبه‌های مرز‌ها رو دقیق‌تر می‌کنه. هم توی عکس و هم روی نوار انتخاب رنگ.
حالا اگر محدوده انتخاب رو جابجا هم بکنیم، می‌بینیم که روی تصویر کجا رو انتخاب می‌کنه.

اپیزود 05: انتخاب هدفمند پیشرفته در Hue/Satاما همیشه ما روی یه عکس رنگین کمون کار نمی‌کنیم. این فقط برای تمرینه. تو دنیای واقعی عکس‌ها اینقدر رنگ‌هاشون مشخص نیستن. چیزی که اینجا باید بهش توجه کنیم اینه که هر رنگی به چه رنگی تبدیل می‌شه. گفتم که اون دو تا نوار، همین کار رو برای ما می‌کنن. بالایی، در واقع رنگ‌های ورودی ما هست. یعنی اونهایی که انتخاب کردیم. نوار پایینی چیزیه که داره بهش تبدیل می‌شه. اگر رنگ رو کمرنگ می‌کنیم، اگر تاریک می‌کنیم، اگر عوض می‌کنیم، همیشه نوار بالایی و انتخاب‌های ما ثابت هستن، اونی که تغییر می‌کنه نوار پایینی و روبروی همون بخش انتخاب شده است.

اما حالا ممکنه بپرسین چرا اینجا دو تا لبه برای مرز‌ها داریم. چرا با همون یه دونه مرز، لبه‌های تغییرات رو جدا نکنیم؟ این خیلی سوال خوبیه. چون دقیقا قدرت فتوشاپ تو همین دو تا مرز هست.

اپیزود 05: انتخاب هدفمند پیشرفته در Hue/Sat
اگر فقط یه مرز باشه، لبه‌ها خیلی تیز هست. ویرایش خیلی معلوم می‌شه اینجوری. نه توی رنگین کمون، تو دنیای واقعی. روی عکس‌های واقعی منظورمه. معلومه کجاها تغییر رنگ داده شده، دستکاری شده. اما وقتی دو تا مرز داریم، فتوشاپ می‌گه تا کدوم لبه تغییرات هست، کدوم لبه هم تغییرات نیست. اما فاصله تغییرات از اونجایی که هست تا اونجایی که نیست با این فاصله معلوم می‌شه. یعنی پیکسل‌های این قسمت میان، یه تغییر رنگ ملایم می‌گیرن از اونجایی که هست تا اونجایی که نیست، آرووووم تغییر می‌کنن. اینجوری، انگار تغییرات رو از اونجایی که هست، آروووم محو می‌کنیم تا اونجایی که نیست. به این تغییرات آروم، می‌گیم ترنزیشن تغییرات”.
ترزیشن تغییرات هر چی بیشتر بشه، تغییرات آروم‌تر اتفاق میفتن و هر چی ترزیشن کمتر باشه، تغییرات سریع‌تره و تیزتره.

البته برای کم و زیاد کردن رنگ‌هایی که انتخاب کردین، مجبور نیستین فقط از اون نوار رنگ‌ها استفاده کنین. تو این پنل، چند تا قطره چ هم داریم. اونا هم همین کار رو می‌کنن.

اما دانستن این همه موضوع پیچیده درباره رنگ‌ها، کجا به درد ما می‌خورد. بیایید روی چند مثال واقعی کار کنیم تا تاثیر این دانسته‌ها را در عمل تمرین کنیم. دیگه رسیدیم به Real World. یعنی تمرینایی که واقعا بهاشون درگیر می‌شیم. چالش‌های تصحیح رنگ.


تنظیمات هدفمند یعنی چی؟ خوب تنظیمات هدفمند، یعنی همینجوری نباشه. بی‌هدف روی هر چیزی نباید کار کنیم. اصلا فرقی نداره اون لایه تنظیم کننده‌ای که داریم باهاش کار می‌کنیم چیه. اصلا تنظیمات نوره یا تنظیمات رنگه یا هرچی. نباید طوری کار کنیم که هر چیزی توی عکس رو تحت تاثیر قرار بده. مثلا وقتی می‌خوایم یه چیزی رو روشن کنیم، نباید همه عکس رو روشن کنیم. باید همون یه چیز رو روشن کنیم. می‌خوایم رنگ یه بخشی از عکس رو غلیظ کنیم، بازم نباید رنگ همه عکس رو غلیظ کنیم، باید رنگ همون بخش رو غلیظ کنیم.
خوب یه راه معمول در اینجا اینه که بریم از روش های انتخاب استفاده کنیم. مثلا بریم دور تا دور اونجایی که می‌خوایم روش تاثیر بذاریم رو انتخاب کنیم و مثلا روشنش کنیم یا رنگش رو کم کنیم یا زیاد کنیم یا هر چی. اما این روش خیلی سخته. خیلی از پنل‌ها، نیازی به انتخاب ندارن. خودشون می‌تونن جایی که می خوان تاثیر بذارن رو انتخاب کنند. بدون اینکه نیازی باشه ما انتخابشون کنیم. مثلا همین پنل Hue/Sat می‌تونه رنگ‌های درختا رو خودش انتخاب کنه و پررنگ کنه یا رنگ آسمون رو انتخاب کنه و کمرنگ کنه.

اپیزود 04: تنظیمات هدفمند در Hue/Satبرای اینکه ببینیم این مدل تنظیمات هدفمند دقیقا چی هستن، اول از یه لایه تنظیم‌کننده دیگه استفاده می‌کنم که برای خودم کاربرد خیلی زیادی داره. عکس (F0900) من معمولا با همین پنل کار می‌کنم برای اینکه نور عکس رو تنظیم کنم. این لایه تنظیم کننده Curves هست. یعنی منحنی‌ها. توی وب‌سایت دیج ایمیج، یک دوره کامل رایگان برای Curve ها منتشر کردیم که دوره عالی‌ای هم هست. 19 درسه و هر درس هم یکی دو دقیقه‌ست. با نگاه کردن اون، تقریبا هر چیزی درباره Cruveها باید یاد بگیرین رو می‌گیم. بهرحال، الان اینجا، اول لایه Curves رو درست می‌کنیم.
مثلا می خوایم نور یک بخشی از عکس رو زیاد کنیم. اما انتخاب اون قسمت برامون مشکله. به جای این کار، توی پنل Curves، یک علامت دست هست، اون رو برمی‌داریم. این علامت وقتی روی تصویر میاد، شبیه یه قطره‌چ می‌شه. روی هر جایی از تصویر که می‌بریمش، می‌گه که این نور‌ها کجای منحنی Curves هستن. فقط کافیه جایی که می خوایم رو کلیک کنیم و بکشیم بالا. بلافاصله، نور اون قسمت رو زیاد می‌کنه. یا می‌تونیم کلیک کنیم دوباره روی جایی که خیلی روشنه و بکشیم پایین. سریع نور اونجا رو کم می‌کنه. این کار رو می‌گن Targeted Adjustment که ما بهش می‌گیم تنظیمات هدفمند. با این تفاوت که وقتی توی Curves هستیم، این ابزار، روی نورهای مشابه کار می‌کنه، وقتی توی Hue/Sat هستیم، همین ابزار، روی رنگ کار می‌کنه. یعنی روی رنگ‌های مشابه.

اپیزود 04: تنظیمات هدفمند در Hue/Satبرای این کار لایه Hue/Sat رو باز می‌کنیم (عکس 1287). توی این پنل هم ابزار دست داریم. اما اگر خوب دقت کنین، یه فرق مهمی با اون یکی ابزار دست داره. اون یکی دو تا فلش بالا و پایین داشت، یعنی بالا و پایین حرکت می‌کرد. اما این یکی چپ و راسته. یعنی به چپ و راست باید حرکت بدین. ابزار دست رو برمی‌داریم و می‌بریم روی رنگی که می‌خوایم. کلیک می‌کنیم و به چپ و راست می‌کشیم.
اما اینجا یه ترفند دیگه هم هست که باید اون رو از قبل بدونین، چون هیچی نگفته درباره‌ش یا هیچی درباره‌ش نشون نمی‌ده. اونم اینه که اگر همزمان که می‌خواین کلیک کنین، دکمه Ctrl رو نگه دارین، به جای Sat، مقدار Hue رو تغییر می‌ده. خوب اینا روش‌های خوبی هستن که فقط با کلیک کردن و کشیدن، به صورت چشمی ببینید که روی چه رنگی دارین تغییر می‌دین و اون رو عوض کنین. اما خوب مثل همه تغییرات دیگه توی

فتوشاپ، این هم باید خیلی کم و کنترل شده تغییر کنه. نباید تغییرات شدید داشته باشین که تاثیر بدی بذاره.

اپیزود 04: تنظیمات هدفمند در Hue/Satاما شاید یه نکته رو اینجا دقت نکردیم. توی عکس، روی هر چی با ابزار دست کلیک می‌کنیم، توی این پنل هم اسم همون رنگ رو انتخاب می‌کنه. مثلا وقتی روی سبز کلیک می‌کنیم، می‌نویسه Green یا وقتی روی آبی کلیک می‌کنیم، می‌نویسه Blue. آیا اسم همه رنگ‌ها رو می‌دونه؟ یا ما باید بدونیم؟ راستش نه. تعداد رنگ‌هایی که اسم می‌بره خیلی محدوده. برای اینکه ببینیم اسم چند تا رنگ رو می‌دونه، می‌تونیم منوی اون رو باز کنیم. توی منو معلومه که کلا 6 تا رنگ رو می‌شناسه. اینجا می‌فهمیم که رنگ‌ها رو نمی‌شه نامگذاری کرد. چون هر چند تا اسم هم بخواهیم انتخاب کنیم، باز هم رنگ‌های بسیاری هستند که اصولا بدون نام می‌مونن. برای همین هم خود فتوشاپ، تمام رنگ‌ها رو زیر دسته‌ای از همین شش رنگ قرار داده. واقعیتش هم اینه که رنگ‌های مختلف، همگی انشعابی از همین چند رنگ هستن. یعنی بالاخره به یکی از همین رنگ‌ها نزدیک هستن و وقتی اون‌ها رو انتخاب می‌کنیم، بلافاصله یکی از این اسم‌ها رو انتخاب می‌کنه.
اما در اینجا اسمی که انتخاب می‌کنه اهمیت زیادی نداره. چون مثلا نارنجی، می‌تونه هم انشعابی از قرمز باشه و هم انشعابی از زرد. اینجاست که می‌فهمیم، نام‌ها اهمیتی ندارن. مهم محدوده‌ای هست که انتخاب می‌شه. محدوده‌ای که روی نوار رنگ‌ها انتخاب می‌شه، در واقع همون رنگ و محدوده‌ای حول و حوش و اطراف اون رنگ هست که انتخاب می‌شه. ما این محدوده رو در نوار زیر پنل می‌بینیم و محدوده انتخاب شده رو هم همونجا می‌بینیم. حالا هر اسمی داشته باشه فرقی نداره.

هر تغییری هم می‌دیم روی همین محدوده اتفاق میفته. اگر رنگی کم و زیاد می‌شه یا تغییر می‌کنه یا روشن و تاریک می‌شه، دقیقا روی همین محدوده از رنگ‌ها هست. اینکه قبل‌تر گفتم از هیچکدوم از این گزینه‌ها روی حالت Master یعنی همه رنگ‌ها استفاده نکنین هم برای همین بود. اینجا می‌تونین رنگ دلخواهتون رو تغییر بدین. پر رنگ و کمرنگ یا تیره و روشن کنین.

اما همینجا بذار برگردیم به یک موضوعی که تو بخش اول این آموزش گفتم. اینکه اگر از من بپرسین که آسمان شب، Hue و Saturation و Lightness ش چقدره، می‌گم ممکنه Hue و Sat ش رو درست ندونم، اما مطمئنم که Lightness یا نورش -100 هست. یا یه چیزی تو همین مایه‌ها. چون تاریک تاریکه. یعنی درباره نور کاملا مطمئنم، اما درباره رنگ و غلظت مطمئن نیستم. دلیلش رو با هم ببینیم.

اپیزود 04: تنظیمات هدفمند در Hue/Satبذارین اینجا این موضوع رو امتحان کنیم. بیایید Lightness یک رنگی رو ببریم روی -100 . مثلا نور یه رنگ آبی رو می‌برم روی -100 و می‌بینم که خاکستری تیره می‌شه. حالا شروع می‌کنم با Sat و Hue کار کردن. هر چقدر تغییرشون می‌دم، هیچ اتفاقی برای اون رنگ خاکستری نمی‌افته. هیچی، حیتی یه ذره هم تغییر نمی‌کنه. ممکنه رنگ‌های نزدیک به اون تغییر کنه، اما اون رنگی که انتخاب کردم، هییییچ تغییری نمی‌کنه. معنیش چیه؟
معنیش اینه که وقتی Lightness روی لبه‌ها باشه (یا Extreme ها)، تاثیر Sat و Hue از بین می‌ره. اینه که وقتی ما درباره رنگ‌ها حرف می‌زنیم، به جز این شش رنگی که حرف زدیم، به رنگ‌های سفید و سیاه و خاکستری هم اشاره می‌کنیم. این سه تا رو هم رنگ می‌گیم، اما واقعیت اینه که اونها رنگ نیستن. اونها در واقع وقتی بوجود میان که رنگ” نباشه اصلا.
حتی وقتی روی حالت Master باشیم هم همینطوره. وقتی Lightness روی -100 یا +100 باشه، تغییر Sat یا Hue هیچ اهمیتی نداره. چون رنگ‌های سیاه و سفید، اصلا رنگ نیستن. نور هستن و رنگ هم نمی‌گیرن.


برش زدن رو همه ما می‌تونیم توی فتوشاپ انجام بدیم. اما دلیل اینکه توی ویرایشگر فایل خام برش می‌زنیم اینه که این کار غیر مخرب هست. یعنی اگر توی فتوشاپ عکس رو ببُرید، باید یا یه نسخه دیگه از اون فایل برش خورده ذخیره کنین، یا اگر روی همون فایل اصلی ذخیره کنین، فایل اصلی رو از دست می‌دین. اما اینجا اینطوری نیست. هر بار که عکس رو باز کنین، می‌تونین یه کادر جدید ازش خروجی بگیرین.
برش زدن تو ویرایشگر فایل خام، مثل خود

فتوشاپ کار می‌کنه. یعنی حرف C اینجا هم برای برش زدن هست. آیکنش هم شبیه به همونیه که توی فتوشاپ داریم، و اینکه همونجوری هم روی عکس کلیک می‌کنیم و می‌کشیم.
اما جابه‌جا کردن کادر، مثل قدیم‌های فتوشاپ هست. یعنی وقتی توی کادر کلیک می‌کنیم و می‌کشیم، خود کادر رو جابه‌جا می‌کنه. نه عکس توی کادر رو. اتفاقا من این رو بیشتر از این حالت پیش‌فرض جدید فتوشاپ دوست دارم. تغییر اندازه کادر برش هم خیلی ساده‌ست. کناره‌های کادر یا گوشه‌ای کادر رو می‌گیریم و به یه طرف می‌کشیم و تغییر اندازه می‌دیم. نهایتا Enter رو هم می‌زنیم.

اپیزود 14: ابزار برش در ویرایشگر فایل خاماما اینکه می‌گم غیر مخربه یعنی چی؟ یعنی اگر دوباره ابزار Crop رو انتخاب کنیم. همین کادر رو دوباره می‌بینیم و می‌تونیم عوضش کنیم. حتی اگر دو روز بعد یا دو سال بعد هم فایل رو دوباره باز کنیم و ابزار Crop رو برداریم، بازم همین کادر رو می‌بینیم و دوباره جایی رو که می‌خوایم رو برش می‌زنیم.

اغلب اوقات ما برش رو به صورت چشمی می‌زنیم. یعنی نگاه می‌کنیم ببینیم که کادری که دوست داریم چقدر باشه و همون رو می‌بُریم. اما یه وقتایی لازم هست که توی یه اندازه خاصی برش بزنیم. مثلا فرض کنیم دارم عکس‌هام رو برای یک آلبوم با صفحات 20x30cm آماده می‌کنم و باید همه کادر‌هام 2×3 باشه. یا مثلا فرض کنیم دارم عکس هام رو برای اینستاگرام آماده می‌کنم و باید همه عکس‌هام، 1×1 باشه. یعنی مربعی باشه. اینجور وقت‌ها، می‌تونیم توی کادر برش راست کلیک کنیم و نسبت مورد نیازمون رو انتخاب کنیم. از حالا به بعد همیشه کادر روی همون سایز باقی می‌مونه. یعنی دیگه تغییر نمی‌کنه تا وقتی که خودمون تغییرش بدیم. ضمنا وقتی نسبت 2×3 هست یا هر سایز مستطیلی دیگه، این ابعاد هم افقی می‌تونه باشه و هم عمودی. بستگی داره خودمون کدوم رو کوتاه‌تر در نظر بگیریم و کدوم رو بلند‌تر. یا اصلا ساده‌تر اینه که X رو بزنیم. خودش عمودی می‌شه یا افقی می‌شه. اینجوری راحت‌تر هم هست.

اپیزود 14: ابزار برش در ویرایشگر فایل خامالبته همیشه هم اندازه نسبتی که می خواهیم دقیق نیست. مثلا فرض کنیم من می‌خوام همه عکس هام تو اندازه 16×21 برش بخوره. می‌دونیم دیگه، 16x21cm یه سایز استاندارد برای چاپ عکس‌ها تو ایرانه. خیلی هم سایز محبوبی هست و ما زیاد اون رو چاپ می‌کنیم. برای همین می‌تونیم روی Custom بزنیم و اندازه‌ای که می‌خوایم رو وارد کنیم. یادمون باشه، اینی که الان وارد می‌کنیم، اندازه اصلی عکس نیست. نسبت” طول به عرض کادر عکس یا همون نسبت اضلاع عکس هست. اندازه اصلی رو می‌تونین زیر کادر تصویر، روی لینکی که اون زیر هست ببینین. هر چی بخواهیم می‌تونیم انتخاب کنیم و عکس هامون رو با همون برش بزنیم.

حالا اگر یه عکسی رو برش بزنین، اگر اون رو باز کنین توی فتوشاپ که با همین برش باز می‌شه، اگر هم دکمه Done رو بزنین، توی برنامه Bridge حالت برش خورده اون رو نشون می‌ده. یه آیکن هم کنارش میاد که نشون می‌ده عکس رو برش زدیم که اگر بعدا خواستیم عکس‌ها رو بررسی کنیم، بدونیم که این عکس برش خورده و در صورت نیاز می‌شه دوباره بازش کنیم و کادر بزرگتری رو براش در نظر بگیریم.


به ندرت پیش می‌آید که یک عکس، کاملا منطبق بر خط افق عکاسی بشه. چون حتی اگر روی سه‌پایه هم عکس بگیریم، بهرحال در داخل منظره‌یاب کوچک دوربین یا حتی روی نمایشگر 3 اینچی هم، پیدا کردن دقیق خط افق کمی سخت است. برای همین هم خیلی وقت‌‌ها عکس‌های توی دوربین صاف است، اما وقتی اون رو داخل کامپیوتر و تو اندازه بزرگ می‌بینیم، می‌فهمیم که صاف نیست.

برای صاف کردن کردن، همونطور که توی ویدئو‌های قبلی گفتم، می‌تونیم از ابزار تصحیح پرسپکتیو استفاده کنیم. یعنی ابزار Transform رو کلیک می‌کنیم و روی تصحیح پرسپکتیو افقی می‌زنیم تا

فتوشاپ خودش عکس رو صاف کنه. این قابلیت، معمولا خوبه، اما یه وقت‌هایی، تشخیص خصوص صاف روی عکس برای فتوشاپ راحت نیست. مثلا فرض کنیم به جای خط افق دریا که خیلی هم صافه، از یه تپه عکس گرفتیم که زمینش پوشیده از چمن هست و خط دقیق افق معلوم نیست.

اپیزود 13: صاف کردن خط افق در عکس‌های خاماینجور وقت‌ها می‌تونیم از ابزار Strengthen یا صاف کردن استفاده کنیم. هم راحت‌تره و هم برای این کار دقیق‌تر کار می‌کنه. کافیه روش دو بار کلیک کنیم و Enter رو بزنیم.اما همین ابزار هم اگر نتونه خوب تشخیص بده، می‌تونیم خودمون به صورت دستی، خط افق رو بکشیم. وقتی روی این ابزار کلیک می‌کنیم، نوک نشانه‌گر موس عوض می‌شه و می‌تونیم  باهاش خط بکشیم. البته آیکن جالبی نداره و به نظرم فتوشاپ باید هرچه زودتر یه فکری به حال این آیکن بکنه. اگر یادتون باشه، قدیم‌ها، ابزار کمند یا همون ابزار انتخاب توی فتوشاپ‌های قدیمی هم یه همچین شرایطی داشتن و جایی که می‌خواستیم یه انتخاب دقیق بکنیم، نوک ابزار خوب معلوم نبود. این ابزار هم همینطوره.
برای همین هم بهتره تا انتخابش می‌کنین، دکمه Caps Lock روی کیبورد رو بزنین. این دکمه، شکل ابزار‌های فتوشاپ رو تبدیل به یک + می‌کنه. اینجوری دقیق‌تر می‌شه. حالا وسط این ابزار رو دقیقا می‌ذارین روی لبه خط افق و یک کلیک می‌کنین. بعد همون خط رو ادامه می‌دین و یک طرف دیگه خط افق کلیک می‌کنین. بلافاصله کادر جدیدی که مطابق با خط افق هست تشکیل می‌شه و اگر Enter رو بزنین، عکس صاف می‌شه.

یکی دیگه از استفاده‌های ابزار برش در ویرایشگر فایل خام، برای صاف کردن عکس هست که در ویدئوی بعدی به طور کامل درباره‌ش توضیح می‌دم. اما این چیزی که اینجا توضیح می‌دم مربوط به صاف کردن خط افق هست. برای این کار باید با ابزار برش، روی عکس یک کادر ایجاد کنیم. یعنی گوشه بالای سمت چپ کلیک می‌کنیم و می‌کشیم تا گوشه پایین سمت راست. اما کادر رو کمی کوچک‌تر از کادر اصلی عکس می‌کشیم که جا برای چرخاندن داشته باشه. حالا اگر موس رو یه کمی بیرون از کادر ببریم، می‌بینیم که تبدیل به یک فلش رو دوطرفه می‌شه. یعنی می‌شه باهاش کادر رو بچرخونیم. البته تو این حالتی که الان کادر برش رو می‌بینیم، چون فقط دو تا خط عمودی و افقی می‌بینیم، شاید به راحتی نشه تشخیص داد که کادر چقدر صافه. اما همینکه می‌خواهیم کادر رو بچرخونیم، بلافاصله فضای داخل محدوده برش، به خطوط شطرنجی موازی تقسیم می‌شه، هم خطوط عمودی و هم افقی اونقدر زیاد هستن که هر جای کادر رو نگاه کنیم، به راحتی می‌شه خطوط عکس رو تشخیص بدیم و عکس رو براساس اونها صاف کنیم. هر جایی هم اوکی شد، راحت می‌تونیم Enter رو بزنیم و کادر صاف می‌شه و کناره‌های اضفی هم برش می‌خوره.

اپیزود 13: صاف کردن خط افق در عکس‌های خامیادتون باشه. به طور کلی، هیچ کدوم از این برش‌ها عکس رو خراب نمی‌کنن. تو فصل اول ویدئو‌های آموزش ویرایشگر فایل خام فتوشاپ توضیح دادم که اصولا هر کاری که اینجا انجام می‌دیم، غیر مخرب هست. یعنی بعدا اگر دوباره عکس رو باز کنیم و همین ابزار‌ها رو برداریم، همه چیز همون حالت اولیه رو داره. بنابراین، برای برش زدن یا صاف کردن عکس اصلا نگران نباشید. هیچی تغییر نمی‌کنه. اگر نسخه اصلی رو لازم داشتید، همیشه در دسترس هست.


کروماتیک ابریشن یک خطای رایج در لنزها هست. عبارتش یه کمی پیچیده‌ش می‌کنه، تعریفش این هست: عدم انطباق رنگ‌های نور شکست یافته در صفحه کانونی که باعث ایجاد تصویر غیرواضح می‌گردد. خوب احتمالا شما هم مثل من نمی‌تونین این تعریف رو خوب به خاطر بسپارین. در واقع تعریف ساده‌ش اینه که ضریب شکست رنگ‌های مختلف با هم فرق داره. برای همین هم وقتی یه عکسی می‌گیرین که توش لبه‌های پرکنتراست زیادی وجود داره، روی لبه‌های تصویر، یه لبه‌هایی رنگی می‌بینین که احتمالا قرمز یا سبز هستند. به اینها Chromatic Aberration یا به صورت مختصر CA می‌گن.

یه روش‌هایی وجود داره که وقتی عکس می‌گیرین این اشکال کمتر بوجود بیاد. اولیش اینه که لنز ارزون نخرین. یعنی به طور کلی، این اشکال، مربوط به لنز‌هایی هست که اپتیک یا عدسی‌های ارزون قیمت دارن. اگر توی وب‌سایت نورنگار، توضیحات لنز‌ها رو بخونین، توش می‌گیم که کدوم لنز‌ها CA کمتری دارن. اصلا بعضی از شرکت‌ها، عدسی‌های فوق العاده باکیفیتی رو استفاده می‌کنن که بتونن همین CA و اشکالات پراکندگی رنگ‌ها رو بگیرن.

اپیزود 12: چطور Chromatic Aberration را حذف کنیم؟
خوب این روش برای همه مناسب نیست. چون خرید لنز‌های گرانقیمت، خیلی هم ساده نیست. راه‌های دیگه هم برای عکاسی دارین. مثلا سعی کنین از صحنه‌های پرکنتراست عکس نگیرین. یا خیلی واید عکس نگیرین. این اشکال بیشتر توی فاصله کانونی‌های واید اتفاق میفتد. بیشتر هم توی گوشه‌های تصویر. وسط تصویر خیلی کم پیش میاد که CA داشته باشه. یا اینکه با دیافراگم‌های بسته‌تر عکاسی کنید و اینها.
اما بهرحال این روش‌ها ما رو خیلی محدود می‌کنه. برای همین هم بهتره موقع گرفتن عکس‌ها، تمرکز رو روی خود سوژه بذاریم و بعد عکس ها رو بیاریم اینجا و توی ویرایشگر فایل خام، تصحیح کنیم.

یادتون باشه که اصولا CA رو نمی‌تونین توی حالت عادی ببینین. باید حتما عکس رو جلو بیارین تا دیده بشه. توی ویدئو‌های بخش قبلی گفتم که اگر دکمه‌های Ctrl+Alt+0 بزنین، تصویر تا 100% جلو میاد. این دکمه‌ها رو بزنین و بعدش دکمه Space رو نگه دارین و عکس رو بکشید تا لبه‌های کناریش رو ببینید. در این قسمت‌ها لبه‌های رنگی رو در کنار شاخه‌های تیره توی زمینه روشن آسمان می‌بینیم.
Chromatic Aberration هم مانند اعوجاج لنز‌ها، یک پدیده شناخته شده توی لنز‌ها هست و وقتی یک لنزی ساخته می‌شه، به عنوان یک اشکال عمومی، به سرعت شناخته و بررسی می‌شه. یعنی مهندسان ادوبی، اون لنز رو بررسی می‌کنند و می‌بینند که در هر فاصله کانونی، چقدر CA داره و الگوریتم حذف اون رو می‌نویسن. نتیجه‌ش هم می‌شه این که اگر بریم توی برگه Lens Corrections و گزینه‌های Remove Chromatic Aberration رو علامت بزنیم، خودش میاد لبه‌های پر کنتراست رو چک می‌کنه و اگر یک نوار رنگی قرمز یا سبز اونجاها ببینه، به صورت خودکار حذفش می‌کنه.

اپیزود 12: چطور Chromatic Aberration را حذف کنیم؟اما بعد از علامت زدن اون گزینه، ممکنه که نیاز باشه کمی از CA رو هم به صورت دستی حذف کنیم. برای همین هم می‌ریم به برگه Manual و زیر بخش Defringe اول می‌گیم که CA بنفش داریم، یعنی اسلایدر بنفش رو زیاد می‌کنیم (تقریبا تا 5) و بعد هم چون همه لنز‌ها، یک رنگ خاص از بنفش رو ایجاد نمی‌کنن، خودمون چشمی هم نگاه می‌کنیم که آیا از اون CA چیز دیگری باقی مونده یا نه. مثلا توی این عکس، مقداری CA قرمز هم داریم، برای همین هم محدوده CA رو از طرف قرمزش کمی بیشتر می‌کنیم. بعد با P می‌تونیم ببینیم که چقدر تغییر کردیم.

آموزش های فتوشاپ  را می توانید از طریق صفحه مخصوص مشاهده نمایید.


یک نوعی از اعوجاج هم وجود داره که اسم ان اعوجاج پرسپکتیو هست. این اشکال هم، توی لنز‌های واید بیشتره و خصوصا وقتی خیلی دیده می‌شه که خطوط صاف توی عکس داشته باشین. خوشبختانه

فتوشاپ این اشکال رو هم خیلی خوب می‌تونه درست کنه. منظورم از فتوشاپ، همینجا توی ویرایشگر فایل خام هست دیگه. نه توی خود برنامه فتوشاپ. قبل از اینکه بخوایم پرسپکتیو رو درست کنیم، باید اشکال اعوجاجی که از خود لنز هست رو برطرف کنیم. برای همین هم عکس هایی که باز کردم رو با هم انتخاب می‌کنم و می‌رم توی برگه Lens Corrections و گزینه‌های Remove Chromatic Aberration و Enable Profile Corrections رو علامت می‌زنم. اینجوری، خود فتوشاپ، همه اشکالاتی که فکر می‌کنه وجود داره رو با استفاده از دیتابیس خودش برطرف می‌کنه. درباره Chromatic Aberration هنوز نگفتم. اینم یکی از اشکالات لنز‌ها هست که توی ویدئوی بعدی کامل توضیح می‌دم چیه و چطور باید درستش کنین. اما همونطور که می‌بینیم، اطلاعات این دو تا لنز، توی دیتابیس فتوشاپ نیست. بنابراین باید اگر لازم شد خودمون به صورت دستی این اشکالات رو برطرف کنیم که توی ویدئوی قبلی گفتم.

اما اشکال اعوجاج پرسپکتیو رو چطوری برطرف کنیم؟ برای این کار باید از ابزار Transform استفاده کنیم. این ابزار کاملا با فرمان Transform تو خود فتوشاپ فرق داره ها. اگه یادتون باشه، اون دکمه میانبرش هم Ctrl+T بود. این کلا یه چیز دیگه‌ای هست. دکمه میانبرش هم Shift + T هست. البته اگه یادتون می‌ره، همون روش کلیک کنین هم اوکیه.

اپیزود 11: برطرف کردن مشکل اعوجاج پرسپکتیو
به محض اینکه روی این ابزار کلیک می‌کنین، پنل اون رو می‌بینین. این پنل، گزینه‌های مختلفی داره، که شامل چهار حالت تصحیح اعوجاج خودکار می‌شه. اولین حالت، حالت خودکار یا Auto هست. این گزینه، سعی می‌کنه هم خطوط عمودی رو صاف کنه، هم خطوط افقی رو. معمولا هم خوب کار می‌کنه. اما مثل همه قابلیت‌های خودکار دیگه، معمولا خوب هست، نه همیشه! و اینکه این تصحیح رو یه جورایی متعادل کار می‌کنه. یه جوری که هم تقریبا اون دید دوربین رو درست نگه داره و هم اعوجاج رو بگیره.

گزینه بعدی فقط خطوط افقی رو صاف می‌کنه. این گزینه برای وقتایی خوبه که مثلا خط افق رو کج گرفتین و می‌خواهید صاف کنید.

گزینه سوم هم دقیقا مثل قبلیه و بیشتر توجهش به خطوط عمودی است. برای صاف کردن اعوجاج پرسپکتیو روی خطوط عمودی کار می‌کنه.

 گزینه چهارم، اما ترکیبی از دو گزینه قبلی خودش هست. یعنی یک تصحیح سنگین سه‌بعدی روی عکس انجام می‌ده. هم زاویه دید، هم خطوط عمودی و هم افقی. برای همین هم احتمالا بخش‌هایی از تصویر رو لازم باشه برش بزنین. برای همین هم احتمالا بهتره اول با Auto کار کنین و بعد بیایید سراغ این گزینه‌ها.

اپیزود 11: برطرف کردن مشکل اعوجاج پرسپکتیواما گاهی اوقات هم هست که یه عکس‌هایی با هیچ کدوم اینها، خوب صاف نمی‌شن. یعنی منظورم اینه که همه خطوطش به درستی تصحیح نمی‌شن. اینجور وقت‌ها می‌تونین برین سراغ روش‌های دستی تصحیح اعوجاج پرسپکتیو. مثلا درباره عکس دوم که نمایی از یک ساختمان چند طبقه یا احتمالا یک هتل هست، با اینکه خطوط عمودی و افقی زیادی توی تصویر وجود داره، اما گزینه Auto و  گزینه Full که اصلاح کامل بود هم نمی‌تونن کاملا درستش کنند.
برای همین می‌ریم سراغ گزینه آخری که دستی هست. این گزینه رو که فعال می‌کنیم نشانه‌گر موس تبدیل می‌شه به یک ابزار کشیدن خط. روشش هم این هست که سعی کنیم از کناره‌ها (هر چقدر نزدیک‌تر به کناره‌ها باشیم بهتر) روی خطوط صاف و موازی همدیگه خط بکشیم. البته فقط دو تا خط کافیه.
دو تا خط برای خطوط افقی و دو تا خط هم برای خطوط عمودی.

این نوع تصحیح معمولا روش خیلی دقیق‌تری هست و اعوجاج رو خیلی بهتر می‌گیره. اما بدیش اینه که زیاد توش مجبوریم کناره‌های عکس رو حذف کنیم. بنابراین، اگر خودتون می‌خواین یه عکسی رو اینطوری تصحیح کنین، بهتره از همون اول، یه کمی زاویه بازتری بگیرین که اگر کمی از عکس رو هم حذف کردین، خیلی کادرتون خراب نشه. اسلایدر‌هایی که پایین این پنل داریم برای تصحیح این اشکالات هستن. با Scale و Offset X و Offset Y به راحتی می‌تونین تصویر رو بزرگ کنین و جابجا کنین تا این بخش‌های حذف شده رو پر کنین. (Scale: 123 ، X:-3 و Y: -13)

با دکمه P می‌تونین ببینین که قبل و بعد این تغییرات چطور شدن. تاثیرش فوق‌العاده‌ست و این گزینه خصوصا برای کسانی که عکاسی معماری می‌کنن یا برای عکاسی توی آتلیه‌های کوچک که مجبورین خیلی از فاصله کانونی‌های واید استفاده کنین، خیلی کاربرد داره.


بسته به کیفیت لنزی که استفاده می‌کنید یا بسته به فاصله کانونی لنز (یعنی مثلا اینکه لنزتون چقدر واید هست. زاویه‌ش دیدش چقدر باز هست و اینها)، احتمالا یک سری اعوجاج‌ها رو در تصویر می‌بینین. یعنی این همون فرق مهم بین لنز‌های ارزان قیمت و لنز‌های با کیفیت و گرانقیمت هست. هر چقدر لنزی که استفاده می‌کنید ارزان‌تر باشه و توش از عدسی‌های بی‌کیفیت‌تری استفاده شده باشه، شکست نور توش بدتر می‌شه و اشکالات تصویر هم توش بیشتر می‌شه.

اگر چه هیچ چیزی جای استفاده از لنز های گران قیمت را نمی‌گیرد اما ویرایشگر نرم افزار فتوشاپ این امکان رو داره تا حد زیادی اشکالات ناشی از عدسی‌ها را برطرف کند. در اینجا من ترجیح می دهد که دو تا فایل دارم که هر کدام از آنها به نحوی دچار اشکالات حاصل از لنز هستند. من این دو فایل را انتخاب می‌کنم و با زدن دکمه های Ctrl+R این دو فایل رو در داخل ویرایشگر فایل خام باز می‌کنند.

اپیزود 10: چطور از فایل‌های خام خروجی بگیرید؟در اینجا ابتدا باید تفاوت بین دو نوع تصحیح اشکالات لنز را توضیح بدهم. یک وقت‌هایی، خود شما حواستان به زاویه دوربین نبوده است. این مورد را در پادکست‌های نورنگار هم به طور کامل توضیح دادم. مثلا کج بودن خط افق در عکس های منظره، مربوط به لنز نیست. در این مواقع خود شما هستید که دوربین را کج گرفته‌اید. همچنین گاهی اوقات هم هست که اعوجاج، در واقع تاثیر پرسپکتیو است. مثلا فرض کنید رو به یک دیوار ایستاده‌اید و می‌خواهید از آن عکس بگیرید. اگر دوربین شما، کاملا روبه دیوار نباشد و نسبه به دیوار، زاویه داشته باشد، باز هم این کج بودن کادر را مشکل اعوجاج لنز نمی‌نامیم. بلکه خود شما باعث آن شده‌اید. البته این اشکال هم راه دارد و به راحتی می‌توانید در فتوشاپ اون رو تصحیح کنید که در اپیزود بعدی درباره آن می‌گویم.

اپیزود 10: چطور از فایل‌های خام خروجی بگیرید؟
اما همونطور که گفتم بخشی از این اعوجاج هم مربوط به لنز دوربین است یعنی گاهی اوقات عدسی های خود لنز هستند که باعث اعوجاج میشوند و نتیجه‌اش هم می‌شود عکس هایی که انگار برجستگی دارند و باد کرده‌اند یا فرورفتگی دارند و گود هستند. این مشکلات لنز‌ها هم همیشگی هست. یعنی وقتی یک لنزی، در یک زاویه خاصی دچار اعوجاج می‌شود، همیشه در همان زاویه، همان اشکال را دارد. آن اشکال، همواره تکرار می‌شود و همه هم درباره آن می‌دانند. به همین خاطر، مهندسان ادوبی، لنز‌های مشهور را در فاصله‌های کانونی مختلف، تست می‌کنند و اشکالات آنها را در میارن و براساس آن یک الگوریتم تعریف می‌کنند که این اشکالات رو برطرف کنه. یعنی یه سری ویرایش‌ها رو براش درست می‌کنن که شما یه دکمه بزنید و اون اشکالات خودبخود برطرف بشه. خیلی خوبه دیگه.
این طور هم نیست که مثلا فقط لنز‌های کیت اشکال داشته باشن و باقی لنز‌ها خوب باشن، یا مثلا فکر کنین چون حالا یک لنز رو از نورنگار خریدین و اصله و گارانتی داره، هیچ مشکلی نداره. نه. این مشکلات، در مورد همه نسخه‌های اون لنز‌ها وجود داره. مثلا عکس این دیوار، با لنز 24-105mm کانن گرفته شده، دوربین اون هم Canon 5Ds بوده. نکته جالب‌تر اینکه قرار هم نیست فقط تو زاویه‌های خیلی باز و واید اشکال باشه، چون می‌بینیم که این عکس تو فاصله کانونی 105mm گرفته شده، اما هم کناره‌های تصویر تیرگی داره و هم یک اعوجاج خیلی کمی رو روی این خطوط موازی روی عکس می‌بینیم.
ممکنه بعضی‌ها اینطور فرض کنن که دیوار گوده. یا به قول ضرب‌المثل‌های فارسی زمین کجه. اما اگر به برگه Lens Correction بریم و روی گزینه Profile Corrections بزنیم، از اونجایی که این اشکالات قبلا بررسی و تصحیح شده، بلافاصله این اشکالات برطرف می‌شن. چون برنامه می‌تونه از روی اطلاعات Exif فایل بفهمه که این عکس با چه لنزی گرفته شده و از قسمت Lens Profiles این مدل رو انتخاب می‌کنه و اشکالات اونرو برطرف می‌کنه.
خیلی راحت می‌تونیم با خاموش و روشن کردن این گزینه، تاثیر اون رو ببینیم.

اپیزود 10: چطور از فایل‌های خام خروجی بگیرید؟اما این تیرگی دور همیشه هم بد نیست. چون اصلا یه سری هستند که دوست دارد این تیرگی بیشتر باشه. کیا؟ عکاسان پرتره. عکاسان پرتره، معمولا خودشون یه کمی هم تیرگی دور رو بیشتر می‌کنن تا تمرکز چشم بیننده به سمت وسط کادر و سوژه‌هایی که اونجا دارن بیشتر بره. به همین خاطر، اگر بخواین می‌تونین با استفاده از گزینه Correction Amount مقدار Vignetting را هر چقدر می‌خواهید کم کنید. اما حواستون باشه. اگر یه وقتی عکس رو برش بزنین، یه تیرگی دور نامتقارن، در کنار تصویر باقی می‌مونه. یعنی مثلا یه کناره عکس تیرگی داره، یه کناره نداره. برای همین هم بهتره اگر می‌خواهید عکس رو ببُرید، به این گزینه دست نزنید.

اما همیشه هم کار به همین سادگی نیست. مثلا یه وقتایی هست که با یک لنزی عکس گرفتید که مشخصات و اشکالات اون لنز، توی دیتابیس برنامه فتوشاپ وجود نداره. بالاخره این برنامه هنوز نتونسته همه لنز‌های جهان رو به بانک اطلاعاتی خودش وارد کنه. اینطور وقت‌ها اگر اون عکس رو انتخاب کنین و Profile Correction رو انتخاب کنین، هیچ اتفاقی نمیفته. نه اینکه مثلا لنزتون ساخت یه شرکت معروف نیست یا برند نیست. نه! مثلا این عکس که یک پیاده‌رو رو نشون می‌ده، باز هم با کانن گرفته شده، اما لنزش، یک لنز تیلت‌شیفت بوده که چون کم کاربرد هست، هنوز پروفایل اون به فتوشاپ وارد نشده. بنابراین باید خودتون دست به کار بشین و از ابزارهای تصحیح اعوجاج لنز استفاده کنید. البته خود ادوبی یه ابزار رایگان داده برای اینکه بتونین پروفایل‌های مخصوص لنز‌هایی خودتون که تو این لیست نیستند رو بسازین و به اینجا اضافه کنین. توی labs.adobe.com هست، اما چون جزو درس ما نیست، ازش می‌گذریم و می‌ریم موضوع بعدی.

اپیزود 10: چطور از فایل‌های خام خروجی بگیرید؟می‌رین توی همون برگه تصحیح اعوجاج لنز و اینبار روی برگه Manual می‌زنین. اینجا یه اسلایدر داره برای برطرف کردن Distortion. یعنی همون اشکال بالشتکی و بشکه‌ای و اینها. اشکال لنز رو تا جایی که می‌شه می‌گیریم (+2) و بعد دوباره به برگه Profile برمی‌گردیم.

اما اون اشکالی که گفتم، برای وقتایی که زمین کجه، اون رو چطوری درست می‌کنیم؟ خوب این یکی خیلی ساده‌ست. توی اون یکی عکس، مشکل کج بودن خط افق ربطی به لنز نداره. منظورم اینه که کاملا مشخصه دوربین کج گرفته شده. چون کل خیابون انگار سراشیبی داره. خود فتوشاپ می‌تونه این اشکال رو سریعا درک کنه. کافیه که روی دکمه Strighten Tool دوبار  کلیک کنین تا این شیب رو درست کنه.


فضا همیشه می‌تواند موضوع ترسناکی باشد. همیشه پیچیده و وهم آلود است. اما فضا زمانی پیچیده‌تر می‌شود که بخواهیم آن را بخریم یا بفروشیم. اصلا مگه می‌شه فضا رو فروخت؟ راستش امیدوارم نشه. یعنی  امیدوارم کسی نتونه فضا رو بفروشه. اما خرید و فروش چیز‌هایی که از فضا برگشتن یا تو فضا بودن، همین امروز هم، یکی از پر رونق‌ترین معاملات حراجی‌های اینترنتی هست. اتفاقا سال 2014، در یک حراجی در وین، پایتخت اتریش، یک دوربین هسلبلاد قدیمی قطع متوسط، نقره‌ای رنگ و احتمالا بدون استفاده و از کار افتاده، به قیمت 910 هزار دلار فروخته شد. 910 هزار دلار، یعنی یه خورده کمتر از یک میلیون دلار. یک … میلیون …. دلار. خریدار خوشحال این دوربین، به جز این پول یه مبلغی رو هم بابت هزینه نقل و انتقال و هزینه‌های جانبی و جاری و اینها داده. فقط به یک دلیل. فقط به این خاطر که این دوربین، تنها دوربینی هست که از کره ماه برگشته. تنها دوربینی که واقعا خاک ماه روی اون نشسته. این پادکست درباره داستان این دوربینه. داستان تنها دوربین بازمانده از ماه. البته نه فقط داستان خرید و فروش این دوربین، داستان اینکه آیا واقعا این تنها دوربین دنیاست که از ماه برگشته و داستان دوربین دیگه‌ای که قوانین خرید و فروش بازمانده‌های فضایی رو تغییر داد؟

حرف و حدیث درباره این حراجی و دوربینی که در آن فروخته شد خیلی زیاده. خیلی‌ها می‌گن این دوربین هیچوقت روی سطح ماه نرفته. و از طرف دیگه حرف و حدیث‌هایی هست که می‌گن ممکنه فروش این دوربین، بر خلاف قوانین سفت و سخت ناسا باشه و آژانس هوایی ناسا ممکنه بتونه برای فروش این دوربین، حکم توقیف بگیره و اون رو برگردونه. بهرحال هنوز مطمئن نیستیم درباره سرنوشت این دوربین. اما چیزی رو که مطمئنیم اینه که این دوربین هسلبلاد 500 با اون لنز 70 میلی‌متریش، یکی از 14 دوربینی هست که فضانوردا ، تو ماموریت‌های خودشون برای چرخش به دور مدار ماه و خوب، برای راهپیمایی روی سطح ماه، همراهشون بوده. سری ماموریت‌هایی که به Apollo شهرت دارند. ماموریت‌های فضایی ایالات متحده برای نشاندن انسان روی کره ماه که از 1969 تا 1972 ادامه داشت.

این پادکست با حمایت

نورنگار تهیه شده است. نورنگار، یک شرکت معتبر تو زمینه تجهیزات عکاسی و فیلمبرداری هست. من خودم سال‌هاست باهاشون آشنا هستم. هم تجهیزات دست اول و معتبری رو وارد می‌کنن و هم اینکه دوربین‌ها و لنز‌هام رو گارانتی می‌کنم. یه گارانتی طلایی دارن که تا 15 ماه هر بلایی سر دوربین و لنز بیاد، می‌گیرن و مجانی درستش می‌کنن. امیدوارم هیچوقت لازم نشه از این گارانتی‌تون استفاده کنین، اما بهرحال شرط عقل اینه که اگر یه اتفاقی پیش اومد، یه گارانتی معتبر، یه بیمه درست و حسابی، غرامت اون اتفاق رو بهتون بده.
نورنگار یه وب‌سایت هم داره که حدود 15 سال قدمت داره، هم قیمت‌هاش به روز هست و هم فروش آنلاین دارن. کافیه اسم نورنگار رو سرچ کنین توی گوگل یا مستقیم برین به
NoorNegar.com. خوب بریم سراغ ماجرای این قسمت…

این گامی کوچک برای یک انسان و جهشی بزرگ برای بشریت است. این جمله‌ای بود که نیل آرمسترانگ، به عنوان اولین کسی که پا روی ماه گذاشت، گفت و تو اون زمان تقریبا بیشتر از نیمی از مردم جهان، داشتن اون رو می‌شنیدن. همین پارسال هم یه فیلمی درباره همین موضوع ساخته شد که فیلم خوبی بود و خود من ازش خیلی لذت بردم. این سفر ماموریت Apollo 11 بود و در سال 1969 اتفاق افتاد. دو سال بعدش،ماموریتی که درباره‌ش می خوام حرف بزنم، یعنی آپولو 14 انجام شد. هشتمین ماموریت از سری ماموریت‌های ایالات متحده به ماه . اینماموریت‌ها با شماره مشخص می‌شدن. که البته 5 تا از این ماموریت‌ها هیچوقت به ماه نرسیدند. آپولو 14 سومین ماموریتی هست که ناسا موفق شد انسان رو روی ماه پیاده کنه. فضانوردا توی این ماموریت 9 ساعت وقت داشتن روی ماه کنکاش کنن، عکس بگیرن، فیلم بگیرن و برگردن. حالا اشکال کار کجاست؟ اشکال اینجاست که این دوربین‌هایی که بردن، مثل دوربین‌های امروزی نبودند که اینقدر سبک و کوچیک باشن. هر کدوم از اونها اندازه یه تلویزیون وزن داشتن. طبق قوانین پرواز به ماه در اون دوران، فضانوردها موظف بودن برای اینکه سفینه سنگین نشه و جا برای سنگ و خاک و چیز‌هایی که برای آزمایش قراره حمل کنند باز بشه. همه دوربین‌هاشون رو پس از اتمام کار، فیلم‌هاشون رو در بیارن و خود دوربین‌ها رو جا بذارن بیان. در واقع دوربین‌ها تو سفرهایی که به سطح ماه انجام می‌شدن، یک وسیله یک بار مصرف به حساب میومدن و باید دور ریخته می‌شدن.
اما براساس اسنادی که از ناسا منتشر شده، توی اون سری ماموریت‌ها دستکم 4 تا از این دوربین‌ها برگردونده شدن. یعنی از اون 14 تا دوربینی که طی این سال‌ها به ماه رفتن، حداقل 4 تا رو مطمئنیم که به زمین برگشتن. این دوربین ها کاملا معلومه چی هستند دیگه، شماره سریالشون، مدلشون، همه چی معلومه. البته نه اینکه این چهار تا موجود هستند. فقط می‌دونیم که 4 بار، دوربین‌ها از فضا برگشتن به زمین. اما وقتی برمی‌گردن، خوب فیلمش رو درمیارن و سفر بعدی می‌برن با خودشون دیگه. کلا این دوربین‌ها چیز‌های با ارزشی بودن و وقتی برمی‌گشتن زمین، دوباره برای ماموریت بعدی فرستاده می‌شدن به فضا. اتفاقا مدتی پیش از این حراجی که ما درباره‌ش صحبت می‌کنیم، یکی از همین دوربین‌ها رو یک کلکسیونر روی اینترنت گذاشته بود برای فروش. اینها ربطی به دوربینی که می‌گیم از ماه برگشته نداره‌ها. یه مدل از همین‌ها بود، یکی از همین دوربین‌های هسلبلاد 500، بدون لنز البته. قیمتش رو 40 هزار دلار گذاشتن. یه دوربین SLR مدیوم فرمت با لنز قابل تعویض. بدون لنز البته.

حالا قصه این 4 تا دوربینی که گفتم توی اسناد ناسا اومده که اینها از ماه برگشتن چی بوده؟ اینها تو ماموریت‌های مختلف به دلایل مختلفی برگردونده شدن، اما سندی در دست نیست که آیا واقعا روی سطح ماه رفتن یا نه. نکته اینجاست که دوربین‌هایی که توی اون ماموریت به ماه رفتن ، همه‌شون روی دست استفاده نمی‌شدن. معمولا یکی برای استفاده روی دست بودن که فضانوردا ببرن روی سطح ماه و باهاش عکس بگیرن، یکی دو تا هم توی ماه‌نورد بودن. ماه‌نورد یا Lunar Module در واقع همون وسیله‌ای هست که فضانوردا با اون خودشون رو از سفینه اصلی، به سطح ماه می‌رسونن و نمونه جمع می‌کنه. در واقع شبیه به یه اتاقک هست که از سفینه اصلی جدا می‌شه و می‌شینه روی ماه و بعد از تموم شدن ماموریت، فضانوردا با همون برمی‌گردن به سفینه اصلی و برمی‌گردن به زمین. اونجایی که می‌گیم جا کمه و وزن زیاده و باید دوربین‌ها بندازن دور و اینها، در واقع به خاطر کمبود جا توی این Lunar Module هست، نه خود سفینه اصلی که روی مدار ماه قرار می‌گیره.

بریم سراغ ماموریت آپولو 14. توی ماموریت آپولو 14 دو فضا نورد به نام‌های Edgar Mitchell  و Alan Shepard  قرار بود روی سطح ماه راه برن و عکاسی کنند. خلبان‌های بسیار کار آزموده، پس از تمرین‌های فوق‌العاده سنگین، قراره برن روی ماه، دو تا توپ گلف ببرن، با چوب گلف بهش ضربه بزنن و حرکت و شتاب و این داستان‌ها رو اندازه‌گیری کنند. نمونه بردارن، عکس بگیرن، فیلم بگیرن و برگردن. ماموریت موفقیت آمیز بود. اونها نشتن روی ماه و ما اینها رو توی عکس‌هاشون میبینیم. اما تو همون زمان هم یک دوربین دیگه هم توی ماه‌نورد بود که از اونا فیلمبرداری می‌کرد. یه دوربین فیلمبرداری 16 میلی‌متری ساخت شرکت Maurer  که حالا جلوتر درباره همین هم صحبت می‌کنیم. اصلا واقعیتش، همین دوربین بود که همه این داستان‌هایی رو که می‌خوام تعریف کنم راه انداخت و موضوعش، موضوع تغییر قوانین ناسا شد. این دوربین فیلمبرداری رو وصل کرده بودن داخل ماه‌نورد که وقتی پیاده می‌شن ازشون فیلم بگیره. پیاده شدن و طبق برنامه ماموریت جلوی دوربینه یه کم راه رفتن و دو تا توپ گلف رو هم همراهش بود، اونها را هم پرت کردن این طرف اونطرف و بعد هم کار‌های تحقیقاتی رو شروع کردن.

بعد از چند ساعت که این دو تا کارشون تموم می‌شه، یه سری اشکال پیش اومد توی بلند شدن. میشل خورد زمین و حالش بد شد و کار‌ها به هم پیچید. زمانبندی داشت به هم می خورد. برای همین هم این دو نفرریال یعنی شپرد و میشل، سعی می‌کنن هرچه سریع‌تر خودشون رو برسونن به سفینه. حالا وقت داره تموم می‌شه. زمان پرواز داره رد می‌شه و ممکنه پروژه با شکست روبرو بشه. شکست پروژه، نه به این معنی که نتونن برسن به ماه، رسیدن، شکست، یعنی برای همیشه در فضا مدفون بشن. چون اینها باید تو یه لحظه خاص از سطح ماه جدا بشن که بتونن خودشون رو به سفینه اصلی روی مدار برسونن و وارد سفینه بشن دیگه.
سوپروایزر میشل قبلا بهشون گفته بود که چجوری باید دوربین‌ها رو باز کنن و فیلم‌ها رو در بیارن. خوب یادمون هست دیگه داریم درباره چه دوربین‌هایی صحبت می‌کنیم. درباره اون دوربین‌های عکاسی هسلبلاد قطع متوسط. اونها کارت حافظه نمی‌خوردن که باز کنی و فیلمش رو بکشی بیرون و بذاری جیبت. فیلم‌های بزرگ 120 میلی‌متری می‌خوردن. اندازه اون فیلم‌ها تقریبا دو سه برابر این فیلم‌های نگاتیوی هست. عکاسای قدیمی‌تر یادشون هست، تا همین چند سال پیش این فیلم‌ها یک استاندارد مهم به حساب میومد و تو بازار بود. اونها باید فیلم‌ها رو جمع می‌کردن، در دوربین رو باز می‌کردن و کاست فیلم‌ها رو می‌کشیدن بیرون. اون هم چه فیلم‌هایی. شوخی نیست. تنها چیزی که قراره از چند میلیون دلار سرمایه‌گذاری ناسا برگرده به زمین، همین چند تا فیلم هست و اون تیکه خاک و سنگ‌ها.

Family and friends gather at the Lunar Theater at the Saturn V Building to honor the remembrance of Edgar Mitchell with a wreath laying.

میشل تعریف می‌کنه که وقتی خودش رو می‌رسونه پای پله‌ها یادش میفته دوربینی که با خودش برده بود رو هنوز فیلمش رو در نیاورده. میگه آلن شپرد روی پله‌ها وایستاده بود و با عجله توی گوشی داد زد، ولش کن، خود دوربین رو بیارش تو با خودت”. میشل اینا دو تا گزینه بیشتر نداشت، دوربین‌ها رو بندازه بیرون و وقتی برگشت به زمین، توبیخ بشه و بشه تنها فضانوردی که فیلم‌های دوربین‌هاش رو برنگردونده، یا دوربین‌ها رو ببره توی ماه‌نورد و ماه‌نورد رو سنگین کنن و احتمال هر نوع تغییر مسیر و نرسیدن به سفینه اصلی هم ممکنه پیش بیاد. میشل تو اون لحظه،گزینه دوم رو انتخاب کرد و چند دقیقه بعد، با همون دوربین توی دستش، نشسته بود توی ماه‌نورد، توی Lunar Module.

حالا توی سفینه‌ای که داره برمی‌گرده زمین، 3 تا دوربین داریم. 2 تا دوربین عکاسی هسلبلاد که فضانوردا، فیلم‌هاشون رو هنوز در نیاوردن و همراهشون دارن برمی‌گردونن و یه دوربین فیلمبرداری  Maurer 16mm که اون رو هم داشتن همراه با فیلمش برمی‌گردوندند زمین.

میشل، مثل دو تا فضانورد دیگه، بعد از بازگشت به زمین 3 هفته در قرنطینه بودند و بعد از اون، اولین روز کاری که بعد از قرنطینه، برمی‌گرده سر کارش، می‌بینه که یک سری وسایل روی میزش گذاشتن و کنار اونها، یه دوربین Maurer هم هست. و یه یادداشت که روش نوشته، یادگاری از تیم آپولو 14. کدوم دوربین؟ دوربین فیلمبرداریه. همون دوربین Maurer. دوربین‌های عکاسی هسلبلاد هم رفتن توی انبار تجهیزات ماموریت‌های ناسا. این‌ها دو تا از اون 4 تا دوربینی هستند که گفتیم براساس اسناد ناسا به زمین برگشتن.

حالا بیایین یه خورده زمان رو دور تند کنیم. سری ماموریت‌های آپولو، دو سال بعدش متوقف شد. سال 2011 هست و از اون سال 48 سال گذشت. میشل که اون زمان، توی اون ماموریت 35 سالش بود، طی این سال‌ها همون کاری رو کرد که اغلب فضانوردا و فیزیک‌دان‌ها و ریاضی‌دان‌های کارمند ناسا بعد از بازنشستگی انجام می‌دن. رفت شروع کرد به تدریس و سخنرانی و سمینار و نوشتن کتاب خاطرات و از این دست کار‌ها. طی این سال‌ها هم همیشه دوربین Maurer خودش رو که یادگاری گرفته بود گذاشته بود روی قفسه و برای مهمانانش توضیح می‌داد که این دوربین از چی فیلم گرفته. از اینکه توی ماموریت Apollo 14 بود و داشت می‌مرد و چجوری تونستن برگردن و خلاصه این دوربین، همه اون اتفاق‌ها رو ضبط کرده و شاهد اون‌ها بوده. واقعیتش اینه که تو این سال‌ها خیلی از  وسایلی که فضانوردا همراه خودشون داشتن رو می‌ذاشتن تو حراجی‌ها. از سوزن ته‌گرد و مداد و دفترچه یادداشت، تا کیف دستی و کفشی که تو سفینه پاشون بود. اما میشل یه حس عجیبی به این دوربین داشت.
جالبه مثلا یه بار تو ماموریت آپولو 15، یعنی ماموریت بعد از ماموریت میشل، فضانوردایی که تو ماموریت بعد از اینها قرار بود به ماه برن، یه شرکت آلمانی اومد یه پیشنهاد عجیب داد بهشون. گفتن شما یه سری پاکت تمبر خورده، با تمبر‌های رسمی ایالات متحده برای فضانوردی و اینها رو با خودتون ببرین به ماه، ببرین روی سطح ماه و بعد برگردونین زمین و امضا شون کنین. ما هم برای این کار یکی 7000 دلار بهتون می‌دیم. اونها هم قبول کردن و یواشکی این کار رو کردن و حدود 300 تا پاکت رو بردن و آوردن و خلاصه بعدا گندش در اومد و ناسا تعلیقشون کرد و مدالهاشون رو گرفت و خلاصه بدجوری موضوع به هم پیچید. برای همین هم میشل تو این سال‌ها، هیچوقت سراغ این دوربینه نرفت.

دوربین، از یه سفر فضایی، خیلی خیلی چیز خاصی هست. دوربین‌هایی که برمی‌گشتن رو هم نمی‌بردن موزه که. گفتم دیگه، اینها دوربین‌های خاصی بودن و تو دوران خودشون، فوق‌پیشرفته محسوب می‌شدن. برای همین هم اگر احیانا برمی‌گشتن به زمین، دوباره تو سفر بعدی می‌بردن با خودشون و نهایتا می‌نداختن دور. یعنی ما حتی مطمئن نیستیم که اون دوربینی که اول پادکست حرفش رو زدیم، واقعا یکی از همون‌هایی باشه که رفته روی سطح ماه.

چند سال قبل از اینکه پروژه آپولو شروع بشه، رئیس‌جمهور کندی در سال 1963 در مورد اکتشافات فضایی ایالات متحده خیلی پیگیر بود. اون موقع ناسا می‌دونست که اگر قرار باشه پای یک انسان به فضا برسه، مهم‌ترین دستاوردش، ثبت اون لحظه‌ها هست. اثبات اینکه یک آمریکایی پاش به ماه رسیده، از تحقیقات نجوم و فیزیک و زیست‌شناسی این پروژه مهم تر بود. دوران، دوران جنگ سرد بود و آمریکا می‌دونست که می‌تونه عکس ها و فیلم‌هایی که از اون سفر برمی‌گرده رو بکوبه تو سر شوروی و تحقیرش کنه. این بود که افتادن دنبال یک شرکتی که بتونه تکنولوژی مورد نیاز برای این کار رو ارائه بده. اینجوری شد که رسیدن به هسلبلاد. یک شرکت دوربین سازی سوئدی. تو اون روزگار، نه ناسا اینقدر غول شده بود، نه هسلبلاد، نه اصولا فضا هنوز اینقدر شناخته شده بود. هیچکس فکرش رو هم نمی‌کرد که مستند کردن فضا، اینقدر اهمیت پیدا کنه. بهرحال هسلبلاد به محض اینکه فهمید موضوع از چه قراره شدیدا شروع کرد به تلاش کردن تا بتونه خودش رو از بقیه رقباش جلو بندازه.  رقبایی مثل کداک که غول بی‌بدیل صنعت عکاسی بود و اتفاقا خودش آمریکایی بود. و نی، که تو ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم، داشت پا می‌گرفت و دوربین‌هاش تازه داشتن بازارهای جهانی رو می‌دیدن. (قابل توجه عاشقای کانن، اون موقع کانن کلا جزو رقبا نبود)
هسلبلاد شروع کرد به کار روی دوربین‌های پیشرفته‌ای که ناسا بتونه با خودش ببره فضا و بعد از دو سال بالاخره سری EL خودش رو معرفی کرد. این دوربین‌ها تو اون زمان فوق‌العاده بودن، اما ناسا باز هم چیز بهتری می‌خواست. ناسا یه دوربینی می‌خواست که عکس‌برداری پی در پی سریعی داشته باشه با سرعت شاتر خیلی بالا که اگر نور خیلی شدید بود بتونن نور رو کنترلش کنن. تو این رقابت، بالاخره هسلبلاد تونست از رقباش بیفته جلو و سال 1968 دقیقا همون چیزی رو ساخت که مهندسای ناسا لازم داشتن. دوربین هاسلبلاد 500 که گفته می‌شد تغییراتش عجیب و غریب بوده. از بهبود مکانیزم شاتر دوربین که خیلی سریع‌تر شده بود تا لنزی که کارل زایس اون رو ساخته بود. کارل زایس، همون شرکتی هست که صنعت اپتیکش سال‌هاست حرف اول رو می‌زنه تو دنیای عکاسی و اگر آشنا باشین، این روز‌ها هم نوکیا داره با استفاده از لنز‌ها و اعتباری که این شرکت داره، دوباره موبایل‌هاش رو سر پا می‌کنه. نوکیا دوباره داره با اسم زایس، زنده می‌شه.

حالا هاسلبلاد با کمال افتخار، همین مدل نهایی رو فرستاد برای ناسا. دوربینی که سرآمد تکنولوژی اون روزگار بود. ناسا هم اون رو همراه فضانوردای Apollo 11  فرستاد به ماه و عکس‌هایی که از اولین قدم‌های انسان روی ماه می‌بینیم، با همین دوربین گرفته شده. با همین هسلبلاد 500. این ماجرا دقیقاً 6 ماه قبل از شروع پرتاب سفینه فضایی آپولو 11، یعنی اول مارس سال 1969 هست. دو سال قبل از اینکه میشل، بره به ماه و اون دوربین فیلمبرداری رو بهش بدن.

میشل دوربینی که هدیه گرفته بود رو تو این سال‌ها نگه داشت. این دوربین هم موند و موند و موند تا 48 سال بعد. میشل 83 سالش شده بود. یه روز فکر کرد، من که دیگه آخر عمرمه، این رو بفروشم و بزنم به یه زخمی. این شد که فکر کرد دوربین Maurer خودش رو بذاره برای فروش. دوربین رو گذاشت برای فروش، منتظر بود بهش زنگ بزنن که بیا براش مشتری پیدا شده، نزدن. عوضش یکی زنگ زد، گفت: آقای میشل؟

  • گفت بله.
  • گفت من وکیل ناسا هستم، شما به دادگاه خوانده شدید.
  • چرا؟
  • دوربینی که گذاشتین برای فروش، جزو اموال ماست و باید اون رو برگردونین!

میشل یخ کرد. گفت همه همکارای من، چیز میزاشون رو می‌ذارن اینور اونور می‌فروشن. به من که رسید غیر قانونی شد؟ وکیله هم گفت: آره. حالا یه وقت یه مداد، یه خودکار یا یه کلاه آفتابی که توی مسیر سفینه سرشون بوده رو می‌ذارن می‌فروشن. اما نه دوربینی که تو سفینه اومده ماه و برگشته. اصن کی حق داشته این رو هدیه بده؟ مگه مال خودشون بوده که بخوان بدن ببری؟! یکی این بگو، یکی اون بگو، میشل هم قاطی کرد و داد و هوار که بعد از 50 سال چند تا عوضی توی ناسا یه دفعه یادشون افتاده سرشون کلاه رفته و باید تمام چیز‌هایی که مال خودم هست رو ازم بگیرن؟ دعوا بالا گرفت.

حالا تمرکز اصلی و نقشه شوم ناسا روی دوربین ماورر 16 میلی‌متری بود که ادگار میشل اون رو با خودش به خانه برده بود. ادگار میشل که حالا دستش به جایی بند نبود با حسرت درباره اون دوربین می‌گه:

– من که نیستم. من یه دانشمندم. اون تنها یادگار از دوران ماموریت‌های ماست. اصلاً خود ناسا به من اجازه بردن اون رو داده بود. اصلا حتی اگر این دوربین و سایر وسایلی که دارم ی باشن که نیستن، بازهم 50 سال مدت ‌زمان زیادی برای پیگیری این ماجراست و اصلا اعتبار قانونی ندارد.” بلافاصله زنگ زد به چند تا نشریه و شبکه‌های تلویزیونی و اینور و اونور. دوره، دوره‌ی اوباما بود. یادمون هست دیگه، شرایط اقتصادی آمریکا تو اون دوران خیلی بهم ریخته بود. اصلا به همین خاطر هم میشل می‌خواست این دوربین رو بفروشه. مجله‌ها و شبکه‌های خبری هم این رو کردن سوژه که ناسا از سر بی‌پولی داره جیب کارمندای سابقش رو خالی می‌کنه. یه جورایی همه امیدوار بودن که اون همه سر و صدا حول و حوش این پرونده جواب بده، اصلا خود میشل می‌گفت: آقا بذارین این بمونه پیش خودم. اصن پشیمون شدم، نمی‌خوام بفروشمش.

اما متأسفانه قاضی مربوط به این پرونده، احساسات میشل رو نسبت به یادگاری‌هاش ادله محکمه‌پسندی ندونست و میشل هم نتونست سند یا مدرکی بیاره که ناسا خودش اون دوربین رو بخشیده، برای همین دادگاه نتونست برای فضانورد پیر و بخت‌برگشته کاری بکنه و دوربین Maurer رو گرفتن. گرفتن و بردنش به موزه ملی هوا فضای اسمیتسونیَن (Smithsonian). میشل هم دست از پا دراز‌تر برگشت خونه.

حالا دوباره برمی‌گردیم سراغ ماجرای قبلی. اگر این دوربین رو برگردوندن به موزه، پس اون دوربین هسلبلادی که تو یه حراجی تو وین اتریش فروختن چی شد؟ اون کدوم دوربین هست؟ حالا می‌ریم سراغ اون. فعلا باید بگیم قضیه این دوربین میشل به کجا رسید!

 تا زمان دوربین میشل، قوانینی که برای مالکیت لوازم و وسایل فضانوردا بود خیلی واضح و روشن نبود. یعنی یه قانون نانوشته بود که آقا، فضانوردا، هر چیزی رو که اجازه دارن از سازمان فضایی خارج کنن، مال خودشون باشه. کسی جلوشون رو نمی‌گرفت. بالاخره، یارو جونش رو گذاشته کف دستش و از زمین خارج شده. مثلا تو خیلی کشور‌های دنیا اینجوریه که کیف دستی خلبان‌ها رو نمی‌گردن. یعنی یه جورایی اطمینان می‌کنن بهشون و  می‌گن کسی که تو اون لول هست، دیگه نباید کیفش رو بگردن که چی می‌بره و چی نمی‌بره. حالا ببینین فضانوردا داستانشون چطوره. البته این قانون، شامل سنگ‌ها و سایر متریالی که از ماه استخراج شده نمی‌شد دیگه. یعنی قرار نبود سنگ‌های فضایی رو هم بذارن تو کیفشون و ببرن بیرون بفروشن.

اما ماجرای میشل باعث شد تا این قوانین رو بکشن بیرون. ماجرای دوربین میشل حساسیت روی حراجی‌ها و فروش تجهیزات فضانوردی رو بالا برد. همه زوم شدن رو این داستان و اصلا جو عوض شد و رفتن تو این فاز‌ها که ببین اینا دیگه چه چیزایی دارن کش می‌رن و می‌فروشن که تا حالا ما خبردار نشدیم. تو همون سال، پلیس فدرال یه نفر رو گرفت که توی ناسا پیمانکار خدماتی بود، این میومد پوشش‌های حرارتی جلوی شاتل‌های فضایی رو از انبار‌های ضایعات بلند می‌کرد می‌برد توی ebay می‌فروخت. به اینا می‌گن آجرهای حرارتی. حالا اینکه این ضایعات به درد کی می‌خورد رو کاری نداریم. اصلا شاید اون هم نمی‌فروخت کسی دنبالش رو نمی‌گرفت. اما نمی‌شه گفت چون این‌ها ضایعات هست اشکالی نداره، ببرن بفروشن. بالاخره شاتل افتاده زمین، منفجر شده، اینها هم ضایعات هستن دیگه. مشکل اینجاست که کاشف به عمل اومد کلی از اونها رو به خریدارانی خارج از خاک آمریکا فروخته. به چینی‌ها و اروپایی‌ها و غیره. ناسا تازه شصتش خبردار شد که تکنولوژی‌هایی که این سال‌ها اینجوری داره روشون کار می‌کنه رو چینی‌ها دارن به قیمت آهن‌پاره می‌خرن. این کار به شدت قوانین ایالات متحده رو نقض می‌کنه. ناسا اطلاعیه داد که اصلا این پوشش‌های حرارتی باید زیر خاک دفن بشن و اینها اصلا نباید از انبار‌های قرنطینه‌ خارج می‌شدن.

از دور که به مسئله نگاه می‌کنیم، می‌بینیم خدایی تا یه جایی هم اونها حق دارن. یکی از مسئولین ناسا به نام جیم هال (Jim Hull) در مورد این قضایا می‌گوید:

– به فرض که هیچ مشکلی در مورد تصاحب وسایلی که از فضا به زمین بازگشته‌اند وجود نداشته باشد و هر فضانوردی حق این را داشته باشد که هر چیزی دلش خواست را برای خودش بردارد. حالا شما تصور کنید که یک فضانورد بازنشسته که یک نوه باهوشی هم دارد و مقدار زیادی پول هم می‌تواند او را بسیار خوشحال کند نوه‌اش به او می‌گوید که با فروش چنین چیز با ارزشی در eBay می‌تواند پول خوبی به جیب بزند. خب حدس می‌زنید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ یک شی بسیار مهم و با ارزش دست کسانی خواهد افتاد که ارزش آن را نمی‌دانند و حتی ممکن است این چیز ارزشمند به ‌مرور زمان از بین برود. این مثال دقیقاً مانند این است که یک عتیقه با ارزش و منحصربه‌فرد به‌جای نگهداری دقیق در موزه، دست یک مجموعه‌دار حواس‌پرت باشد و به‌مرور زمان این عتیقه یا از بین برود و یا مفقود شود.

این شد که تو همون سال، اوباما اومد و یه قانونی رو تصویب کرد. اینکه فضانوردانی که در ماموریت‌های Mercury، Gemini و Apollo بودن، اگر چیزی رو با خودشون به عنوان یادبود آوردن که ناسا بهشون اجازه می‌ده تا اونها رو نگه دارن، حق نگهداری یا فروشش رو دارن. (این‌ سه تا ماموریت، همون ماموریت‌های قدیمی ناسا هستن که سعی داشت بره به ماه. ) وگرنه، هر چیزی که ناسا بخواد رو باید برگردونن. به جز این موارد، فضانوردانی که توی ایستگاه فضایی بین‌المللی بودن یا توی شاتل‌های فضایی که دور زمین یا روی مدار زمین قرار می‌گیرن یا به ماموریت‌های رفت و برگشتی می‌رن، حق تصاحب هیچ چیزی رو ندارن. تنها چیز‌هایی که می‌تونن بردارن، وسایل شخصی، مثل مسواک و حوله و اینهاست یا نهایتا چک لیست‌ها، کتابچه‌های راهنمای پرواز و وسایل یک‌بار مصرف که عمرشون تموم شده.

یعنی به‌طور کلی تو این قانون جدید دقیقا تصریح شده که این اشیاء باید برای ناسا به‌دردبخور و یا ضروری نباشد. هر چیز دیگه‌ای که ناسا صلاح بدونه، مال خودشونه.

پس دیدیم که فروش دوربین میشل به کجا رسید دیگه؟! به وضع شدن یه قانونی که فضانوردا دیگه هیچی رو نمی‌تونن بردارن و بفروشن. پس جریان اون دوربینی که دو سال بعد، با اون قیمت نجومی فروخته شد چیه؟ چجوری از وین اتریش سر درآورد و مال کی بود؟

حراجی‌ها، اعتبار‌سنجی‌های خودشون رو دارن. اونها خیلی مخفی کاری می‌کنن و منابع خودشون رو به این راحتی لو نمی‌دن. مسئول اعتبار سنجی حراجی اتریشی Westlicht که اون دوربین هسلبلاد رو به حراج گذاشته توضیحی که می‌ده اینه: ما نمی‌تونیم دقیقا توضیح بدیم که این دوربین چجوری از ناسا خارج شده. ولی می‌تونیم به یقین و صد در صد با اطمینان بگیم که این دوربین اصل هست. ما مدارکی داریم که این دوربین، تو ماموریت Apollo 15 توسط جیمز اروین، روی سطح ماه استفاده شده. البته واضح هست که این دوربین به صورت قانونی از ناسا خارج نشده و همچنین نمی‌تونیم بگیم از چه مجاری به دست ما رسیده. طبیعتا اگر این کار از کانال‌های قانونی انجام نشده باشه، پس تنها یک گزینه باقی می‌مونه: سرقت!

اما یه سری حرف و حدیث هم درباره این دوربین هست. یه سری از کارشناسا، معتقدن این دوربین، تو ماموریت آپولو 15 همراه اروین بوده، اما همون دوربینی نیست که اون با خودش روی سطح ماه برده و در واقع این دوربینی هست که توی ماه‌نورد بوده. یعنی به قول معروف، خاک ماه روی اون ننشسته. میگن مدارک حراجی هم قابل قبول نیست. اصلا به نظر میاد یه بخش‌هایی از این دوربین تعمیر شده یا ممکنه اصلا تعویض شده باشه. اما بهرحال نکته مهم اینجاست که اون کلکسیونر  ژاپنی رو تونستن قانع کنن که نزدیک یک میلیون دلار بابت اون دوربین بده. پس نوش جونشون.

درنهایت چون ناسا به‌طور قانونی این دوربین را به‌عنوان یادگاری به اروین نداده است پس نمیتونه کسی رو بابت فروش اون محکوم کنه. یعنی نمی‌تونه پیدا کنه کی بوده که بخواد محکومش کنه. دوربین فعلا خارج از آمریکاست. فقط تنها مسئله حل‌نشده‌ای که برایمان باقی می‌مونه این است که آیا واقعاً این دوربین روی سطح ماه بوده؟ یعنی واقعا خاک ماه روش نشسته؟ این چیزی هست که شاید هیچوقت نفهمیم.

دفعه بعدی که به آسمون شب نگاه می‌کنید، یادتون باشه، اینکه ما امروز می‌دونیم که زمین گرده رو مدیون اولین دوربین‌هایی هستیم که تونستن تصویر زمین از اون بالا رو به ما نشون بدن. وگرنه شاید هنوز تصور می‌کردیم، زمین صاف‌تر از اون چیزیه که بخواد شبیه یه توپ بزرگ آبی رنگ باشه!

این پادکست در اردیبهشت 97 منتشر می‌شه. من امیر یاری هستم از وب‌سایت دیج‌ایمیج. یک وب‌سایت مربوط به عکاسی با رویکرد آموزشی که توی اون سعی می‌کنیم خودم و همکاران دیگه‌م، محصولاتی رو برای آموزش عکاسی و ادیت عکس در اختیارتون قرار بدیم. هم می‌تونین آنلاین بخونین، هم می‌تونین آنلاین ببینین و هم می‌تونین دانلود کنین و بعدا ازشون استفاده کنین. آلبوم این ماجرا رو توی صفحه همین پادکست، توی بخش پادکست‌های سایت می‌ذاریم که اگر دوست داشتین بتونین ببینین. عکس اون دو تا دوربین، عکس میشل با لباس فضانوردی، عکس ماه‌نورد، عکس میشل تو 83 سالگی، و نهایتا عکسی که با دوربین هسلبلاد 500 روی سطح ماه گرفته شده. اتفاقا سایه عکاسش هم روی سطح ماه افتاده. سایه فضانورد: الن شپرد. و اونی که توی عکس هست کیه؟ توی اون عکس میشل رو می‌بینیم که پرچم ایالات متحده رو توی دستش داره. میشل هم 3 سال پیش در سن 86 سالگی مرد.



پیش از این در وب‌سایت دیج ایمیج درباره

تغییرات جدید در لایتروم 2019 مفصلا توضیح دادیم. اما بالاخره شرکت ادوبی پس از یکی دو سال، یکی از مهم‌ترین تغییرات را در برنامه ویرایشگر فایل خام فتوشاپ و همچنین در ماژول Develop برنامه Lightroom اضافه کرد.این تغییر که اسلایدر Texture یا اسلایدر بافت نام دارد، یک کنترل کننده میزان نرمی پوست است که ظاهرا به درخواست ‌های متعدد عکاسان حرفه‌ای پرتره و ویرایشگر‌هایی که با این برنامه کار می‌کنند به این بخش اضافه شده است. کاری که این اسلایدر انجام می‌دهد این است که می‌تواند بدون کاهش کیفیت یا صرف زمان زیاد برای ویرایش، مقدار بافت پوست صورت را کنترل کند و حدس می‌زنیم که روند ویرایش و رتوش پوست صورت را برایمان ساده‌تر کند.اسلایدر Texture

یکی از طراحان فتوشاپ به نام Max Wendt در شرکت ادوبی درباره این قابلیت توضیح می‌دهد: شاید کسانی که با فتوشاپ کار می‌کنند نیاز داشته باشند تا برخی تغییرات را در برنامه فتوشاپ انجام دهند، اما بهرحال این یکی از سریع‌ترین روش‌های رتوش پوست صورت در اغلب عکس های پرتره با شرایط مختلف است”
به گفته Wendt این یکی از بهترین قابلیت‌هایی است که تا بحال برای نرم‌سازی پوست چهره در فتوشاپ ارائه شده و به نوعی می‌تواند هم کار رتوش و نرم‌سازی پوست را انجام دهد و هم بافت صورت را حفظ کند. به گفته این شخص مقدار مثبت یا افزایش اسلایدر Texture تقریبا ترکیبی از افزایش اسلایدر Clarity و اسلایدر Sharpening را انجام می‌دهد و مقدار منفی یا کاهش اسلایدر Texture هم شبیه به کاهش اسلایدر Noise Reduction است.
اما مسئله مهم برای ما این است که وقتی این قابلیت را در ویرایشگر فایل خام و همچنین در لایتروم می‌بینیم، به این معنی است که می‌توانیم آن را به صورت غیر مخرب و بسیار سریع، روی صدها عکس به شکل همزمان استفاده کنیم که از این لحاظ سرعت کار ویرایش را بسیار سریع‌تر می‌کند.
به گفته ادوبی اسلایدر Texture در واقع فرکانس‌های میانی یا mid-Frequency تصویر را بهبود می‌دهد. بنابراین می‌توانید بدون تاثیر روی محدوده‌های بزرگ پوست صورت و تخت کردن پوست، بافت پوست را بهبود دهید. دیج ایمیج” پیش از این در مجموعه آموزشی

رتوش پوست صورت” به طور کامل بحث رتوش پوست صورت با استفاده از روش جدایش فرکانس را توضیح داده است و به زودی یک ویدئوی آموزشی کوتاه برای استفاده از این قابلیت در کنار آموزش رتوش قبلی منتشر خواهد کرد. اتفاقا اسلایدر Texture در ویرایشگر فایل خام، دقیقا می‌تواند بدون ایجاد حالت پلاستیکی روی پوست صورت، بخش زیادی از اشکالات را برطرف کند.
البته در ویدئوی معرفی که ادوبی در رابطه با اسلایدر Texture منتشر کرده می‌بینیم که این قابلیت جدید در کنار Clarity به صورت همزمان برای بهبود بافت عکس‌های منظره هم استفاده می‌شود که نشان می‌دهد چنین قابلیت پیشرفته‌ای صرفا برای عکاسان پرتره ارائه نشده است. از همه چیز مهم‌تر اینکه چون ویرایش با آن غیر مخرب است، می‌توانید هر چقدر می‌خواهید مقدار آن را کاهش و افزایش دهید و نتیجه را روی عکس‌های خودتان خروجی بگیرید و با هم مقایسه کنید تا ببینید بهترین تاثیر با توجه به رزولوشن دوربینی که دارید چقدر است.
شما می‌توانید این به روزرسانی را در قالب یک

فایل نصبی Camera RAW 11.3 از وب‌سایت ادوبی دانلود کنید.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها